دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: روزی دکتر حسابی سر کلاس به شاگردانش گفت...!

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض روزی دکتر حسابی سر کلاس به شاگردانش گفت...!




    ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ :
    ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ!
    ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
    ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ!
    ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
    همینی ﮐﻪ ﻫﺴﺖ!
    ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ!
    ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ فقط 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ!!!
    ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
    ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
    ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ولی ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
    ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ...
    ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ ...
    "ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ "...









  2. #2
    همکار تالار موبایل
    نوشته ها
    1,025
    ارسال تشکر
    8,185
    دریافت تشکر: 3,427
    قدرت امتیاز دهی
    25841
    Array

    پیش فرض درس امروز ما ظلم ستیزی است…



    خسرو حکیم رابط کتابی دارد از روزنوشته‌ها و خاطرات خود به نام «من با کدام ابر». در آن داستانی دارد به نام «سه تفنگدار» که مضمون آن به شرح زیر است:




    روز سه‌شنبه در کلاس پنجم دبستان، به دانش‌آموران گفتم که شنبه امتحان تاریخ و جغرافیا دارید: شفاهی
    روز پنجشنبه گفتم: امتحان تاریخ و جغرافیا داریم. همین امروز: کتبی.
    همه اعتراض کردند که امتحان قرار نبود امروز باشد و قرار بود شنبه باشد.
    همینطور قرار نبود کتبی باشد و قرار بود شفاهی باشد.
    گفتم: همین است که هست. امروز است و کتبی است.
    هر کس نمی‌خواهد بیاید جلوی کلاس بایستد.
    از کلاس شصت نفری، سه نفر آمدند و جلوی کلاس ایستادند. سوالات را روی تخته نوشتم و بچه‌ها پاسخ‌ها را روی کاغذ نوشتند.
    وقتی امتحان تمام شد. گفتم: از هر کدام از شما، ده نمره کم می‌کنم از تاریخ و ده نمره از جغرافیا.
    و به این سه نفر بیست نمره می‌دهم در تاریخ و بیست نمره در جغرافیا.
    تا بیاموزید که زیر بار ظلم نروید. درس امروز ما ظلم ستیزی است…


    http://20ist.com/archives/34627

    نشریه_افسران

    ( سه تفنگدار ) ، ص 10



    ************************************************** **********************************

    سال 1329 از «کازرون» به «شیراز» منتقل شده ام. معلم کلاس پنجم ابتدایی.
    روز سه شنبه به بچه ها می گویم که شنبه ی آینده امتحان داریم: تاریخ و جغرافی؛ به صورت شفاهی.
    پنجشنبه سر کلاس: «امتحان داریم؛ تاریخ و جغرافی؛ کتبی»
    نق و نق و اعتراض بچه ها که اولا شنبه امتحان داشتیم نه پنجشنبه و ثانیا شفاهی؛ نه کتبی و من می گویم همین است که هست و چند سوال بر تخته ی سیاه می نویسم. اعتراض شدیدتر بچه ها. و من می گویم «آنها که حاضر نیستند امتحان بدهند، بلند شوند، بیایند این جلو. بقیه بنویسند.»
    از جمعیت شصت نفری کلاس، یک لشکر سه نفره جدا می شود و بقیه شروع می کنند به نوشتن. جبهه شکل می گیرد. می گویم « دست نگه دارید! قلم ها را بگذارید زمین! از همه ی شما ده نمره در تاریخ و ده نمره در جغرافی کم می شود در امتحان روز شنبه و این سه نفر از همین حالا یک نمره ی بیست در تاریخ و یک نمره ی بیست در جغرافی گرفته اند برای همان امتحان روز شنبه.»
    غوغا بر می خیزد و من دلیلش را می گویم: « برای اینکه زیر بار ظلم رفتید، برای اینکه تسلیم زور شدید.»
    «آخر ما شما را دوست داریم.
    روی حرف شما که نمی شود حرف زد».
    بقیه ی درس کلاس تا پایان وقت، درس «ظلم ستیزی» است.
    و به هنگام تعطیلی مدرسه از ناظم مدرسه خواهش کرده ام که سه نفر از بهترین شاگردان کلاسم را به همه ی دانش آموزان معرفی کند و مدرسه، یکصدا، به احترام «سه تفنگدار»، سه بار می گوید: « هی بیپ هورا!... هی بیپ هورا!».
    در آن روزگار، به علامت تشویق نه صلوات می فرستادند و نه کف می زدند؛ «هی بیپ هورا» می گفتند که هنوز هم معنی درست و شیوه ی درست نگارش کلمه ی اول را نمی دانم و چه باک؟… اما بعد از این همه سال، باکم از آن است که نه تنها سر آن سه مرد؛ بلکه سر بسیاری از مردان آن کلاس را، با آن درس «ستیز با ظلم»، بر باد داده باشم.
    و این خود، چه ظلمی!
    ***
    چه رازی است انسان! چه راز شگفت انگیزی است انسان! از خاطره ی آن «سه تفنگدار» ناگهان می آیم به سی و پنج سال بعد. در رادیو. نمایشنامه نویسی درس می دهم و نمایشنامه هم می نویسم. یک مجموعه ی رادیویی نوشته ام به نام «آهو و احمد». در صحنه ای از این نمایشنامه ها «احمد» برای فرزند نداشته ی خود وصیتی می کند:
    «روشنی چشمانم! اگر به جهانی بیمار چشم گشودی که در آن، هر کس از دو داغ، یکی را باید می داشت بر پیشانی و هرکس از دو ننگ یکی را باید می خرید بر خود، تو روشنی چشمانم، مظلومیت را انتخاب کن و غارت شدگی را که این است معنای شرف انسانی در زمانه ی بیمار و بیداد و بیراه.»
    سی و پنج سال عبور از راه های رنج و تغییری چنین اندک»؟!
    به راستی «اندک» ؟!
    نه! کجاست مرز «اندک»!
    برگرفته از کتاب "من با کدام ابر / خاطره ها" به قلم استاد حکیم رابط



    سه تفنگدار- خسرو حکیم رابط


    بهترين شما كسى است كه
    ديدن او شما را به ياد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بيفزايد و كردارش شما را مشتاق آخرت كند.

    ((حضرت رسول اکرم))


  3. 3 کاربر از پست مفید mahmoodmah سپاس کرده اند .


  4. #3
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    حقوق وفیزیک
    نوشته ها
    1
    ارسال تشکر
    0
    دریافت تشکر: 0
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : روزی دکتر حسابی سر کلاس به شاگردانش گفت...!


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th February 2014, 11:41 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st July 2013, 02:55 PM
  3. تفاوت عروس امروزی و دیروزی!
    توسط s@ba در انجمن طنز روزانه
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 27th March 2013, 04:06 PM
  4. خبر: تلفن گویای شبانه روزی پاسخگوی مسافران نوروزی
    توسط م.محسن در انجمن اخبار اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th March 2013, 09:35 PM
  5. مقاله: تکنولوژی‌های به کاررفته در چاپگرهای امروزی
    توسط آبجی در انجمن بخش مقالات سخت افزار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th June 2010, 04:07 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •