آنیما و آنیموس


یونگ معتقد بود که همه ی مردان و زنان واجد صفات یکدیگر هستند .

یعنی یک مرد جنبه ی زنانگی هم دارد و یک زن دارای جنبه های مردانگی ست

جنبه ی زنانگی در وجود مردان را آنیما

و جنبه مردانگی در وجود همه زنان را آنیموس نامید

اگر چه این ویژگی های زنانه و مردانه تحت کنترل کروموزوم ها و ترشح هورمونهاست ولی یونگ و شاگردانش معتقد بودند داشتن صفات شخصیتی مردانه وزنانه بسیارزیاد تحت تاثیر تجارب زندگی ست .

در مردان آنیموس غالب است برای همین بیشتر یک مرد ....مرد به نظر می رسد از نظر رفتاری و روحی و بخش آنیما (زنانه )وجودش در سایه شخصیت و در ناخود آگاهش نهفته می ماند

در زنان آنیما غالب است و یک زن ...همیشه از لحاظ روحی و اخلاقی زن به نظر می رسد و آنیموس (مردانگی )در سایه قرار گرفته و در ناخود آگاه شخصیتش


وقتی شما به این قضیه واقف باشید چه مرد باشید چه زن می توانید هر دوبخش وجودتان را زندگی کنید پس دیگر یک مرد را برای رفتار احساسی که از خود بروز می دهد سرزنش نکنیم و یک زن را وقتی مثل مردان در برهه ای از زندگی ایفای نقش می کند ناتوان نشمریم


مثلا شما پدری دارید که رفتار سرپرستی یا مادرانه ی قوی دارد خیلی مراقب بچه هاست این مرد آنیما ی قوی دارد و بخش زنانگی روحش را زندگی می کند


یا مادری دارید که مثل مردها زندگی را اداره و مدیریت می کند این زن بخش آنیموس یا مردانگی شخصیتش را هم زندگی می کند

اینجاست که می فهمیم چگونه می شود که یک زن در جایگاه وزیر یاپستی کلیدی و مدیریتی قرار می گیرد و یا یک مرد بسیار محکم و جدی عاشق می شود و ناگهان وارد برهه ای احساسی در زندگیش می شود و اتفاقا درکش را هم دارد


نیچه بزرگ را که می شناسیم یونگ روی زندگی نیچه و افکار او بسیار علاقه مند بود و درباره ی او می گفت نیچه انسا ن بزرگی ست وقتی بخواهم درباره شخصیت نیچه بگویم باید اشاره کنم که این مرد آنیما (زنانگی )وجودش کاملا تخریب شده است و در سایه ی کامل به سر می برد

به عبارت ساده تر او فقط یک مرد است بدون ظرافتها و احساسات زنانه حتی در حد کم ..و این نگاه و فلسفه ی او را دچار بحران کرده است و برای همین مردم دنیا فلسفه نگاه نیچه و پوچ گرایی اش برایشان متمایز و جالب است



یونگ در تکمیل آنیما و آنیموس می گوید :

یک انسان کامل انسانی ست که از هردو وجه زنانگی و مردانگی روحش بهره می برد اگر خداوند ما را اینطور آفریده پس بایدخوب از آن استفاده کنیم

اگر قرار است جایی عشق بورزیم

اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم

اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم

اگر قرار است جاهایی زیبا پسند و حساس باشیم

و در همه موقعیت ها

نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد آنچه روحمان تشنه ی اوست را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم


وقتی بپذیرید که هم در شخصیتمان زن هستیم و هم مرد آنوقت اگر در جایگاه یک مرد نیاز پیدا شود با کسی هم دردی کنید می توانید

و در جایگاه زن وقتی ناگهان در بحرانی بخواهید مثل مردان مشکلتان را حل کنید کاملا توانایید

...................

آنیما عبارتست از ته نشست همۀ تجارب از زن در میراث روانی یک مرد،آنیموس عبارتست از ته نشست همۀ تجارب از مرد در میراث روانی یک زن . این امر توسط صاحب نظران فراوان عنوان شده است که بشر،یک موجود دو جنسی است و یک مرد دارای عنصر مکمل زنانه و یک زن دارای عنصر مکمل مردانه است.

نخستین و مهمترین تجربه یک مرد نسبت به زن به وسیله ارتباط با مادر حاصل می شود. تجربه و استنباط کودک از مادر خویش یک ویژگی ذهنی دارد زیرا تنها بر پایۀ چگونگی رفتار مادر نیست بلکه کیفیت احساس کودک از رفتار مادر خود حائز اهمیت است.

تصویر مادرانه ای که هر کودک در ذهن خویش پدید می آورد ،تصویر دقیق مادرش نیست! بلکه بر پایۀ آمادگی و زمینه کودک برای ایجاد تصویر یک زن ، یعنی آنیما شکل گرفته است. طبق نظر یونگ اصل زنانه شامل ظرفیت هایی برای پرستاری ، احساسات ، هنر،یگانگی با طبیعت است.آنیموس در زن،المثنای آنیما در مرد است که از سه ریشه منشعب شده است:




الف -تصویر قوی از مرد در ناخودآگاه جمعی که زن به ارث می برد

ب- تجربه خاص زن از مردانگی، که از تماسهایی که درطول زندگی خویش با مردان داشته است حاصل می شود

ج- زمینۀ پنهانی مردانه در خود او




اصل مردانه شامل اندیشۀ منطقی ، ابراز وجود قهرمانانه و پیروزی بر طبیعت است. عنصر مردانه در زن باعث می شود در مواقع ضروری بتواند عهده دار اموری شود که ویژه مردان تلقی می گردد. پدر نخستین ناقل تصویر آنیموس برای دختر بچه است. همۀ ما از نظر زیست شناختی به میزان چشمگیری ظرفیت های جنس دیگر را داریم.

هنگامی که انیما و انیموس در وهم ها و رویاها ظاهر میشوند نشان دهنده فرصت و مجال برای فهم چیزی هستند که تا کنون ناخودآگاه بوده است!

این دو هیچگاه بطور کامل جزء خودآگاهی نمی شوند و همیشه بخشی از آنها پوشیده در لفافه ای از رموز و اسرار در ناخودآگاه جمعی ، پنهان می ماند.

بطور کلی صفات سازنده آنیموس( روان مردانه در زن ) عبارتند از :



پا در پیش گذاشتن ، شروع به کاری کردن ، همت کردن


شهامت و شجاعت


دست و دلبازی ، سخاوت ، مناعت طبع ( به زبان خیلی عامیانه لوطی گری :-)


نگاه عینی به مسائل داشتن


تتبع ، تحقیق ، پژوهش ،سنجش ، قضاوت و ارزیابی مسائل با عقل


حکمت و معرفت و معنویت




و صفات منفی و مخرب آنیموس:


وحشیگری ، بیرحمی، رقابت و مسابقه گذاشتن


اظهار نظرهای بی پشتوانه ، پافشاری برعقیده نادرست


گستاخی، تکبر ، متلک گفتن ، تحقیر وحرفهای نیش دار زدن


وعده های تو خالی و حرفهای تهی از معنی


کله شقی ، لجبازی ، ایده های شیطانی و پلید


آنیموس منفی ، در زن شبیه به ناآگاه او است که در عقیده های جزمی و تحکم های زنانه ، اظهار فضل های بیجا ، فکر های از پیش پرداخته غیر قابل انعطاف و ادای دانستن حقیقت است. زنانی که به اصطلاح آنیموس زده و یا " تسخیر شده آنیموس" هستند ، فاقد شوخ طبعی ، لطافت و ظرافت ، و فاقد وقار زنانه و نرمی و ملایمت و بردباری در گفتارشان هستند . آنها دائما در صدد پیدا کردن موقعیت و فرصتی هستند که بتوانند به دیگران قلدری ، تحکم ، پرخاش ، فحاشی و انتقاد و حمله کنند. فون فرانتس میگوید که زن آنیموس زده رابطه عمیق و حقیقی با یک مرد را بر نمی تابد و معمولا تنهاست حتی اگر روابط خصوصی زیادی داشته باشد.



از طرف دیگر ، فقدان فعالیت آنیموس در زن ، باعث سستی ،زبونی و خواری ، نداشتن حرمت نفس ، بی ارادگی ، وابستگی مفرط و ترس از استقلال ، آلت دست قرار گرفتن توسط دیگران و نداشتن شخصیت محکم و سالم است .
هر کدام جنبه های مثبت و منفی آنیموس میتواند در یک مرد دیگر فرافکنی بشود. زن ممکن در فرافکنی مثبت ، عاشق مردی بشود که همه ویژگی های آنیموس مثبت خود را دارد و یا در فرافکنی منفی ، همه ویژگی های منفی آنیموس خود را در آ ن مرد ببیند. ( منبـــع )


آنيما، پيچيده ترين و از طرفي د ل انگيزترين آركي تايپ روان شناسي يونگ و آن تصوير روح است كه به صورت « مادر » و « زن » متجلّي مي شود. مردان، كسي را دوست دارند كه خصوصيت هاي روان زنانه آنان را داشته باشد.
آنیما، تجسم تمامي گرايشهاي رواني زنانه در روح مرد است، همانند : احساسات، خلق و خوهاي مبهم،مكاشفههاي پيامبرگونه، حساسيت هاي غيرمنطقي، قابليت عشق شخصي، احساسات نسبت به طبيعت و سرانجام روابط با ناخودآگاه ( بهرامی و همکاران ، 1392).