مجنون که دو چشمش به حرم افتاد چنین گفت:
لیلی به درک فقط حسین را عشق است
مجنون که دو چشمش به حرم افتاد چنین گفت:
لیلی به درک فقط حسین را عشق است
تو کل دنیا فقط،حسینِ دلسوزمه
یکی یکی هیأتا مسیر هر روزمه
السلام السلام ای شهید کربلا ماه روی نیزه ها،میکشی مرا
منی که هر نفسم اسمت و گفتم
نکنه یه روزی از چشات بی افتم
به منه مرده یه جون تازه دادی
برا نوکریت به من اجازه دادی
حرمت رویای من،دینه من دنیای من
بنویسین روی سنگ قبر من
آقای من،دنیای من
اللهم اجعل محیای محیای من
من برای تو گریه میکنم تو برای من
آقای من...
حرم نگو خونمه،عزیز تر از جونمه
با دست نشونم بده،بگو که دیوونمه
چقده بگم آقا هواتو کردم،کاش بیام به کربلاتو برنگردم
به صدام توون بده،به دلم جنون بده
بی سر و سامونتم بیا به من
سامون بده،لیلای من یک خبری به مجنون بده
من که مردم کرب و بلاتو نشون بده
سامون بده...
کربلایت را بلد شده ام ...
نـه آنــ ـکـه آمده باشم، نـه ...
هنوز نیامده ام ...
بسا گفتـه اند و با حسرت شنیده ام و زیر لب زمزمـه کرده ام ...
کربلایت را بلد شده ام ...
عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
شهید اوینی
بازم خواستی که بیام ولی ........،
آخر یه روز حاجتمو ازت میگیرم میام تو بین الحرمین برات میمیرم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)