روسیه مسبب کشته شدن نیروهای ایرانی در سوریه است ؟؟؟

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

ماه هاست که موضوع رویکردهای ایران و روسیه در قبال سوریه و همکاری‌های مسکو و تهران در مبارزه با گروه‌های تروریستی سوری، مورد توجه مطبوعات و رسانه‌های بین المللی است. با وجود این، امروز یک روزنامه آمریکایی از اختلافات موجود میان دو طرف در این زمینه سخن گفته و مدعی شده روسیه حتی اقداماتی را علیه ایران در سوریه انجام می‌دهد.


صدای ایران - روزنامه «واشنگتن پست» در مطلبی با اشاره به تحولات اخیر در سوریه می‌نویسد، طی هفته جاری، کشته شدن (شهادت) مصطفی بدرالدین، فرمانده حزب الله در سوریه و نیز دست کم ۸۰ مبارز شیعه دیگر، توجه زیادی را در عرصه بین المللی برانگیخت. در این راستا، این سؤال مطرح شده که چرا این همه نیروی نظامی شیعه در سوریه کشته می‌شوند؟!

لبیب کمهاوی، تحلیلگر اردنی، این موضوع را به رقابت ایران و روسیه برای نفوذ بر دولت سوریه مرتبط می‌داند. کمهاوی می‌گوید: سال گذشته، مسکو مداخله نظامی خود را علیه معارضین در سوریه آغاز کرد و از آن زمان تاکنون، به بهای کاستن از نفوذ ایران، در حال افزایش نفوذ خود بر دولت سوریه است. در ماه مارس، روسیه خروج بخشی از نیروهای خود از سوریه را اعلام کرد، ولی همچنان به حملات هوایی علیه مواضع معارضین ادامه می‌دهد.

کمهاوی می‌گوید: «روسیه حملات هوایی خود در سوریه را کاهش داد و همه آن ایرانی‌ها، به خاطر نبود پوشش (حمایت) نیروی هوایی کشته می‌شوند. به نظر می‌رسد این بخشی از استراتژی روسیه برای به حاشیه راندن نقش ایران در سوریه و افزایش نفوذ خود در این کشور است».

در این میان، بیانیه روز شنبه حزب الله لبنان که در آن، کشته شدن فرمانده نظامی ارشد خود در سوریه را به گروه‌های افراط گرای سوری نسبت داد، غیرمنتظره بود. بسیاری انتظار داشتند، این سازمان قدرتمند شیعه، بار دیگر از نقش رژیم اسرائیل در این موضوع سخن بگوید. البته حزب الله نگفت که دقیقاً کدام گروه تکفیری مسئول ترور بدرالدین بوده است.

با این حال، گروه موسوم به «دیدبان حقوق بشر سوریه» اعلام کرد که از بیش از یک هفته پیش، در مکانی که بدرالدین هدف ترور قرار گرفت، هیچ پوشش هوایی وجود نداشته است. در همین حال، باید توجه داشت که این واقعه، در ادامه کشته شدن شمار فزاینده‌ای از نیروهای شیعه در سوریه رخ داد. طی هفته‌های اخیر، ده‌ها نظامی ایرانی، عراقی و لبنانی توسط گروه تروریستی جبهه النصره هدف قرار گرفته‌اند.

اما ترور بدرالدین نشان می‌دهد که جنگ داخلی سوریه تا چه حد به یک نبرد نیابتی تبدیل شده است. در این چارچوب، عربستان سعودی از مجموعه گروه‌های سنی افراطی حمایت می‌کند که مشغول مبارزه با نیروهای شیعه طرفدار ایران هستند.

طلال عتریسی، تحلیلگر لبنانی نزدیک به حزب الله، در این زمینه می‌گوید: «اوضاع به خاطر این جریان وخیم‌تر خواهد شد. من پیش بینی می‌کنم که در انتقام قتل بدرالدین، حزب الله دست به انجام عملیات‌های ویژه علیه جبهه النصره و داعش بزند».

با این حال، هرچند بخشی از این موارد، یعنی حمایت عربستان سعودی از گروه‌های تروریستی و تکفیری در سوریه برای مقابله با ایران و محور مقاومت، از پیش مشخص و معلوم بوده، نکته جدید و مهمی که واشنگتن پست به آن اشاره کرده،‌‌ همان روند فاصله گرفتن رویکردهای تهران و مسکو از یکدیگر در قبال سوریه است.

به گزارش تابناک، گفتنی است، در دو سه ماه اخیر نیز نشانه‌های فزاینده‌ای از فاصله گرفتن روسیه از مواضع پیشین خود در قبال سوریه و حرکت در مسیری متمایز، شکل گرفته بود؛ به عنوان مثال، در یکی از آخرین موارد در هفته گذشته، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه اظهار داشت، آن گونه که ترکیه متحد آمریکاست، بشار اسد متحد روسیه به شمار نمی‌رود. اظهاراتی که مشخصاً به معنای آمادگی روسیه برای امتیاز دادن در موضوع سوریه بود. در این شرایط و در صورتی که گزارش‌های مورد اشاره واشنگتن پست درباره قطع حمایت هوایی روسیه صحیح باشد، این امر می‌تواند هشداری جدی درباره تغییر اوضاع میدانی در سوریه به شمار رود

http://tnews.ir/news/dca362907141.html

[mohamoha]

سلام
این تحلیل ها دقیقا در جهت انحراف افکار عمومی هستن. البته هدف آنها افکار عمومی داخل ایران نیستن. بلکه افکار عمومی کشورهای مختلف دیگر در جهان هستند.
فعال شدن و بودن ایران در درگیری های سوریه چیزی نیست که مال اخیر باشه. ولی روزهای اخیر نمود زیادی در داخل ایران هم داشته است. اصلا کاری به بحث تأثیرش در فضای داخلی ندارم.
اما آن چیزی که مسلم است این است که واقعا کشورهای غربی از ایستادگی در سوریه به تنگ آمده اند. البته برای آنها وجود چنین مکانی که ذهن داعش رو به آن منحرف کنن و مانع نفوذش به اروپا و آمریکا بشوند اصلا بد نیست. ولی واقعیت فراتر از این حرفها است. هر وقت داعش به داخل اروپا و آمریکا نفوذ کرده آنها اطلاع کاملی داشته اند و البته مقاصد خیلی زیادی هم پشتش بوده. همین حملات پاریس خیلی براشون مهم بود و تأثیر زیادی در سیاست های داخلی کشورهای اروپایی و تقابلشون با اسلام داشت.
یعنی مگه می شه باور کرد آنها با آن همه تسلط به انواع ابزار اطلاعاتی و نفوذ زیادی که در کشورهای حامی داعش دارن و حتی نفوذ زیادی که در مراکز فعالیت این گروه ها در اروپا دارن، نتوانند تشخیص بدهند و به موقع و به خوبی جلوگیری کنند؟ در واقع مهمترین تأثیری که داره اینه است که در مقابل افکار عمومی خودشون می توانند فشار زیادی به مسلمانان و به خصوص شیعیان در کشورهای خودشون داشته باشه. و این باعث بشه بهانه های مختلفی داشته باشند که جلوی ارتباط موثر و مناسب ما با مردم کشورهای اروپایی رو بگیره و ....
اما این توضیحات که اختلافات بین روسیه و ایران است، اصلش اینه که هماهنگی چندانی هم از اول نبوده که بخواد اختلافات پیش بیادش بعدش.
انچه که واضح است این است که سالهای قبل که ایران فعالیت داشته در سوریه و همچنین روسیه، این فعالیت ها چندان زیاد و مثل یک سال اخیر نبودش. به خاطر همین داعش موفقیت خیلی خوبی داشت. وقتی کشورهای روسیه و ایران مجبور شدن بیشتر فعال بشن ضربه های زیادی به داعش زدن. عرف جنگ و نظامی می گه وقتی طرف مقابل پر زورتر و قوی تر شده و داره کامل تو رو از میدان خارج می کنه شما هم باید قوی تر بشی نه مثل قبل بمونی. برای همین بود که کشورهای عربستان سعودی و آمریکا و ترکیه و ... به تجهیز و تقویت بی سابقه داعش روی آوردند. و روی همین تقویت زیاد داعش قدرتشون زیاد شده و به خاطر همین می تونن بیشتر مقابله کنند و تلفات زیادی بزنند.
اما این مقاله در ظاهر داره مظلوم نمایی می کنه که قدرت طرف مقابل زیاد نشه. بلکه جناح ایران و روسیه توشون اختلاف پیش اومدش که باعث شکستشون شده.
یعنی این پیروزی داعش رو به حمایت بیشتر خودشون متوقف نمی کنند. بلکه به شکاف موجود متوقف می کنند.
البته بحث کشته شدن سرداران نظامی و عدم پوشش هوایی شاید منطقی باشه از یه جنبه. ولی سوال این است که آیا قبل از این پوشش هوایی کاملی وجود داشت و تمام نقاط فعالیت داعش در سوریه و اردن و ترکیه تحت کنترل بود که به راحتی می توانستند هر حرکتی شده رو تشخیص دهند که الان که نمی توانند تشخیص دهند و نمی دانند از کجا خورده اند، پس شکاف پیش آمده و آن پوشش هوایی کامل از بین رفته؟
نه. اصلا به این جور مواردی می گویند سالبه به انتفاع موضوع. یعنی اصل حمایت و پوشش هوایی سالهای قبل مطرح نبود و از طرف مقابل فرماندهان بزرگ آشکارا در میدان نبرد نبودند که بخواهند چنین حرفهایی باشد. بیشتر ارتش سوریه به تنهایی بود و شکست ها و گاها پیروزهایی که در مقابل داعش داشت.
اما از یک سال قبل تا حدودی و به صورت نامنظم پوشش هوایی روسیه اضافه شد. اما همین مقالات آیا می توانند ادعا کنند در این برهه یک ساله این پوشش هوایی کامل کامل بوده و هیچ وقت نقطه خالی ای نداشته که الان که داره بگن شکاف ایجاد شده؟
این جور نیست. باز هم در طی این یک سال که پوشش هوایی ایجاد شد، باز هم مناطقی بود که پوشش نداشته. ولی خوب موقعیت جوری بود که در آن مناطق مسئله ای ایجاد نشد. اما الان شده. و بحث سر این است که واقعا چرا شده؟ این از احاطه و برتری اطلاعاتی که داعش به سبب حمایت بیش از حد و بسیار بسیار زیاد و قابل توجه کشورهای اروپایی و عربستان و اسرائیل و ... نیست؟ یا اینکه به سبب اختلاف داخلی است؟ شاید در این موارد جناح مقابل اصلا فکر نمی کرد که داعش به چنین اطلاعاتی دست یافته و لذا پوشش هوایی نداده اند ؟
و یا اصلا بالاتر برویم و بگویم این پوشش هوایی هیچ وقت به این قدرت و شدت ادعایی آنها رخ نداده و هیچ وقت این همکاری کامل بین ایران و روسیه وجود نداشته است. اگر دفاعی بوده جداگانه بوده است. و هر کدام جداگانه بر اساس نقشه های جنگی خودشان دفاع می کرده اند. اما آنچه که باعث می شده در طی این یک سال به جز یکی دو ماه اخیر نمود نداشته باشد این عدم هماهنگی و همکاری، این بود که سیطره اطلاعاتی داعش محدود بود و دستیابی چندانی به اطلاعات جنگی ایران و لبنان و سوریه نداشت. اما در طی یکی دو ماه به شدت این جنبه اطلاعاتی آنها را تقویت کرده اند تا اینکه جلوی پیشروی و شکست کامل داعش را بگیرند.

وگرنه آیا واقعا قبل از این یکی دو ماه که این مسائل رخ داده و در مدت کمتر از یک سال قبل از آن، همکاری کاملی در زمینه پوشش هوایی بین نیروهای ایران و روسیه و سوریه و لبنان وجود داشت که الان ادعا کنند اختلاف شده و این پوشش هوایی از بین رفته؟

ونکته دیگری که این تحلیل را سست نشان می دهد این است که ادعای اینکه این بار دیگر حزب الله ادعا نکرده که اسرائیل دست داشته است. این یعنی یک جوری به طور غیر مستقیم به حزب الله طعنه زده اند که همیشه بدون آنکه اسرائیل واقعا مقصر باشد اسرائیل را مقصر دانسته اند. و به نوعی در زمینه این دسته ادعاهای حزب الله ادعای کذب بودن کرده است. و این خیلی جالبه که باید چرا طرفداری اسرائیل را در این گونه موارد انجام بدهد؟ آیا واقعا برای منافع داخلی لازم است که نسبت کذاب بودن به حزب الله بچسبانند تا بتوانند خودشان را خوب نشان بدهند؟ یا اینکه بد نشان ندادن اسرائیل برای اینان این قدر مهم است؟

چه اینکه حتی اگر فرض کنیم برخی از ادعاهای حزب الله بدون سند و مدرک باشد. باز هم مشکل اینجا است که قضاوت کردن بسیار سخت است. در همه زمینه ها. در زندگی روزمره می بینیم که قضاوت کردن سخت است. نمی خواهم وارد بحث دلایل سخت بودن قضاوت کردن بشوم. ولی همین حد باید گفت که حداقل سیاست پدر و مادر ندارد. یا آنکه توی سیاست تشخیص دروغ از راست واقعا سخت است. خوب چطور اینها با وجود عدم داشتن علم کافی به کذب بودن ادعاهای حزب الله باید آن را تکذیب کرد؟ چه سود یا ضرری برای آنها دارد؟ هر جایی که قضاوتی به سود یا به ضرر کسی رخ داد باید دلایلی برای آن قضاوت پیدا کرد. و ببینیم چه نفع یا ضرری برای او دارد.
و اینجا هم مستثنا نیست. لذا به نظر شخصی من همین یک مورد سر نخ و نشانه در این مقاله کافی است که در بی طرف بودن آن و بیان کردن واقعیت در این مقاله شک کرد. البته نمی خواهم بگویم به طور کامل و صد در صد رد می کنم. ولی باز هم باید اندکی صبر کرد و بیشتر تجزیه و تحلیل داشت. به خصوص اینکه این مسئله هم نظامی و جنگی است و چطور به همین سادگی چنین اطلاعاتی در این زمینه به دست اینها رسیده که چنین تحلیلی را انجام دهند.

- - - به روز رسانی شده - - -