نامه یعقوب لیث صفاری به خلیفه بغداد:

یعقوب پس از سرکوب همه شورشها در فارس ؛ لرستان، ايلام، بختياري، بوشهر، و ديگر شهر ها جز شمال باختري را از چنگ خلفای بغداد آزاد کرده و به يکپارچگی ایران افزود

المعتمد خليفه بغداد که ترسيده بود؛ يعقوب را نفرين نموده و به خدا سوگند ياد کرد که يعقوب يک مُحارب و کافر است! او گفت که آزادي ايران تنها قصد و يا خيال يعقوب نبوده و او انديشه ديگري دارد. خليفه گفت که هر يک از استانهاي ايران که يعقوب آزاد نموده ؛ بخشي از دارايي امپراتوري اسلامي زير نظر خليفه و نماينده خدا بر روي زمين است.

در حقیقت يعقوب با در هم شکستن خليفه؛ قدرت و خواست خدا را در هم کوبيده بود و بايد نفرين شده و محکوم شود. در آن هنگام يعقوب در پارس بود و چون اين خبر را شنيد، پوزخندي زد و گفت: "هنگام آن فرارسيده که اختيار قدسي خلیفه به پايان رسد".

يعقوب ارتش مقتدر خود را در پارس گرد آورد و با اينکه ميتوانست لشکريان را از همه ايران به پارس ببرد؛ ولي نگران استانهاي تازه آزاد شده، بويژه استانهاي مرزي بود. يورشهاي گاه به گاه لشگریان بغداد و شورشهای درونی وضع استانهای تازه آزاد شده را ناپایدار ساخته بود

سر انجام با اينکه یعقوب بخش بزرگي از ارتش خود را در استانهاي مرزي گمارد، ارتش پارس را به اهواز برد تا ضرب شصت خوبی به خلیفه نشان دهد .

المعتمد بسيار ترسيده و نرم گشته بود به همین خاطر در پیامی اداره استانهاي خراسان، طبرستان، گرگان، ري و پارس را به يعقوب داد و او را ساتراپ(فرماندار) همه انها دانست.وي اينها را براي باز نگهداشتن يعقوب از حمله به بغداد انجام داد.

در اينجا پاسخ نامه تاريخي يعقوب بنامهء خليفه معتمد را بخوانيد:

« به خلیفه مسلمین ؛المعتمدُ بالله عباسیان" -هنگامیکه ما در باره بخشش و کار شما شنیدیم که استانهای بسیاری از ایران را بخود ما ایرانیان بخشیده اید؛ بسیار فریفته شدیم!ما به برادرانمان گفتیم که خلیفه بغداد تا چه اندازه بخشنده و بزرگوار است که اداره استانهای خودمان را بخودمان واگذار میکند! از کجا خلیفه قدرت چنین دَهشی را بدست آورده؟ خلیفه هرگز دارای استانهای ایران نبوده که اینک اداره شان را به ما ببخشد! اما براستی بغداد - زمانی در بین النهرین که نخستین استان ایران بود بر روی خاکستر تیسفون و بر پُشته ای از کشته شدگان صد ها و هزاران هم میهن ما ساخته شد. و شما روح سرگردان نیاکان کشته شده ی ما را شبها در حال گام زدن در کنار بارگه با شکوه خود می توانید ببینید. آنها چشم در چشم شما میدوزند و شما را پریشان می کنند.آیا راست نیست که بغداد ببهای خون ایرانیان ساخته شده؟ خلیفه باید پاسخ این پرسش را به جهانیان بدهد.آیا آنچه که خلیفه و نیاکانش برای ایران کرده اند؛ میتواند نشانی از دادگستری داشته باشد؟ من یعقوب لیث، پسر لیث سیستانی ،یک مسگر ساده، یک کارگر ساده، یک فرزند ایران، با قدرت مردم ایران، با این نوشته هر دو اختیارات خلیفه را رد میکنم: 1- نفرین و محکومیت خود ، برادرانم و یاران ایران ام را . 2-بخشش و بر گرداندن استانهای خودمان بخودمان را. من هرگونه میان آیی (دخالت) بغدادیان در کار ایرانیان را رد می کنم. ما بخلیفه بغداد نیاز نداریم که استانهای خودمان را که پیشاپیش پس گرفته ایم و برای ایران است و نه هیچ کس دیگر؛ بما ببخشد. خلیفه شاید خلیفه جهان باشد، اما هرگز خلیفه ایران نمیتواند باشد.»

منبع: فرهنگ ایرانی