نبرد ملازگرد نبردی بود میان امپراتوری روم شرقی
(بیزانس) و سپاه سلجوقی
به فرماندهیآلپ ارسلان
که در تاریخ ۲۶ اوت ۱۰۷۱ میلادی در نزدیکی شهر ملازگرد
(ارمنستان
آن زمان، امروزه در استان موش
ترکیه) رخ داد. در این نبرد بیزانسیان شکستی قطعی خوردند و امپراتور رومانوس دیوجانوس
به بند کشیده شد.این نبرد که شاهد نابودی ارتش بیزانس توسط سلجوقیان بود را می‌توان یکی از تأثیرگذارترین نبردهای تاریخ دانست
چرا که سبب ورود ترکان سلجوقی به آسیای کوچک (آناتولی) و فتح بیشتر این نواحی توسط آنان شد.
جنگ ملازگرد موجب گشت تا امپراتوری سلجوقی در ایران، آسیای میانه، فرارود، شامات و عربستان و آناتولی پدیدار شود.
این نیروی بزرگ برای نخستین بار دنیای مسیحیت را در اندیشه بسیج علیه مسلمانان انداخت، چراکه بیزانس به عنوان کشور مقدس مسیحیت در خطر بود.
افزون بر این سلجوقیان شهرهای مقدس مسیحیان هم‌چون اورشلیم (بیت المقدس) را نیز تسخیر کردند، به همین دلیل مورخان نبرد ملازگرد را از دلایل آغاز جنگ‌های صلیبی می‌دانند.
سلجوقیان در سال ۱۰۵۴ میلادی تلاش کرده بودند که ملازگرد را تصرف کنند ولی شکست خورده بودند. پس از شکست بیزانس در ملازگرد، اسلام در قلمرو بیزانس گسترش یافت و حکومت سلجوقیان در روم تثبیت گشت.
با این نبرد، یک دوران تاریخی ۸۴۸ ساله که تا پایان جنگ جهانی اول (سقوط امپراتوری عثمانی) ادامه یافت آغاز شد.
مهاجرت بی‌وقفه ترکان به آناتولی که پس از نبرد ملازگرد آغاز شد و همواره ادامه یافت، زمینه حملات بعدی آنان به دنیای مسیحیت را فراهم ساخت.


جنگ ملازگرد، غیرت و شهامت ایرانی
یکی از وقایع مهم دوران سلطنت آلب ارسلان (پادشاه سلجوقی) جنگ او با امپراطور روم رومانوس است که با دویست هزار رومی و گرجی و روس به ملازگرد امده و قصد تصرف بخشهایی از ایران را داشت
آلب ارسلان وقت جمع اوری لشکر را نداشت و فقط با پانزده هزار نفر«تقریبا 1به 14» در مقابل دشمن شتافت و از رومانوس درخواست مهلت کرد امپراطور ان را نپذیرفت و سلطان سلجوقی چاره ای جز جنگ نداشت
در روز جمعه هنگامی که خطباء بالای منابر مجاهدین اسلام را دعا میکردند آلب ارسلان در حضور جمع بگریست و همه با او بگریستند.
سپس گفت هرکس که مایل به رفتن است برود و احدی مجبور به جنگیدن نیست.
آنگاه تیر و کمان را بیانداخت،دم اسب خود را شخصا گره زد و کفن پوشید و شمشیر و گرز بر دست گرفت سپس به جانب رومیان رفت
و چون نزدیک به آنان شد از اسب پیاده گردید و سر بر خاک گذاشته از حق تعالی طلب پیروزی کرد
در همان هنگام جنگ در گرفت و نبرد مردان شروع شد مسلمانان در میان لشکر روم واقع شده غبار مانع از شناختن یکدیگر گردید
و در اخر فتح نصیب لشکریان ایران شد و لشکریان اسلام به قدری از رومیان را کشتند که به حساب نیاید!!!؟؟
در موقع کارزار یکی از غلامان مسلمین امپراطور روم را اسیر کرد و چون او را نمیشناخت قصد قتلش نمود.
یکی از مستخدمین رومی اشاره کرد که این اسیر رومانوس است و او را نزد آلب ارسلان بردند
سلطان سخت او را توبیخ کرد و پرسید اگر تو فاتح میشدی با من چگونه رفتار میکردی؟؟؟گفت کاری که از آن بدتر تصور نشود.
آلب ارسلان پرسید حال گمان میکنی من در حق تو چه خواهم کرد؟؟
رومانوس جواب داد: یا مرا خواهی کشت و یا مرا در بلاد اسلام به معرض نمایش میگذاری و آنچه باور نتوانم کرد عفو و بخشش است که در مقابل مال از من درگذری
پادشاه سلجوقی گفت نیت من غیر از این نبوده و رومانوس متعهد شد که در وقت لزوم آلب ارسلان را با لشکر رومی کمک نماید و هزار هزار و پانصد هزار درهم بپردازد و کلیه اسیران اسلام را در روم آزاد سازد
پس از این قرارداد آلب ارسلان ده هزار دینار به او داد تا وسایل حرکت خود را فراهم نماید و خود یک فرسنگ او را مشایعت کرد
http://s-gomnam.ir/eslam/showthread.php?tid=14047
@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @