چکیده :


مسئله ي اساسي در اين مقاله، رهايي از خويشتن در شعر فروغ فرّخ زاد است. اين مفهوم همچون ساير عواطف و احساسات بشري، جزء درون مايه هاي اصلي شعر معاصر فارسي به شمار مي رود. نگارنده در دو بخش سعي کرده تا مفهومِ رهايي از نفسِ خويشتن را در شعرِ فروغ نشان دهد. در بخش اول جلوه هايي از شعرِ وي را که تجلّي گاهِ همين مفهوم است- با بحث از پنج مشخصه: احساس همدلي، دانش و بينش، ترديدها، بي تعصّبي و خود داري از بيانِ احساسات فردي تبيين مي-نمايد. در بخش دوم هشت عاملِ مهم را به عنوانِ عواملِ ايجادِ رهايي از خويشتن در شعـر شاعــر برمي شمــارد- کــه عبارت اند از: عشق، آرمان خواهي، تعهّد نسبت به زندگي، خداباوري، تنهايي و خلوت گزيني، درد و رنج، مرگ طلبي، شاعري. هدفِ مقاله آن است که خواننده با تأمّل در نمونه هاي شعري فروغ و نيز مباحثِ مربوطِ ديگر- که در بخش هاي مختلفِ مقاله ي حاضر آمده است- ميزانِ رويکرد و توجه فروغ را نسبت به مفهوم رهايي از خويشتن دريابد و بتواند به تجزيه و تحليل اين رويکرد از نگاه ِ ديگر شاعران معاصر بپردازد.



نویسنده :

دکتر خدابخش اسداللهي


دانلود مقاله