کرکس ها
کرکس ها آمدند
و بیضه کردند
بیضه های سرد
بیضه های مرگ .
کرکس ها آمدند و ...
نه ، نمی توانم
نمی توانم
چگونه انتظار توان دارید
و در چشمانم زل زده اید
من خنجری در گلو دارم
و دشنه ای در سینه
و خاری در خانه ی چشم
و قلبی
که در تابوتی سیاه
با پارچه ای سیاه
پیچیده شده است .
نه ، نمی توانم
آنها ساده ترین حقم را
گریستن را
از من ربوده اند .
کرکس ها آمدند
و بیضه کردند .
علاقه مندی ها (Bookmarks)