دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 73 123456789101151 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 1035

موضوع: شعرهای و نامه هاي عاشقانه !

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    Lightbulb شعرهای و نامه هاي عاشقانه !

    شعر های عاشقانه خیلی قشنگی هستن که واقعا آدم ازشون لذت میبره.هرکودوم رو که احساس کردید قشنگه اینجا بذارید.
    ویرایش توسط باستان شناس : 12th June 2011 در ساعت 12:31 AM دلیل: تغيير رنگ و سايز متن براي خواندن بهتر !


  2. #2
    کارشناس تالار معماری
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    937
    ارسال تشکر
    4,652
    دریافت تشکر: 2,773
    قدرت امتیاز دهی
    269
    Array

    پیش فرض

    درد عشقی کشیده ام که مپرس*******زهر هجری کشیده ام که مپرس

    گشته ام در جهان و آخر کار **********دلبری برگزیده ام که مپرس

    آنچنان در هوای خاک درش ********** می رود آب دیده ام که مپرس

    من بگوش خود از دهانش دوش****** سخنانی شنیده ام که مپرس

    سوی من لب چه می گذری که مگوی* لب لعلی گزیده ام که مپرس

    بی تو در کلبه ی گدا یی خویش*****رنجهایی کشیده ام که مپرس

    همچو حافظ غریب در ره عشق

    به مقامی رسیده ام که مپرس


  3. #3
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض زیباترین گل

    چه زیبا می شوی وقتی که می گردی سرپا سبز
    تو را من دوســت می دارم تو را ای سبز بالا سبز

    تو روح ســـبز بارانی , من آن نـــیلوفر خــــواهش
    بیا بنشین کنارم سبز و بنشان خواهشم را سبز

    دلم قد می کشـــــد تا آبشار صاف گیسویت
    تو اما تشنه می خواهی مرا غرق تمنا سبز

    به زیر اســـــمان چشــــم تو تا چند بنشــــینم
    بگو پژمرده می خواهی مرا ای اسمان یا سبز

    به هنگام عــبور از لحظه های آبی احساس
    مرا پل می زند چشم تو از آبی ترین تا سبز

    تو در چشم من آن زیـــباترین گـــل در بهارانی
    به غیر از تو نمی بینم گلی در جمع گلها سبز

    میان این همه گــــلهای رنــــگارنـــــگ باغ عشق
    گل از چشم تو می چینم گل از چشم تو زیبا سبز

    به شوق دیدنت سر می کشند از پشت پرچین ها
    بــــهار آورترین گــــــلها هــــــمه محو تماشا سبز

    فضــــــای دره از بــــوی بـــــهار آکنده می گردد
    چون بر می داری آهسته قدم روی علفها سبز

    بیا ای دختر دریا کــــــنار ســــــاحل چشمم
    که دیدن دارد اینجا با تو چشم انداز دریا سبز

    نه تنها عشق من احساس من یا شعر من شد سبز
    که از لـــطف نــگاهت خـــــــاک هم گردیده حتا سبز
    ویرایش توسط SK8ER_GIRL : 14th September 2008 در ساعت 10:33 AM


  4. #4
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    information technology
    نوشته ها
    1
    ارسال تشکر
    0
    سپاس شده 2 در 1 پست
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیباترین گل

    خیلی قشنگ و با احساس بود

  5. 2 کاربر از پست مفید juachim low سپاس کرده اند .


  6. #5
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض همیشه دوستت دارم

    ای سر چشمه ی محبت
    ای عشق واقعی
    چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
    چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
    بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
    چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
    من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
    تو هوای دلم را با طراوت کردی
    زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
    پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم

  7. 13 کاربر از پست مفید SK8ER_GIRL سپاس کرده اند .


  8. #6
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    2
    ارسال تشکر
    0
    سپاس شده 1 در 1 پست
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : همیشه دوستت دارم

    [quote=sk8er_girl;1347]ای سر چشمه ی محبت
    ای عشق واقعی
    چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
    چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
    بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
    چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
    من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
    تو هوای دلم را با طراوت کردی
    زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
    پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم]


    هیچ جز حسرت نباشد کار من
    بخت بد بیگانه ای شد یار من
    بی گنه زنجیر بر پایم زدند
    وای از این زندان محنت بار من

  9. #7
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض عشق ، یعنی …

    عشق یعنی مستی دیوانگی

    عشق یعنی با جهان بیگانگی

    عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

    عشق یعنی سجده ها با چشم تر

    عشق یعنی سر به دار اویختن

    عشق یعنی اشک حسرت ریختن

    عشق یعنی در جهان رسوا شدن

    عشق یعنی مست و بی پروا شدن

    عشق یعنی سوختن یا ساختن

    عشق یعنی زندگی را باختن


  10. #8
    کارشناس تالار معماری
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    937
    ارسال تشکر
    4,652
    دریافت تشکر: 2,773
    قدرت امتیاز دهی
    269
    Array

    Wink فروغ

    ای شب از رؤیای تو رنگین شده

    سینه از عطر تو ام سنگین شده

    ای به روی چشم من گسترده خویش

    شادیم بخشیده از اندوه بیش

    همچو بارانی که شوید جسم خاک

    هستیم ز آلودگی ها کرده پاک

    ای تپش های تن سوزان من





    آتشی در سایه ی مژگان من

    ای ز گندمزارها سرشارتر

    ای ز زرّین شاخه ها پر بارتر

    ای در بگشوده بر خورشیدها

    در هجوم ظلمت تردیدها



    با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست

    هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست

    این دل تنگ من و این بار نور ؟

    های و هوی زندگی در قعر گور ؟




    ای دو چشمانت چمنزاران من

    داغ چشمت خورده بر چشمان من

    پیش از اینت گر که در خود داشتم

    هر کسی را تو نمی انگاشتم

    درد تاریکیست درد خواستن




    رفتن و بیهوده خود را کاستن

    سر نهادن بر سیه دل سینه ها




    سینه آلودن به چرک کینه ها




    در نوازش ، نیش ماران یافتن






    زهر در لبخند یاران یافتن

    زر نهادن در کف طرّارها




    گم شدن در پهنه ی بازارها




    آه ، ای با جان من آمیخته

    ای مرا از گور من انگیخته




    چون ستاره با دو بال زرنشان

    آمده از دور دست آسمان

    از تو تنهائیم خاموشی گرفت

    پیکرم بوی همآغوشی گرفت




    جوی خشک سینه ام را آب تو

    بستر رگهام را سیلاب تو

    در جهانی اینچنین سرد و سیاه

    با قدم هایت قدم هایم براه




    ای به زیر پوستم پنهان شده

    همچو خون در پوستم جوشان شده

    گیسویم را از نوازش سوخته

    گونه هام از هرم خواهش سوخته




    آه ، ای بیگانه با پیراهنم

    آشنای سبزه زاران تنم

    آه ، ای روشن طلوع بی غروب

    آفتاب سرزمین های جنوب

    آه ، آه ای از سحر شاداب تر

    از ، بهاران تازه تر سیراب تر

    عشق دیگر نیست این ، این خیرگیست

    چلچراغی در سکوت تیرگیست




    عشق چون در سینه ام بیدار شد

    از طلب پا تا سرم ایثار شد

    این دگر من نیستم ، من نیستم

    حیف از آن عمری که با من زیستم



    ای لبانم بوسه گاه بوسه ات

    خیره چشمانم به راه بوسه ات

    ای تشنج های لذت در تنم




    ای خطوط پیکرت پیراهنم

    آه می خواهم که بشکافم ز هم

    شادیم یکدم بیالاید به غم

    آه ، می خواهم که برخیزم ز جای

    همچو ابری اشک ریزم های های



    این دل تنگ من و این دود عود ؟

    در شبستان ، زخمه های چنگ و رود ؟

    این فضای خالی و پروازها ؟

    این شب خاموش و این آوازها ؟



    ای نگاهت لای لائی سِحربار

    گاهوار کودکان بیقرار

    ای نفسهایت نسیم نیم خواب

    شسته از من لرزه های اضطراب

    خفته در لبخند فرداهای من

    رفته تا اعماق دنیاهای من



    ای مرا با شور شعر آمیخته

    این همه آتش به شعرم ریخته

    چون تب عشقم چنین افروختی

    لاجرم شعرم به آتش سوختی


  11. #9
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض

    نمی دانم چرا؟ اما ترا هر جا که می بینم
    کسی انگار می خواهد ز من تا با تو بنشینم

    تن یخ کرده اتش را که می بیند چه می خواهد؟
    همانی را که می خواهم ترا وقتی که می بینم

    تو تنها می توانی آخرین درمان من باشی
    و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم

    تو آن شعری که من جایی نمی خوانم که میترسم
    به جانت چشم زخم آید چو گویند تحسینم

    زبانم لال! اگر روزی نباشی من چه خواهم کرد؟
    چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟

  12. 13 کاربر از پست مفید SK8ER_GIRL سپاس کرده اند .


  13. #10
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض

    چشمانم در نگاهش مدتها خیره ماند


    حرفی برای هم نداشتیم


    زیرا قلب هایمان در حال نجوا بودن


    نمی خواستم خلوتشان را بر هم زنم


    سکوت را ترجیح دادم


    تا قلبهایمان درد دل کنن


    چشمهایش عمق عشق را فریاد میزد


    هوس بوسیدن لبهایش آزارم میداد


    عشق مقدسمان را با هوسی زود گذر آلوده نکردم...


صفحه 1 از 73 123456789101151 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: ساختار پست هاي فشار قوی
    توسط BEN HOR در انجمن برق صنعتی و قدرت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th April 2011, 05:25 PM
  2. مهندسي صنايع جه تخصصي است؟
    توسط nika6749 در انجمن سایر موضوعات مهندسی صنایع
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st September 2010, 06:54 PM
  3. انرژي هاي پاك و ضرورت توسعه آن
    توسط ریپورتر در انجمن سایر موضوعات مهندسی عمران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd May 2009, 09:27 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •