یکی از افسران نیروی زمینی ارتش در دفاع مقدس توانست نخستین تانک بعثی را نابود کند.



به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان،

ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروی زمینی به عنوان یکی از نیرو‌های محوری ارتش نقش مهمی در دفاع از مرز‌های جمهوری اسلامی ایران داشته و دارد.


در این میان برخی از افراد و نیرو‌های ارتشی در زمان دفاع مقدس نقش‌های شاخص و مهمی در جریان دفاع از ایران اسلامی ایفا کرده اند.

البته این به معنای آن نیست که باقی افراد و یا سایر نیرو‌های مسلح در حفظ و حراست از تمامی ارضی کشورمان نقشی نداشته اند.






حمله ارتش بعثی با لشکرهای قدرتمند به خاک ایران


بسیاری پیش بینی می‌کردند که ارتش بعثی که در همسایگی ایران اسلامی هر روز خود را به وسیله تانک‌های روسی جدید و مسلح تجهیز می‌کرد، خیال‌های شومی را در ذهن خود پرورش می‌دهد.


سرانجام این خیال‌های شوم در ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۵۹ تعبیر شد و ارتش رژیم بعث با توان سنگین تانک‌های بعثی به کشورمان حمله کرد. فرماندهانی که حرکت تانک‌های بعثی را در میدان‌های نبرد مشاهده می‌کردند می‌گفتند که حرکت تانک‌های بعثی به سوی خاک کشورمان بسیار سریع و پر قدرت بود، به همین دلیل هم صدام پیش بینی کرده بود که پس از ۷ روز تهران را تصرف کرده و در پایتخت ایران اسلامی سخنرانی هم بکند.


اما این خیال شوم با قدرت نمایی ارتش در اولین گام ناکام ماند و در مرحله‌های بعدی سپاه پاسداران و سایر نیرو‌های مسلح نیز مانع از پیشروی نیرو‌های بعثی به سوی شهر‌های اصلی کشورمان شدند.







شکارچی تانک‌های بعثی که بود؟




سروان حسنعلی ابراهیمی سعید یکی از افسران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در دوران دفاع مقدس نقش مهمی در نابودی و انهدام تانک‌های بعثی داشتند.


او در تاریخ ۱۲ خردادماه سال ۱۳۳۹ چشم به جهان گشود و تحصیلات دوران ابتدایی و دبیرستان را تا اخد دیپلم علوم تجربی گذراند.


او از دوران کودکی به ارتش علاقه داشت و به همین دلیل در سال ۱۳۵۵ وارد ارتش شد تا آرزوی کودکی خود را محقق کند.



دو سال بیشتر از ورودش به ارتش نگذشته بود که در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه دختر و یک پسر بود.








ابراهیمی سعید آموزش‌دیده هَنگ نوجوانان ارتش بود و دو سال و نیم در تهران و شش ماه در شیراز آموزش نظامی دیده و در طول این مدت خدمت کرده و هم اکنون سروان بازنشسته نیروی زمینی ارتش است.










حسنعلی در هنگ نوجوانان ارتش در تهران و شیراز آموزش نظامی دیده بود و در طول مدت خدمت خود در شهر‌های تهران، شیراز، اهواز و تبریز انجام وظیفه کرده است.


به نظر می‌رسد که با توجه به مدت زمان حضورش در جنگ تحمیلی تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ یعنی ۱۰۶ ماه و ۱۶ روز در خط مقدم جبهه حق علیه باطل حضور داشته و در اکثر عملیات‌های جنوب کشور برای دفاع از ایران اسلامی تلاش کرده است.



او در عملیات های مهمی همچون
نصر،
الی بیت المقدس،
حصر سوسنگرد،
رمضان،
فاو،
کربلای ۵
و حتی عملیاتی که پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر در منطقه عمومی سوسنگرد انجام شد نیز حاضر بوده است.








او آغاز جنگ تحمیلی را اینگونه روایت می‌کند:

ما در منطقه فکه، روبروی پاسگاه صدام و نزدیک رودخانه دویرج قرار داشتیم و پرواز‌های شناسایی عراق بر بالای سر ما در حال انجام بودند و همگی به خوبی می‌دانستیم که عراق قصد حمله به ایران را دارد، جمع شدن یگان‌ها و انجام مانور در خاک خود، همگی نشان از عملیات داشت.











سروان ابراهیمی سعید درباره آغاز جنگ می گوید: جنگ که شروع شد، ما پس از ۴۸ ساعت قاطی عراقی‌ها بودیم یعنی دشمن از ما رد شده بود.


با استتار پشت درختان بومی منطقه که «گز» نام داشتند، به زحمت خودمان را پس از دو روز به یگان خودی رساندیم. دو روز از شروع جنگ تحمیلی سپری می‌شد که درگیری شدیدی میان نیرو‌های ایرانی و عراق در منطقه «عین خوش» آغاز شد، همزمان با آن، بنی صدر، خلخالی، ظهیرنژاد و اعظم طالقانی به منطقه آمدند، علی رغم مقاومت سرسختانه نیرو‌های ایرانی، بنی صدر دستور یک خیز عقب نشینی را صادر کرد.



برای ممانعت از این کار، نزد بنی صدر رفتم و به او گفتم؛ «شما خیانت می‌کنید یا خیانت می‌کنند؟»



بنی صدر بلافاصله بعد از شنیدن این حرف، از یک سرگرد همراه خودش خواست مرا دستگیر کرده و پشت خاکریز خفه ام کند، آن سرگرد هم مرا پشت خاکریز برد، اما از من خواست فرار کنم. در نهایت به دستور بنی صدر یک خیز یعنی تا پل جسر نادری عقب نشینی کردیم و مقاومت همچنان ادامه یافت و تعداد زیادی از همرزمانم اسیر و یا شهید شدند.







خاطره ای از شکار تانک‌های بعثی از زبان سروان ابراهیمی سعید




سروان حسنعلی ابراهیمی سعید روایت حضور میدانی خود در ابتدای جنگ تحمیلی را اینگونه روایت می‌کند:

«عراق با اتخاذ تاکتیک عملیاتی ضد حمله، قصد عبور از پل نادری را داشت، اگر این اتفاق می‌افتاد، خوزستان به طور کامل از خاک ایران جدا می‌شد، یگان ما در سمت راست رودخانه در حال گسترش بود و من و همرزمانم هم با سه موشک انداز «تاو» در بالای تپه مستقر بودیم تا مانع پیشروی نیرو‌های عراقی شویم.



فرمانده گردان از من و دوتن از همرزمانم خواست تا پل جسر نادری را که ۶۰ متر طول داشت با موشک بزنیم و ما همین کار را کردیم، ولی اثر نکرد، چون پل فلزی بود.


پیش فرمانده گردان که برگشتیم، با ناراحتی گفت؛ «حالا که پل منهدم نشد یا باید مقاومت کنید یا تفنگ هایتان را با خودتان به خانه ببرید و خانواده تان را بکشید، چون اگر این بعثی‌ها به خاک ما وارد شوند، به ناموس مان رحم نخواهند کرد.»











او و یکی از همرزمانش به نام مختار کوشکی مسئول انهدام تانک ها و نفربرهای بعثی می شوند تا پیشروی آن ها را به سوی خاک ایران اسلامی سد کنند.


سروان ابراهیمی سعید آن روز به خصوص را بدین گونه روایت می‌کند: توپخانه ما در حال نابود کردن عقبه دشمن بود و حفاظت از پل به من و کوشکی سپرده شده بود، هفت تانک و نفربر دشمن پیشرو بودند که در همان دو سه دقیقه اول همه آن‌ها را منهدم کردیم و تمامی نیرو‌های عراقی ناچار به عقب نشینی شدند و مقاومت نیرو‌های ما شروع شد؛ اما پل جسر نادری که دشت عباس را به دزفول و اندیمشک وصل می‌کند، هیچ آسیبی ندید و همچنان سالم و سرپا ماند.»







افسر ارتشی که یکی از رکوردداران شکار تانک در جهان است




طبق آماری که به دست آمده است، این رزمنده حاضر در عملیات فتح خرمشهر، طی مدت زمان حضورش در جبهه‌های حق علیه باطل با انهدام ۶۵ دستگاه تانک و تعداد زیادی لودر، بولدوزر و کامیون یکی از رکورداران شکار تانک در جهان است.


او در عملیات آزادسازی سوسنگرد نیز نقش مهمی داشته،به نحوی که یکی از تانک‌های منهدم شده توسط او، در حال حاضر به عنوان یکی از یادگار‌های جنگ تحمیلی در پارکی در ورودی «سوسنگرد» گذاشته شده است.












سروان ابراهیمی سعید در عملیات رمضان موفق به شکار ۶ تانک «تی ۷۲» در کنار یکدیگر شده است و از رکوردار جهان محسوب می‌شود.


او در عملیات «الی بیت المقدس» از قسمت ریه هایش به فیض جانبازی نیز رسیده است.












سروان ابراهیمی سعید در یکی دیگر از خاطراتش می‌گوید:

خاطرات زیادی از دوران دفاع مقدس دارم، اما مهم‌ترین آن به زمانی بر می‌گردد که در همان عملیات با موشک تاو یک دستگاه تانک بعثی را منهدم کردم، اما پس از لحظاتی دیدم چند نفر به سمت ما از سمت بعثی‌ها حرکت می‌کنند، بلافاصله آماده شدم شلیک کنم که به دستور فرماندهان از این کار منع شدم.


وقتی آن چند نفر نزدیک شدند متوجه شدیم از نیرو‌های ایرانی هستند که آمدند دست‌های مرا بوسیدند و اظهار کردند در داخل آن تانک سه نفر سرباز عراقی بودند که دو نفرشان در دم به هلاکت رسیدند، اما سرنوشت نفر سوم برایم بسیار جالب بود.













وی ادامه می‌دهد:

نفر سوم عراقی پیش از اصابت موشک تاو، عکس امام خمینی که به روی قرآن رزمندگان بود را پاره کرد که بلافاصله چند دقیقه پس از آن به هلاکت رسید، اما در حالی که سوخته بود با نعره‌های بلند جان می‌سپرد.

در حالی که ۵۰۰ تانک دشمن و نفربر در غرب دزفول به سمت اندیمشک و شوش حرکت می‌کردند، مقاومت جانانه‌ای با سه نفر مقابل آن‌ها صورت دادیم و با شدیدترین آتش اجازه ورود آن‌ها به اندیمشک را ندادیم، چون در صورت تصرف این شهر، اهواز سقوط می‌کرد.»






http://www.ghatreh.com/news/nn565472...85%D8%A7%D9%86



و


https://www.yjc.ir/fa/news/7601448/%...6-%D8%B4%D8%AF



و

https://khabarfarsi.com/u/96915961