دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17

موضوع: ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان

  1. #11
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2457
    Array

    پیش فرض پاسخ : ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان

    ​​


  2. کاربرانی که از پست مفید وحید 0319 سپاس کرده اند.


  3. #12
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان

    شبیه ترین غنچه به بهار

    می آیی و کائنات به تو سلام می کند.

    عطر آرام تو که از افق لبریز می شود
    جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می ایستد.


    آفتاب در پیشانی تو شدت می گیرد.
    تمام میوه های درختان شاداب می شوند و
    برگ های سبز برای تو شعر می خوانند.


    گل های سرخ از لبخندهای بی مضایقه تو جان می گیرند
    و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می ریزند.


    همه موج ها از تو یاد گرفته اند که هیچ گاه از رفتن باز نمانند.
    پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.


    همه نام تو را می دانند. همه تو را می شناسند. تو
    شبیه ترین غنچه ها به بهاری، تو شبیه ترین شکوفه های
    ازل به پیامبری صلی الله علیه و آله .


    همه عطر تو را می شناسند؛ نارنج ها، ابرها، بادها و گنجشک ها.
    نام تو در خون همه گلبرگ های زیبا جریان دارد.

    همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می گیرند.
    تمام اردیبهشت ها از آغوش گرامی تو جان می گیرند.

    بهشت، بهانه ای ست برای دیدن تو. بی تو، بهار توهمی
    بزرگ است که به کویرهای بی پایان ختم می شود.


    تو مسافر تمام قلب هایی هستی که پرنده ها را دوست دارند.
    ماه از گریبان گرامی تو آغاز می شود وروز در پیراهن تو تکثیر می شود.

    با تو می توان خورشید را به کوچک ترین ایوان ها دعوت کرد
    و باران را مهمان تمام شیشه های غبار گرفته بی رهگذر.

    امشب به یمن آمدنت تمام آینه ها قد می کشند.
    ابرها همه باران می شوند تا بی واسطه گونه های بهشتی ات را ببوسند.
    با آمدنت، عشق به مهمانی خانه های فراموش شده
    می رود و سقف خانه ها ستاره پوش می شوند.

    عباس محمدی





  4. #13
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان

    نام تو در خون همه گلبرگ‏های زیبا جریان دارد.
    همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می‏گیرند.

    تمام اردیبهشت‏ ها از آغوش گرامی تو جان می‏گیرند.
    بهشت، بهانه ‏ای‏ست برای دیدن تو.


    بی ‏تو، بهار توهمی بزرگ است
    که به کویرهای بی‏پایان ختم می‏شود.

    تو مسافر تمام قلب‏هایی هستی
    که پرنده‏ها را دوست دارند.


    ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏شود
    و روز در پیراهن تو تکثیر می‏شود.

    با تو می‏توان خورشید را به کوچک‏ترین ایوان‏ها دعوت کرد
    و باران را مهمان تمام شیشه‏ های غبار گرفته بی‏ رهگذر.


    امشب به یمن آمدنت تمام آینه‏ ها قد می‏کشند.
    ابرها همه باران می‏شوند تا بی‏ واسطه گونه‏ های بهشتی‏ ات را ببوسند.

    با آمدنت، عشق به مهمانی خانه ‏های فراموش شده می‏رود
    و سقف خانه ها ستاره ‏پوش می‏شوند.


    میلادت مبارک ای شقایق دشت کربلا



    - - - به روز رسانی شده - - -

    هلال ماه جبینش از دل شبِ زلفش رخ نمود،
    ابرهای پلک واره از هم دور شد و برق نگاه یک جفت ستاره،
    آسمان مهتابی رخسارش را شکافت!

    این نخستین تصویر از شمایل شهزاد بنی هاشم
    در قاب نگاه چشم های لیلا علیهاالسلام بود!


    از وقتی که پنجره چشم هایش را به روی جاده بی انتها نگاه لیلا
    باز کرده بود، خواب را از دیدگان او ربوده بود؛

    نه از آن جهت که دستی باید گهواره بی تابی هایش را تکان می داد
    و یا جرعه های شیره گل، لبان او را به شبنم می نشاند!


    لیلا نیز مثل هر زن دیگری، راه و رسم مادری می دانست
    و سلوک مهربانی می شناخت، اما آن چه در گهواره دستان او تکان می خورد،
    یک کودک نبود که سپیدی موی مادر را به پای بزرگ شدن خویش بطلبد.

    او از هم اینک بزرگ بود!
    همانند اسم اعظمی که بر وی خطاب می کردند


    و غیرت بوتُراب را در برق چشمان او به تماشا می نشستند!
    انگار که از هم اکنون با ذوالفقار نگاهش، دروازه های کربلا را می گشود!

    آن جلال و جبروتی که کودک لیلا را بر تخت بزرگی و شوکت می نشاند،
    تکرار خطوط نسخه وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
    بر صفحه هستی علی اکبر علیه السلام بود.


    گویی برگه ای از کتاب جان پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم
    در پیش چشم لیلای دور مانده از خاتم رُسُل قرار گرفته بود
    و او در آن نظر نمی افکند و چیزی نمی خواند،
    جز آن چه به امین اللّه منتسب بود!

    لیلا دیگر مادر کودک خویش نبود،
    بلکه دایه کودکی های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
    شده بود! و چه موهبتی برتر از آن که زنی
    موسپید شود در راه روسپیدی عشق!

    مگر نه آن که چیزی نخواهد گذشت
    که کودک رسول واره لیلا،
    دلاور صحنه های کربلا خواهد شد؟!

    لیلا اطهر ، مهربان مادرعلی اکبر
    میلاد مهتاب درخشان شبهایت مبارک






  5. #14
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان

    میلاد آفتاب

    زمان در تب و تاب است. زمین در انتظار هدیه ای آسمانی است.
    ملکوتیان در تدارک شور و شعف و شادمانی هستند.


    لحظاتی پر از احساس و شادی رقم می خورد و اندک اندک لحظه
    موعود فرا می رسد. یازدهم شعبان سال 33 هجری قمری از راه می آید.

    خانه امام حسین(ع) غرق نور و شادی می شود و لبخند مهر و
    شوق بر لبان لیلا نقش می بندد؛ چرا که فرزندی زیبا شبیه
    پیامبر خانه آنها را روشن ساخته است.


    وقت نام گذاری این کودک آسمانی است. آن قدر علاقه پدر به
    مولای متقیان علی بن ابی طالب(ع) زیاد است که می گوید:
    «اگر صد فرزند هم می داشتم، دلم می خواست همه را علی بنامم.»

    تو فرزند بزرگ این خانواده پر نوری ، و تو
    را پدر «علی اکبر» می نامد.


    نیایَش از بهترین انسان هاست. نسبش از ابراهیم خلیل الله است
    تا به رسول خاتم؛ همه از پاکان و صالحان. از خاندان وحی و
    مهبط ملائک است. مادرش نیز لیلا، از قبیله ثقیفاز
    خانواده ای نجیب و شریف است.

    روزی مردی نصرانی وارد مسجد النبی شد. مسلمانان به او گفتند
    بیرون برو که تو مردی نصرانی هستی، ولی او گفت:

    دیشب در عالم خواب پیامبر اعظم(ص) را دیدم و به دست ایشان
    مسلمان شدم. اکنون آمده ام اسلام خود را بر یکی از نزدیکان
    پیامبر عرضه دارم و بیعت خود را تجدید کنم.

    مردم او را به امام حسین(ع) راهنمایی کردند. وقتی خدمت امام
    رسید، خود را به پای ایشان اندخت تا قدم های مبارکش را ببوسد.

    سپس جلسه ای در محضر امام حسین(ع) تشکیل شد و آن مرد خواب
    خود را برای ایشان بازگفت. آن گاه حضرت، فرزند خود علی اکبر
    را که نقابی بر صورت مبارک داشت، فراخواند و
    سپس نقاب را از روی فرزند برداشت.

    وقتی چشم آن مرد به جمال علی اکبر افتاد، بی هوش گردید.
    امام حسین(ع) دستور داد آب به صورتش پاشیدند تا به هوش آمد.


    آن گاه امام رو به او کرد و فرمود: آیا پسرم علی اکبر شبیه به
    جدم رسول الله است؟ آن مرد گفت: آری، به خدا قسم شبیه به پیامبر است.

    سپس امام حسین(ع) به او فرمود: اگر تو نیز فرزندی مانند فرزند
    من داشته باشی و خاری به بدن او اصابت کند و خراشی
    بردارد، چه می کنی؟

    آن مرد گفت: ای آقا و مولایم! فوراً می میرم. در این زمان امام حسین(ع)
    فرمود: به تو خبر می دهم که این فرزندم را می بینم که در برابر
    چشمم، با شمشیرها قطعه قطعه می شود و پاره پاره می گردد.

    در میانه راه وقتی امام بر روی اسب به خوابی کوتاه فرو رفت
    و برخاست، فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین».

    علی اکبر پرسید: «جان من به فدایتان پدرجان!
    چرا استرجاع فرمودید و چرا خدای را سپاس گفتید؟»

    امام نگاهش را به نگاه علی اکبر دوخت و فرمود:
    «لحظه ای خواب مرا در ربود و سواری را دیدم که پیام مرگمان
    را با خود داشت. می گفت این قوم روانند و مرگ نیز در پی ایشان.
    دریافتیم که جانمان بشارت رحیل می دهد».


    علی اکبر مژگان سیاهش را فروافکند. با نگاه به دست های
    پدر بوسه زد و گفت: «پدرجان! خدا هماره نگاهبانتان باد! مگر نه ما برحقیم؟!»

    پدر فرمود: «چرا پسرم! قسم به آنکه جانمان در ید قدرت
    اوست و بازگشتمان به سوی او، ما حقیقت محضیم».
    پسر عرضه داشت: «پس چه باک از مرگ، پدر جان».


    از این کلام با صلابت پسر، لبخندی شیرین بر لب های پدر نشست.
    نه؛ تمام صورت پدر خندید، حتی چشم هایش و فرمود:
    «خداوند برترین پاداش پدر به فرزند را به تو عنایت کند ای روشنای چشم من!»

    پدرت می فرمود: «تجلی وجود جدم را آن قدر در تو ـ ای پسرم ـ آشکارا
    می بینم که هرگاه دلم برای او تنگ می شود، به تو می نگرم.


    حال که از پدر اذن می خواهی تا به میدان بروی، لحظه ای درنگ
    نمی کنم و اذن میدان به تو می دهم. اکنون که رضای خداوند در نبرد
    ما و کشته شدن ماست، نمی خواهم بیندیشم که چه قدر به تو دلبسته ام»

    عازم میدان بودی و می خواستی وداع کنی. اهل بیت از خیمه ها
    بیرون آمدند و گرد تو جمع شدند. چه طور می توانستند
    با تو وداع کند.


    در حالی که پیامبر را در خاطر ه ها زنده می کردی. راضی نمی شدند
    تا تو به میدان بروی. چاره این وداع به دست حسین(ع) بود، آن گاه که فرمود:
    «علی را رها کنید. به درستی که او، غرق در خدا و کشته راه خداست».

    از اسب به زمین افتادی و پدرت را صدا زدی و حسین با شتاب خود
    را به بالین تو رساند. آن گاه که پیکرت را قطعه قطعه و غرق در
    خون دید، بی اختیار بر زمین نشست و صورت بر صورت تو
    نهاد و به طور غیر منتظره و با صدای بلند گریه نمود
    و تا مدتی چهره بر چهره ات گذاشته بود.


    چهر عالمتاب بنهادش به چهرشد
    جهان تار از قران ماه و مهر

    سرنهادش بر سر زانوی ناز
    گفت کای بالیده سرو سرفراز

    این بیابان جای خواب ناز نیست
    کایمن از صیاد تیرانداز نیست

    تو سفر کردی و آسودی ز غم
    من در این وادی گرفتار الم

    در زیارت نامه ات می خوانیم: «سلام بر تو ای صدیق و شهید
    بزرگوار و سید پیشتاز که با سعادت زیستی و با شهادت درگذشتی
    و از دست رفتی و از دنیا جز عمل صالح بهره ای نگرفتی و
    در زندگی جز به سودای پر سود آخرت نپرداختی»، و چگونه
    این چنین نباشد آن جوانی که شبیه ترین مردم به پیامبر و
    تربیت یافته دو سید جوانان اهل بهشت است.


    و عصاره خلقت، حضرت ولی عصر(عج) نیز این گونه زائر توست:
    «سلام بر تو ای علی اکبر، اول فدایی از بهترین نسل ابراهیم خلیل.

    شهادت می دهم که تو از هر کس اولی به خدا و رسولش هستی
    و خداوند ما را به زیارت تو و رفاقت جد و پدر و
    عمو و برادر و مادر مظلومه ات، موفق بدارد.

    من از دشمنان و کشندگان تو بیزارم و از خداوند می خواهم
    با تو در نعیم ابدی بوده و همیشه از دشمنانت دور
    باشم. سلام و رحمت خدا بر تو باد».

    مرضیه کوثری




  6. #15
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان







    مروارید در صدف

    قد دلجویش به شاخه شمشاد می ماند؛ سایه گستر و پربار.
    جام چشم هایش چون شط شراب است، زلال و درخشنده تر از آفتاب.


    کمال ابروانش به رعد شباهت دارد؛ به ستیغ کوه.
    طره مشکین گیسوانش، شاخه طوبی را به یاد می آورد؛ سبک و رها چون موج.


    حُسن یوسف در مقابل توفان زیبایی اش، پیراهن درید و شاهدان عالم قرب،
    از شکوه وجودش، پای در گل ماندند و خوبرویان دل بُرده از جهان،
    انگشت حیرت خویش را به بهای ترنج بریدند.


    اما این زیبایی صورت، حجابی است تا آن سر غیبیه، مکتون بماند
    و این ظاهر خَلقی، آن باطن خُلقی را پرده داری می کند.

    صدف را دیده اید که با همه زیبایی و شگفتی اش، محزون مروارید است؟
    تا صدف را نگشایید، کجا می توانید به آن گوهر پنهانی وجود دست یابید؟!


    این کوثرنشان حیدری نسب، در جمال لم یزلی اش،
    آیینه داری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را می کند،
    اما تو در تعلق و تعیین این جلوه و جذبه ظاهری نمان.

    پشت این آیینه هزار جلوه، وجود صیقل یافته ای است که بیش از همه،
    بر حقیقت پنهان محمدیه صلی الله علیه و آله نزدیک است.


    بی جهت علی اکبر صلی الله علیه و آله را پیامبر دوباره آل اللّه ننامیده اند؛
    تو بهانه این نسبت را در ظهور عینی او جست وجو می کنی،
    اما دلیل، در حضور غیبی اوست.

    چاره ای نیست! تو نیز برای یافتن آن نور پشت دریاها،
    باید در وجود حضرتش غرق شوی!





    - - - به روز رسانی شده - - -


    در کوچه باغ‏های کهنسال زمین،
    آسمانی‏ ترین عاشقانه‏ های یک جوان است

    که جاری است و در جسم خاموش شب،
    یاد دوباره‏ای از خورشیدِ مهرانگیز پیامبر است که روان.

    نگاه تقویم‏ها پر از بهار می‏شود، دلاویز؛
    و کتاب خاطرات دنیا، بوستانی می‏شود عطرافشان.

    گنجایش هستی از این بیش نیست
    و این همه از نام اوست در مدینه.


    به رنگ همیشه می‏آید تا گام‏های جوا
    ن امّا جامانده را به خدا بکشاند

    و دست‏های پر تحرّک امّا درمانده را
    به دامان سبزنیایش برساند.


    تا رعناییِ خویش را به پای برترین محبّت نهد
    و دور از خوشایندِ این سرا و ستایش‏های پوچ،
    شکفتگی خویش را فدای والاترین عشق نماید.

    سر نهادن او به دُرّ واژه‏های پدر،
    ترسیم واقعی ادب و درس مهمّی از احترام است.


    او آمده تا به موازات همین سپاسگزاری،
    پا در رکاب پدر،فضای بسته شب را به مذلّت بیفکند،
    تا تشعشعی دلنواز وزیدن بگیرد.

    آمده تا ندای سبز عرفان را در شریان‏های زیست بپراکند
    و رگه ‏های شفاف قرآن را حتّی از سکوتش بشنویم.

    در این تفرجِ همه گیر و مراسم برانگیخته از شور نوزا،
    چه تبسّم‏هایِ شیرینی تعارف می‏شود!

    در این ناگهان پر از شادباش،
    چه خاک‏های خشکی که بَر می‏دهند


    و همین طور میوه‏های کال ذهن است
    که به روشنیِ پر رنگ می‏رسد.

    محمد کاظم بدرالدین





  7. #16
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان

    الگوى شجاعت و ادب،اکبر
    در دانه فاطمى نسب،اکبر
    فرزند يقين ز نسل ايمان بود
    پرورده دامن کريمان بود
    آن يوسف حسن،ماه کنعانى‏
    در خلق و خصال،احمد ثانى
    آن شاهد بزم، سرو قامت بود
    دريا دل و کوه استقامت بود
    آن دم که لباس رزم مى‏پوشيد
    از کوثر عشق، جرعه مى‏نوشيد
    از فرط عطش فتاده بود از تاب
    ‏ گرديد ز دست جد خود سيراب
    در راه خدا ذبيح دين گرديد
    بر حلقه عاشقان نگين گرديد
    داغش کمر حسين را بشکست
    با خون سرش حناى خونين
    بست ديباچه داستان حق، اکبر
    قربانى آستان حق، اکبر


    - - - به روز رسانی شده - - -

    دل و دلدار همه یاعلی اکبر ،

    یار و غمخوار همه یا علی اکبر
    شب میلاد توست ، دل من یاد توست ،
    بفدای رخ ماهت علی اکبر
    دل من خانه ات شده دیوانه ات

    بنشینم سر راهت علی اکبر
    علی اکبر حسین(۳) یا علی اکبر

    شده ام عاشق و دلسته ی رویت
    چشم امّید همه خیره به سویت
    ماه تابان حسین ، جان و جانان حسین ،
    کن نگاهی به من ای باغ بهارم

    روح امّید همه ، گل عشق فاطمه ،
    عشق و مهر تو بود دار و ندارم
    علی اکبر حسین(۳) یا علی اکبر

    همه سرمایه ی امّید منی تو
    گل زیبای سر هر چمنی تو
    دل دیوانه ی من خانه ی عشقت

    شده ام سائل میخانه ی عشقت
    بخدا عاشق دیدار توأم من

    نظری کن که گرفتار توأم من
    مهری و مهتابی ، پسر اربابی ،
    راحت جان حسین شبه پیمبر
    بهتر از یاس تویی ، مثل عباس تویی ،
    به همه خلق جهان سیّد و سرور
    علی اکبر حسین(۳) یا علی اکبر


  8. #17
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان






    در حیرت است محو تماشا پیامبر

    گویا جوان شده ست یکی با پیامبر



    قرآن به دست دارد و در دست ذوالفقار

    این شیر مرد کیست علی یا پیامبر؟




    الله اکبر این نغمات ار لسان اوست

    یا اینکه گفته است اذان را پیامبر



    با دیدنش عدو به ندا گفت: بین ما

    جنگی نبود و نیست دمی با پیامبر




    اصلاً مصاف هاشمیان نا برابر است

    حالی علی و حمزه و حالا پیامبر؟



    آیینه است اکبر و حاجت به تیغ نیست

    سنگش زنید لشگریان تا پیامبر



    صد تکه تکه تکه شود تا که بشنوید

    وا اکبرا و وا علیا، وا پیامبر



    افتاده است روی تن خشک کربلا

    ارباً علی اکبر و ارباً پیامبر




    بوی مدینه کرببلا را گرفته است

    خوش آمدید حضرت زهرا پیامبر


    پیمان طالبی

    میلاد حضرت علی اکبر (ع) مبارک


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 3rd January 2016, 11:40 PM
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 3rd January 2016, 11:28 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th May 2013, 11:46 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th August 2012, 11:37 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd September 2008, 10:26 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •