دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22

موضوع: شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

  1. #11
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    نقل قول نوشته اصلی توسط نارون1 نمایش پست ها
    با سلام و تشكر از حضور و همراهي شما و توضيحات خوبتون

    شما چند شاخص نام بردين :
    -انتخاب محيط مناسب براي زندگي
    - داشتن علم و آگاهي
    -انتخاب شغل
    -انتخاب همسر

    البته شما به متكي بودن به افراد هم اشاره كردين ، كمي بيشتر توضيح ميدين كه
    چطور وابستگي به افزايش كيفيت زندگي كمك ميكند ولي استقلال فردي ،نه ؟

    و كسب علم و آگاهي كه بيان كردين ، ميتونه كسب تجربه رو هم دربر بگيره ؟
    سلام
    خسته نباشید
    به نظر این حقیر ، پیشرفت در زندگی وابسته به جامعهء محیط مثل زنجیر به هم وصل واگر در یکی از این حلقه های زنجیر سستی پیش آید باعث لغزش فرد یا افراد جامعه خواهد بود
    مثال
    اگر یکی از مدیران یک اداره، شرکت ، و... را در نظر بگیریم ویا همین انجمن را مد نظر مانم باشدبه افراد زنجیر فوق الذگر وابسته است یا بهتر است این انجمن را مثال بزنم
    موفقیت مدیریت محترم انجمن در سایه حضور کاربران هست واگر کاربری وجود نداشته باشه موفقیتی وجود ندارد ویا اگر کاربر زیادی از انجمن استفاده کنه موفقیت افزون واگر کاربر کمتری حضور داشته باشه رسیدن به نقطه هدف گذاری شده مشکلتر خواهد بود
    پس زنجیرها باید با هم باشند که همان حکم دیکران را دارد

    کسب علم وآگاهی ، باعث تسریع در رسیدن به هدف و باز هم میشه گفت علم خود باعث بکار گیری بهینهء افراد ، امکانات ، تجهیزات ، و وسایل مدرن در رسیدن به هدف نهایی که همانا رفاه خود ودرنهایت دیکران هست را در بر خواهد داشت
    باز هم ممنونم
    حتما در بحث شرکت خواهم کرد ونظر خواهم داد هرچند ابتدایی باشه نظراتم
    ارادت


  2. 5 کاربر از پست مفید حسنعلی ابراهیمی سعید سپاس کرده اند .


  3. #12
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    ممنون از همه بزرگواران که با نظرات و مطالب مفیدشان ما را همراهی کردن

    تا اینجا در مورد شاخص ها ، نگاه و دیدگاه شما نسبت به این مقوله ، بحث و گفتگو داشتیم ، حالا اگر موافق باشید همراه و همسو با این موضوع ، کمی بحث رو جهت بدیم.

    ما در پژوهشی که انجام دادیم ، مشخص شد که بین عملکرد خانواده ، سلامت روانی و کیفیت زندگی ، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد .

    همانطور که در زمینه های مختلف زندگی نقش خانواده و نحوه رشد کودکان و به طور کلی افراد در خانواده در آینده و نقشی که در اجتماع برعهده می گیرد بسیار مهم و حائز اهمیت می باشد . در

    مورد کیفیت زندگی و سلامت روانی هم به این مهم دست پیدا کردیم .

    به نظر شما چطور میشه این رابطه به دست آمده را تبیین کرد ؟

    چه پیشنهاداتی برای خانواده و جامعه خواهید داشت تا جامعه ای داشته باشیم که همه افرادش طعم رضایت از زندگی را بچشند و کیفیت زندگی را احساس کنند ؟

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  4. 6 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  5. #13
    دوست آشنا
    نوشته ها
    379
    ارسال تشکر
    1,164
    دریافت تشکر: 1,712
    قدرت امتیاز دهی
    874
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    نقل قول نوشته اصلی توسط نارون1 نمایش پست ها


    با توجه به این مقدمه کوتاه ، از شما دوستان و همراهان عزیز خواستاریم :
    تعریف خود از کیفیت زندگی و شاخص ها و برنامه هایتان در جهت ارتقای آن را بیان کنید .

    از نقطه نظر شخصي من اصولا" بيشتر عقايد فرد گرايانه دارم، البته نه به معناي اجتماع گريز!، بلکه از اين بعد که براي شروع هر تحولي بر نقش فرد به صورت مستقل تاکيد بيشتري دارم.
    در نتيجه از نظر من براي داشتن جامعه اي با کيفيت برتر، بايد افراد جامعه شاخصه هايي را در درجه اول در خود تقويت کنند و سپس سعي کنند اين شاخصه ها را به خانواده خود و اجتماع سرايت دهند، به عنوان مثال چند مورد عرض مي کنم:

    نکته اول: خود باوري و خود اتکايي
    اينطور فکر کنيم که مسئوليت رفع تمام احتياجات روزمره ما بر عهده خود ما است، نه کسي نسبت به ما تعهدي دارد نه کسي به ما ظلم کرده، نه بي استعداديم، نه خود را با شخصي مقايسه و تحقير کنيم و ....
    اشتباه نکنيد! نمي گويم اينطور است يا اين طور بايد باشد. فقط اينطور فکر کنيم!
    به اين طريق با مشکلات خيلي بهتر برخورد کرده و احساس رضايت مي کنيم!
    اين موجب مي شود که ما هر پيش آمدي را به عنوان يک مبارزه در زندگي تلقي کنيم و سعي و تلاش کنيم تا با تدبير آن پيش آمد را طبق نظر خود تغيير داده يا خود را با آن وفق دهيم.
    ولي وقتي دائم غرغر کنيم يا شخصي را مسئول رخ دادن آن پيش آمد بدانيم يا رفع آن را به عهده شخص ديگري بدانيم يا از اين قبيل موارد، بخش اعظمي از انرژي رواني ما صرف چنين افکاري شده و در نهايت نارضايتي در زندگي و خستگي ذهني را به همراه خواهيم داشت.
    البته که ما هالو نيستيم و اشتباهات و کوتاهي ديگران را که مسبب خيلي از رخدادها هست را مي دانيم، ولي بايد آنقدر باهوش باشيم که بي سبب با افکار و روش نامناسب ذهنمان را خسته نکنيم.
    وقتي از لحاظ فرد گرايانه چنين روشي در زندگي پياده کنيم و به اطرافيان هم اين روش را ياد بدهيم، رفته رفته جامعه رو به سوي بهبود خواهد نهاد.
    کساني که با ما رفت و آمد مي کنند را نيز درگير استرس و غرغر و تشويش نمي کنيم و آنها با ما احساس آرامش مي کنند.
    البته اگر ريز شويم جاي بحث و ايراد به ايده فوق هست، من فقط خواستم بگويم خوب است اين ايده را به عنوان يک رويکرد کلي مد نظر داشته باشيم.
    بعضي مواقع ناراحتي ما از فلان معضل پيش آمده در زندگي به اندازه 10 واحد انرژي از ما مي گيرد در صورتي که اصل معضل فقط 5 واحد انرژي به ما ضرر زده بوده!، و اين امر سطح رضايتمندي و شادابي و پويايي زندگي روزمره مان را تا حد زيادي کاهش خواهد داد.

    نکته دوم: شخصيت قائل شدن براي خود
    شخصيت قائل شدن نه به معني غرور! بلکه اين حس را داشته باشيم که "من" شخص با اهميتي هستم که ديگران به من احترام مي گذارند، و توقع دارند انسان خوب و مفيدي باشم.
    نمي دانم چطور منظورم را برسانم!!!
    فرض کنيد شما يک مقام فرهنگي يا مملکتي هستيد که تمام رسانه ها به شما توجه دارند، حال اگر موقع رانندگي تصادف کنيد آيا پياده خواهيد شد و با طرف مقابل دست به يقه خواهيد شد؟ يا سخنان تند بر زبان خواهيد راند؟ .... خير .... چون شخصيت خود را بالاتر از اين حرفها مي دانيد.
    اگر افراد جامعه براي خود شخصيت قايل باشند، خيلي از اقدامات پست را از رفتارشان حذف مي کنند و شاهد جامعه اي متين تر وبرتر خواهيم بود.

    يک مثال بهتر بزنم: شما اگر به بچه خود شخصيت بدهيد و احترام بگذاريد اگر يک موقع کار ناشايستي کرد کافي است به او بگوييد: ديگر دوستت ندارم! در اصل به بچه القا مي کنيد که با اين کار زشت ديگر آن فرد با شخصيت مورد احترام و محبت ما نخواهد بود. و در عمل اين حرف از تنبيه بدني هم براي بچه ناراحت کننده تر خواهد بود.
    پس شاخصه "احساس شخصيت کردن" آنقدر در زندگي آرامش بخش است که گرفتن آن از کودک حتي از تنبيه بدني هم بدتر خواهد بود.

    نکته سومي که مي خواهم اشاره کنم اهميت هدف گذاري در زندگي است
    به عقيده من اين طرز فکر که در زندگي ابتدا يک هدف گذاري انجام شود و بعد تلاش گردد و در پي آن انسان به هدفش برسد يک پروسه اي است که در راستاي رشد آدمي است.
    ليکن بايد توجه داشت که اين هدف گذاري ها سير به سوي کمال داشته باشد، يعني هدف دوم از هدف اول رتبه بالاتري داشته باشد.
    اشکالي ندارد که هدف هاي ابتدايي پست باشند! به شرط اينکه به مرور بعد از ارضاي آنها انسان به افق دورتري نگاه کند، نه اينکه درجا بزند يا دور خودش بگردد!
    يک مثال مي زنم:
    اشکالي ندارد که يک نفر جهت خريد يک اتومبيل تلاش کند،
    ولي اگر يک اتومبيل خريد و بعد اهداف بعدي اش باز (به طور افراطي) خريد يک رنگ ديگر اتومبيل يا يک مدل ديگر اتومبيل شد (به قول معروف ماشين باز شد)، در اين صورت دارد در هدف گذاري درجا مي زند.
    چنين اشخاصي به نظرم به نوعي داراي اختلالاتي هستند، يعني فرد از آن چيزي که هدف اوليه اش بوده ارضاء نمي گردد تا به رتبه بالاتر برود.
    با چنين شيوه زندگي کردن در اصل سطح زندگي خود را از هر جهت به سوي مرتبه پستي سوق خواهيم داد که عوارض بدي هم براي خود و هم براي اطرافيان به بار خواهد آورد.
    در صورتي که يک روان سالم آن است که وقتي از يک چيز ارضاء شد آن چيز برايش عادي شود و روي يک چيز که در مرتبه کمال بالاتري است ارزش گذاري کند.
    بايد سعي کنيم هم خودمان چنين روشي داشته باشيم و هم جامعه را به آن تشويق کنيم.
    بعد با پالايش گاه به گاه هدفهاي قبلي سعي کنيم هدفهاي بعدي را بهتر انتخاب کنيم تا زندگي مان ارتقا پيدا کند.
    هر چند مدت يک بار فرض کنيم فردا زندگي ما متوقف مي گردد، و بايد بينديشيم که کداميک از زحمات قبلي که در راستاي هدفهاي متفاوت صرف کرده ايم به راستي ارزشش را داشته است.

    ببخشيد اگر زياد حرف زدم، اميدوارم مطالبم خارج از موضوع بحث نبوده باشد
    ویرایش توسط علي پارسا : 10th February 2016 در ساعت 08:57 PM
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. 5 کاربر از پست مفید علي پارسا سپاس کرده اند .


  7. #14
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    نقل قول نوشته اصلی توسط نارون1 نمایش پست ها
    به نظر شما چطور میشه این رابطه به دست آمده را تبیین کرد ؟

    چه پیشنهاداتی برای خانواده و جامعه خواهید داشت تا جامعه ای داشته باشیم که همه افرادش طعم رضایت از زندگی را بچشند و کیفیت زندگی را احساس کنند ؟
    اولین نهاد اجتماعی خانواده است، یعنی نوزاد اولین بار جهان خارج از رحم مادر را در خانواده تجربه می کند،

    تعامل اجتماعی و آداب و سنن و مقررات را در همین نهاد یاد می گیرد،

    نقش خانواده در شکل دادن این آموزه ها مستقیم و اساسی است،

    سبکهای فرزند پروری که اولین بار توسط بامریند دسته بندی شد به این امر اشاره مستقیم میکند،

    با مطالعه انواع سیکهای فرزندپروری به همان نکته ای که شما اشاره نمودید ،بین عملکرد زندگی و سلامت روانی ارتباط معنادار وجود خواهد داشت.

    بنابراین پیشنهاد من اینست که والدین باید آگاهانه و با مطالعه وارد عرضه فرزندآوری شوند و خود را در در این سلامت دارای نقش اصلی بدانند،

    و مسئولین اجتماعی مانند نهاد آموزش و پروش ، آموزش عالی، امور فرهنگی و...کمر همت برای ایجاد زمینه آموزش در این امر فراهم کنند.

    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  8. 4 کاربر از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند .


  9. #15
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    نقل قول نوشته اصلی توسط علي پارسا نمایش پست ها
    از نقطه نظر شخصي من اصولا" بيشتر عقايد فرد گرايانه دارم، البته نه به معناي اجتماع گريز!، بلکه از اين بعد که براي شروع هر تحولي بر نقش فرد به صورت مستقل تاکيد بيشتري دارم.
    در نتيجه از نظر من براي داشتن جامعه اي با کيفيت برتر، بايد افراد جامعه شاخصه هايي را در درجه اول در خود تقويت کنند و سپس سعي کنند اين شاخصه ها را به خانواده خود و اجتماع سرايت دهند، به عنوان مثال چند مورد عرض مي کنم:

    نکته اول: خود باوري و خود اتکايي
    اينطور فکر کنيم که مسئوليت رفع تمام احتياجات روزمره ما بر عهده خود ما است، نه کسي نسبت به ما تعهدي دارد نه کسي به ما ظلم کرده، نه بي استعداديم، نه خود را با شخصي مقايسه و تحقير کنيم و ....
    اشتباه نکنيد! نمي گويم اينطور است يا اين طور بايد باشد. فقط اينطور فکر کنيم!
    به اين طريق با مشکلات خيلي بهتر برخورد کرده و احساس رضايت مي کنيم!
    اين موجب مي شود که ما هر پيش آمدي را به عنوان يک مبارزه در زندگي تلقي کنيم و سعي و تلاش کنيم تا با تدبير آن پيش آمد را طبق نظر خود تغيير داده يا خود را با آن وفق دهيم.
    ولي وقتي دائم غرغر کنيم يا شخصي را مسئول رخ دادن آن پيش آمد بدانيم يا رفع آن را به عهده شخص ديگري بدانيم يا از اين قبيل موارد، بخش اعظمي از انرژي رواني ما صرف چنين افکاري شده و در نهايت نارضايتي در زندگي و خستگي ذهني را به همراه خواهيم داشت.
    البته که ما هالو نيستيم و اشتباهات و کوتاهي ديگران را که مسبب خيلي از رخدادها هست را مي دانيم، ولي بايد آنقدر باهوش باشيم که بي سبب با افکار و روش نامناسب ذهنمان را خسته نکنيم.
    وقتي از لحاظ فرد گرايانه چنين روشي در زندگي پياده کنيم و به اطرافيان هم اين روش را ياد بدهيم، رفته رفته جامعه رو به سوي بهبود خواهد نهاد.
    کساني که با ما رفت و آمد مي کنند را نيز درگير استرس و غرغر و تشويش نمي کنيم و آنها با ما احساس آرامش مي کنند.
    البته اگر ريز شويم جاي بحث و ايراد به ايده فوق هست، من فقط خواستم بگويم خوب است اين ايده را به عنوان يک رويکرد کلي مد نظر داشته باشيم.
    بعضي مواقع ناراحتي ما از فلان معضل پيش آمده در زندگي به اندازه 10 واحد انرژي از ما مي گيرد در صورتي که اصل معضل فقط 5 واحد انرژي به ما ضرر زده بوده!، و اين امر سطح رضايتمندي و شادابي و پويايي زندگي روزمره مان را تا حد زيادي کاهش خواهد داد.

    نکته دوم: شخصيت قائل شدن براي خود
    شخصيت قائل شدن نه به معني غرور! بلکه اين حس را داشته باشيم که "من" شخص با اهميتي هستم که ديگران به من احترام مي گذارند، و توقع دارند انسان خوب و مفيدي باشم.
    نمي دانم چطور منظورم را برسانم!!!
    فرض کنيد شما يک مقام فرهنگي يا مملکتي هستيد که تمام رسانه ها به شما توجه دارند، حال اگر موقع رانندگي تصادف کنيد آيا پياده خواهيد شد و با طرف مقابل دست به يقه خواهيد شد؟ يا سخنان تند بر زبان خواهيد راند؟ .... خير .... چون شخصيت خود را بالاتر از اين حرفها مي دانيد.
    اگر افراد جامعه براي خود شخصيت قايل باشند، خيلي از اقدامات پست را از رفتارشان حذف مي کنند و شاهد جامعه اي متين تر وبرتر خواهيم بود.

    يک مثال بهتر بزنم: شما اگر به بچه خود شخصيت بدهيد و احترام بگذاريد اگر يک موقع کار ناشايستي کرد کافي است به او بگوييد: ديگر دوستت ندارم! در اصل به بچه القا مي کنيد که با اين کار زشت ديگر آن فرد با شخصيت مورد احترام و محبت ما نخواهد بود. و در عمل اين حرف از تنبيه بدني هم براي بچه ناراحت کننده تر خواهد بود.
    پس شاخصه "احساس شخصيت کردن" آنقدر در زندگي آرامش بخش است که گرفتن آن از کودک حتي از تنبيه بدني هم بدتر خواهد بود.

    نکته سومي که مي خواهم اشاره کنم اهميت هدف گذاري در زندگي است
    به عقيده من اين طرز فکر که در زندگي ابتدا يک هدف گذاري انجام شود و بعد تلاش گردد و در پي آن انسان به هدفش برسد يک پروسه اي است که در راستاي رشد آدمي است.
    ليکن بايد توجه داشت که اين هدف گذاري ها سير به سوي کمال داشته باشد، يعني هدف دوم از هدف اول رتبه بالاتري داشته باشد.
    اشکالي ندارد که هدف هاي ابتدايي پست باشند! به شرط اينکه به مرور بعد از ارضاي آنها انسان به افق دورتري نگاه کند، نه اينکه درجا بزند يا دور خودش بگردد!
    يک مثال مي زنم:
    اشکالي ندارد که يک نفر جهت خريد يک اتومبيل تلاش کند،
    ولي اگر يک اتومبيل خريد و بعد اهداف بعدي اش باز (به طور افراطي) خريد يک رنگ ديگر اتومبيل يا يک مدل ديگر اتومبيل شد (به قول معروف ماشين باز شد)، در اين صورت دارد در هدف گذاري درجا مي زند.
    چنين اشخاصي به نظرم به نوعي داراي اختلالاتي هستند، يعني فرد از آن چيزي که هدف اوليه اش بوده ارضاء نمي گردد تا به رتبه بالاتر برود.
    با چنين شيوه زندگي کردن در اصل سطح زندگي خود را از هر جهت به سوي مرتبه پستي سوق خواهيم داد که عوارض بدي هم براي خود و هم براي اطرافيان به بار خواهد آورد.
    در صورتي که يک روان سالم آن است که وقتي از يک چيز ارضاء شد آن چيز برايش عادي شود و روي يک چيز که در مرتبه کمال بالاتري است ارزش گذاري کند.
    بايد سعي کنيم هم خودمان چنين روشي داشته باشيم و هم جامعه را به آن تشويق کنيم.
    بعد با پالايش گاه به گاه هدفهاي قبلي سعي کنيم هدفهاي بعدي را بهتر انتخاب کنيم تا زندگي مان ارتقا پيدا کند.
    هر چند مدت يک بار فرض کنيم فردا زندگي ما متوقف مي گردد، و بايد بينديشيم که کداميک از زحمات قبلي که در راستاي هدفهاي متفاوت صرف کرده ايم به راستي ارزشش را داشته است.

    ببخشيد اگر زياد حرف زدم، اميدوارم مطالبم خارج از موضوع بحث نبوده باشد
    با سلام خدمت شما

    تشكر ميكنم ، خيلي نكات خوب و مهمي رو بهش اشاره كردين .
    اگر هركس مسوليت انتخابها و رفتارهاي خودش رو برعهده بگيره ، چنانچه نقص يا اشتباهي
    وجود داشته باشه ديگه فرافكني نميكنه و خودش در صدد رفع و بهبود آن برميآيد و در نهايت
    به پيشرفت و موفقيت دست پيدا مي كند .

    نكته جالب اينكه شما به استقلال اشاره كردين و آقاي ابراهيمي به وابستگي و هردو از ديدگاههاي
    خوبي به موضوع پرداختين و نكات خوبي رو بيان كردين و همين نظرات شما و دوستان باعث مفيد
    و هدفمندتر شدن بحث ميشه .

    از همگي شما سپاسگزارم ...اميدوارم همچنان شاهد همراهي شما بزرگواران باشيم

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  10. 5 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  11. #16
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2457
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    نقل قول نوشته اصلی توسط نارون1 نمایش پست ها
    با سلام خدمت تمامی همراهان گرامی


    موضوع بحث :

    کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن
    ((از دیدگاه شما ))





    انسانها به طور فطری تلاش می کنند تا شرایط مطلوبی در زندگی برای خود فراهم کنند تا بتواند احساس رضایت کنند و یک زندگی باکیفیت را داشته باشد .
    به نظر من هر فرد تعریف و شاخص های خاصی در جهت رسیدن به رضایت و ارتقای کیفیت زندگی خود دارد و به نگاه وی به زندگی بستگی دارد .
    همانطور که تعریف هر فرد از موفقیت متفاوت می باشد .

    سازمان بهداشت جهانی ،كیفیت زندگی را به مفهوم درك و برداشت هر فرد از موقعیت خود در زندگی با توجه به شرایط فرهنگی
    و نظام ارزشی اجتماعی كه در آن زندگی می کند، تفسیر می نمایدو این درك در ارتباط با اهداف اصلی، ادراكات و برداشت های فرد از زندگی،
    مفهوم می یابد .




    با توجه به این مقدمه کوتاه ، از شما دوستان و همراهان عزیز خواستاریم :
    تعریف خود از کیفیت زندگی و شاخص ها و برنامه هایتان در جهت ارتقای آن را بیان کنید .



    امیدوارم بحث مفید و هدفمندی داشته باشیم و در نهایت به نتیجه مطلوبی برسیم



    باتشکر




    سلام به همه دوستان و خیلی ممنون از دعوت مینا خانم

    ما در زندگی 2 جور زندگی میکنیم زندگی فردی و اجتماعی که به نوعی خانواده هم جز اجتماعی است ..... به نظرم بهترین راه ارتقای زندگی تفکیک این دو است ..... فضای زندگی فردی و اجتماعی 360 در جه باهم فرق میکنه..... مهم ایته که در دوتاش بتونیم توازن برقرار کنیم
    ​​


  12. 5 کاربر از پست مفید وحید 0319 سپاس کرده اند .


  13. #17
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    نقل قول نوشته اصلی توسط وحید 0319 نمایش پست ها
    سلام به همه دوستان و خیلی ممنون از دعوت مینا خانم

    ما در زندگی 2 جور زندگی میکنیم زندگی فردی و اجتماعی که به نوعی خانواده هم جز اجتماعی است ..... به نظرم بهترین راه ارتقای زندگی تفکیک این دو است ..... فضای زندگی فردی و اجتماعی 360 در جه باهم فرق میکنه..... مهم ایته که در دوتاش بتونیم توازن برقرار کنیم
    با سلام و تشكر از حضور شما در بحث

    شما معتقدين زندگي فردي و اجتماعي بهم مرتبط نيستن و بهتره به طور كاملا مستقل براي ارتقاي هركدوم به يك اندازه تلاش كنيم ، درسته؟

    اگر امكان داره در مورد روشهاي مدنظرتون براي ايجاد اين تعادل و تاثيرات مثبتش كمي توضيح بدين؟

    ممنون

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  14. 4 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  15. #18
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2457
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    نقل قول نوشته اصلی توسط نارون1 نمایش پست ها
    با سلام و تشكر از حضور شما در بحث

    شما معتقدين زندگي فردي و اجتماعي بهم مرتبط نيستن و بهتره به طور كاملا مستقل براي ارتقاي هركدوم به يك اندازه تلاش كنيم ، درسته؟

    اگر امكان داره در مورد روشهاي مدنظرتون براي ايجاد اين تعادل و تاثيرات مثبتش كمي توضيح بدين؟

    ممنون
    سلام دوباره به شما و همه دوستان

    مینا خانم نه اینکه به هم بی ربط باشن ...... باید بین این دو توازن برقرار بشه ... یعنی مثلا مثال میزنیم ........... توی یک شرکتی یک آقا و خانمی دارن زندگی اجتماعی میکنن ...... و با همکارهاشون در مراوده هستن ..... و کار میکنن ..ارباب رجوع دارن و غیره....

    شاید حرف شما درست باشه که از هم جدا هستن چون تداخل این دو ممکنه باعث بروز مشکل در زندگی بشه ..... شما بیشتر از من سر رشته دارین ..... نباید زندگی فردی وارد زندگی اجتماعی بشه ..... مثلا یک مرد همیشه دوست داره در زندگیش ساعتی رو به خلوت بگذرونه ..... حالا کارهای روزمره هست یا فکر برای اینده

    اینجاست که زن باید به این خلوت احترام بگذاره .... وبرعکس .... ممکنه زن دوست داشته باشه که در روز ساعتی رو تنها باشه ..... مهم اینه که درک متقابل باشه .... اینجوری زندگی شادتر و بهتر هست

    و یادمون باشه که انسان موجودی اجتماعی است ولی اگر خود درونشو شناسایی نکنه در زندگی خیلی مشکلات پیدا میکنه
    ​​


  16. 3 کاربر از پست مفید وحید 0319 سپاس کرده اند .


  17. #19
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    معماري
    نوشته ها
    227
    ارسال تشکر
    583
    دریافت تشکر: 333
    قدرت امتیاز دهی
    198
    Array
    زهره 0319's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>

    با سلام

    بهترین راه ارتقای زندگی مشترک یا زندگی مجردی احترام و صبر هست باید به سلایق متفاوت و فکر متفاوت به نوعی احترام بگذاریم و در مقابل ناملایمات صبر پیشه کنیم

    ما هیچ کدوم فکرمون باهم یکی نیست بخاطر همینه نیاز به مشورت داریم ...در روانشناسی هیچ موقع 1+1 مساوی با 2 نیست بیشتره .....

  18. 3 کاربر از پست مفید زهره 0319 سپاس کرده اند .


  19. #20
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شما بگین : << کیفیت زندگی و راههای ارتقای آن >>


    یکی از همکاران گرامی و بزرگوار ، در مورد موضوع مورد بحث نظرات خوبی را مطرح کردند که در ادامه قرار خواهم داد .

    از ایشان به دلیل مشارکت و ارائه نظرات مفید و سازنده شان تشکر میکنم



    *******************************************


    هر آدمی دارای یک مجموعه ی بزرگ از کدهای فکری و رفتاریه که نهایتا انسانها رو متفاوت میکنه . مثلا ممکنه دو یا چند نفر دارای یک تیپ شخصیتی و نگرش درباره تعدادی موضوع باشن اما بالاخره در یک نقطه نگاههای متفاوت پیدا خواهند کرد.حالا باید دید این اختلاف نگرش ها در چه موضوع و در چه سطحی هست . آیا قابل اغماض هست یا ؛ نه ، باعث ایجاد مشکل خواهد شد.

    ما در دنیا با دوحالت کلی مواجهیم . 1 حالتی که با اختیار و تلاش ما قابل تغییر و ساختن هست.2 حالتی که از توان و اراده ی ما خارجه و ما نمیتونیم تغییرش بدیم و وابسته به نظم طبیعت یا حتی جبر محیط هست.

    قسمتی که ما با اراده و اختیار میتونیم بسازیم وابسته به پارامترهای گوناگون هست. معمولا این پارامترها رو ما با نوع نگرش که ارادی هست و حتی شرایطی که
    خارج از حیطه ی اراده و اختیار ما بوده ، انتخاب میکنیم.

    اینکه از بدو تولد در چه خانواده ای متولد بشیم.. در چه منزل و منطقه ای ساکن باشیم .....و اطرافیان ما چه کسانی باشن...با توجه به شرایط خانواده ومحیط در چه شرایط و مدرسه ای تحصیل کنیم...اینها و بسیاری موارد دیگه از حیطه اختیار و اراده و انتخاب ما خارج هستن. اما اینکه در همین خانواده و محیط و منطقه ی سکونت و مدرسه و غیره ، چگونه فکر کنیم و چگونه رفتار کنیم اینها زمینه ساز انتخابهای ما خواهند شد. یعنی بالاترین اراده و کنترل رو ما فقط روی فکر و رفتار خودمون میتونیم داشته باشیم. در این شرایط غیر ارادی باید بررسی کنیم و بدانیم که حداکثر توان ما برای تسلط بر وضعیت
    موجود و نوع انتخاب به چه میزان خواهد بود. با در نظر گرفتن این حداکثر توان خودمون و شرایط غیر ارادی ، بهترین انتخاب رو داشته باشیم.

    حالا این انتخاب با چند روش کلی انجام میشه:
    1- انتخاب
    باگرایش احساسی 2- انتخاب باگرایش منطقی 3- انتخاب بر اساس تعامل احساس و منطق

    هر کدوم از این روشها برای
    آدمهای مختلف با نوع نگرش مرتبط ، دارای ارجحیت هستن. برخی احساسی رو قبول دارن. برخی منطقی رو و برخی دیگه با روش سوم راضی میشن.

    رضایت انسانها از زندگی بستگی به نوع فکر کردن ، شخصیت ساخته و آفریده
    شده اونها در نظام آفرینش داره. هر انسانی با توجه به اطلاعات دریافتی از تجربیات یا مطالعه یا تفکر،استانداردها و ایده آل های خودش رو داره و با رسیدن به اون استانداردها احساس رضایت رو تجربه میکنه.

    اما تصورم میکنم . عموما کسانی احساس رضایت میکنن که از نظر روانی و احساسی و یا حداکثر تعامل احساس و منطق به استاندارهاشون رسیده باشن و یا نزدیک شده باشن. حتی ممکنه از منطق برای رسیدن به استاندارد استفاده کنن اما باز هم ارضای نیاز روانی و عاطفی و احساسی نقش آفرینی میکنه و مهر تایید میزنه بر روی تلاش و اراده .





    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  20. 2 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th November 2015, 09:09 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th July 2015, 03:18 PM
  3. اصول بهینه سازی سایت که باید در محتوای سایت رعایت کنید
    توسط sonia69azad در انجمن آموزش وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th January 2015, 04:16 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •