روانشناسی زنان ( کارن هورنای )



کارن هورنای در سال 1992 دیدگاه روانشناسی زنانه خود را مطرح کرد . هورنای معتقد است مردان در آفریدن زندگی تازه نقش آنچنان ناچیزی دارند و به خاطر توانایی زنان در مادر شدن ، به آنها حسادت می کنند ، که باید این رشک را با موفقیت در کارشان جبران کنند .

این رشک و رنجشی که همراه با آن است به صورت ناهشیار در رفتارهایی جلوه گر می شوند که برای دست کم گرفتن و خوار شمردن زنان و تقویت کردن جایگاه حقیرتر آنها ترتیب یافته اند . مردان با انکار کردن حقوق برابر زنان ، به حداقل رساندن فرصتهای آنها برای مشارکت در جامعه و کوچک شمردن تلاشهای آنها برای پیشرفت کردن ، برتری به اصطلاح طبیعی خود را حفظ می کنند .

گرچه ممکن است زنان خود را در مقایسه با مردان بی کفایت بدانند ، برداشت آنها به دلایل اجتماعی است نه به این دلیل که زن به دنیا آمده اند . اگر زنان احساس بی ارزشی کنند ، علت آن این است که در فرهنگهای مردسالار به این صورت با آنها برخورد شده است . بعد از چندین نسل تبعیض اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ، قابل درک است که خیلی از زنان خود را از این زاویه درنظر بگیرند .


گریز از زنانگی

زنان در نتیجه این احساسهای حقارت ، ممکن است تصمیم بگیرند زنانگی خود را انکار کرده و به صورت ناهشیار آرزو کنند که ای کاش مرد بودند . هورنای این حالت را فرار از زنانگی نامید ، ضعیتی که می تواند به بازداریهای جنسی منجر شود . این وضعیت ، بی میل ناهشیار به بچه دار شدن و ترس از آمیزش جنسی ، تعارض ایجاد می کند. اگر این تعارض به قدر کافی نیرومند باشد ، می تواند به آشفتگی های هیجانی منجر شده ، و در روابط با مردان جلوه گر شود . این زنان به مردان اعتماد ندارند و پیشروی جنسی آنها را رد می کنند .



مادری یا کار ؟


هورنای به عنوان نخسستین فمینیست ، چندین موضع گرفت که در حال حاضر طرفدارانی دارد . او در سال 1934 مقاله ای نوشت که تعارضهای روانی را در تعریف نقش زنان توصیف می کرد و آرمانهای سنتی مادری را با دیدگاه جدیدتر مقایسه می نمود . در طرح سنتی ، اغلب مردان طرفدار آن بودند ، نقش زن عشق ورزیدن به همسرش و تحسین و خدمت کردن به او بود . هویت او انعکاسی از هویت همسرش بود . هورنای توصیه کرد که زنان باید با پرورش دادن تواناییها و دنبال کردن مشاغل ، هویت خود را جستجو کنند ، کاری که خود او کرد .
این نقش های سنتی و مدرن تعارضهایی را به وجود می آورند که تا به امروز خیلی از زنان نتوانسته اند آنها را حل کنند .

برای زنان قرن بیست و یکم ترکیب کردن زندگی زناشویی ، مادری و کار هنوز هم مانند خود هورنای در دهه 1930 مشکل آفرین است . تصمیم اوو برای پرورش دادن مهارتها و تمرکز روی کار ، خشنودی زیادی به بار آورد ولی در سرتاسر زندگی خود به جستجوی امنیت و محبت ادامه داد.


تاثیرات فرهنگی بر روان شناسی زنانه

هورنای از تاثیر نیروهای اجتماعی و فرهنگی بر رشد شخصیت آگاه بود . او همچنین می دانست که گروههای فرهنگی و اجتماعی مختلف نقشهای زنان را به صورت متفاوتی در نظر می گیرند .بنابراین روانشناسی های زنانه بسیار متفاوتی می توانند وجود داشته باشد . " زنان آمریکایی با زنان آلمانی تفاوت دارند ؛ هردو با برخی زنان سرخپوسست تفاوت دارند . زنی که از جامعه نیویورک است با زن کشاورز ایالت آیداهو تفاوت دارد ... شرایط فرهنگی خاص ، ویژگیهای متفاوتی را در زنان و مردان به وجود می آورند ".( شولتز ، شولتز ؛ 1391 ).





منبع:
شولتز ، دوان ؛ شولتز ، سیدنی الن ( 1391 ) ." نظریه های شخصیت " . مترجم : یحیی سیدمحمدی . تهران . نشر ویرایش