قید یه چیزهایی را بزنید

[Almas Parsi]

قید یه چیزهایی را بزنید






در این عصر فراوانی و سرازیری اطلاعات، افراد پیشرو، کسانی هستند که مشخص می نمایند از چه چیزی چشم پوشی کنند، بنا بر این روی آنچه که واقعا برایشان مهم است، تمرکز می کنند.
هیچ چیز بیشتر از ایده ی قابلیت های نامحدود، فلج کننده تر نیست.
این ایده که شما هر کاری را می توانید انجام دهید، واقعا وحشتناک است.

شیوه فائق آمدن بر سد خلاقانه، این است که به سادگی برای خودتان محدودیت هایی وضع کنید.
به نظر متناقض می آید، ولی وقتی به کار خلاقانه تبدیل می شود، محدودیت ها معنای آزادی می گیرند.
در وقت ناهاری تان نت یک آهنگ را بنویسید.

تنها با یک رنگ نقاشی بکشید. بدون هیچ سرمایه اولیه ای، یک تجارت راه بیندازید.
اگر تلفن همراهتان آی فون است، با استفاده از آن و مانند پرژوکتور، یک فیلم روی دیوار پخش کنید و با دوستانتان ببینید.
بدون قطعات یدکی، یک ماشین بسازید.

با چیزی خلق نکردن، باعث عذر و بهانه نشوید؛ همین حالا با زمان، فضا و مواد اولیه ای که دارید، چیزی خلق کنید.محدودیت های واقعی، شما را به سوی بهترین کار سوق می دهند.
می دانید مثال مورد علاقه ی من چیست؟
دکتر سیوس کتاب گربه ای با کلاه را تنها با ۲۳۶ کلمه ی متفاوت نوشته است،
خب ویراستار کارهایش با او شرط بست که او نمی تواند کتابی با ۵۰ کلمه متفاوت بنویسد.

دکتر سیوس برگشت و با کتاب “تخم مرغ های سبز و ژامبون” یکی از پرفروشترین کتاب های کودک در طول تاریخ، شرط را برنده شد.این که به خودتان بگویید تمام زمان های دنیا، تمام پول های دنیا، تمام رنگ های جعبه رنگ و تمام چیزهایی را که می خواهید، در اختیار دارید، تنها خلاقیت را می کشید.
“جک وایت”

منبع : وی آر

[hoseini_a]

its OK...

[It's me]

من اسمش رو گذاشتم طمع اطلاعاتی!
یعنی مثلا برای زبان خوندن این کتاب کافی است ولی قانع نمیشیم و میخاهیم منابع دیگر رو هم ببینیم ک کی چی گفته و در نهایت میبینیم چند گیگ زبان ولی بی استفاده!
ک اینم ب نظرم قابل کنترل است، یعنی این که من الان این چند گیگ رو جمع کردم ولی خب ی جورایی مدیریتش کردم، جوری ک تو مدت کوتاه نتیجه دلخواهم رو گرفتم، پس یعنی لازم نیس قیدش رو بزنیم.چرا ک ن؟
قسمت اول متن در خصوص متمرکز کردن انرژی بود ک من این طوری برداشت کردم ک در بالا نوشتم.
ولی قسمت دوم ک مثال نقض همون واسه قسمت اول، ما ک همه کار رو میکنیم و ب قولی همه کاره هیچ کاره باز هم کارای قسمت دوم را نمیکنیم.

* جمع بندی من از متن تمرکز روی یک کار است، که فقط با توجه ب قسمت اول فهمیدم.
قسمت دوم رو هم خوندم!ولی هیچ
این نظر من بود! ک چیزی اصلا متوجه نشدم از مطلب.
**لطفا بگین تا منم متوجه شوم

قید یه چیزهایی را بزنید






در این عصر فراوانی و سرازیری اطلاعات، افراد پیشرو، کسانی هستند که مشخص می نمایند از چه چیزی چشم پوشی کنند، بنا بر این روی آنچه که واقعا برایشان مهم است، تمرکز می کنند.
هیچ چیز بیشتر از ایده ی قابلیت های نامحدود، فلج کننده تر نیست.
این ایده که شما هر کاری را می توانید انجام دهید، واقعا وحشتناک است.

شیوه فائق آمدن بر سد خلاقانه، این است که به سادگی برای خودتان محدودیت هایی وضع کنید.
به نظر متناقض می آید، ولی وقتی به کار خلاقانه تبدیل می شود، محدودیت ها معنای آزادی می گیرند.
در وقت ناهاری تان نت یک آهنگ را بنویسید.

تنها با یک رنگ نقاشی بکشید. بدون هیچ سرمایه اولیه ای، یک تجارت راه بیندازید.
اگر تلفن همراهتان آی فون است، با استفاده از آن و مانند پرژوکتور، یک فیلم روی دیوار پخش کنید و با دوستانتان ببینید.
بدون قطعات یدکی، یک ماشین بسازید.

با چیزی خلق نکردن، باعث عذر و بهانه نشوید؛ همین حالا با زمان، فضا و مواد اولیه ای که دارید، چیزی خلق کنید.محدودیت های واقعی، شما را به سوی بهترین کار سوق می دهند.
می دانید مثال مورد علاقه ی من چیست؟
دکتر سیوس کتاب گربه ای با کلاه را تنها با ۲۳۶ کلمه ی متفاوت نوشته است،
خب ویراستار کارهایش با او شرط بست که او نمی تواند کتابی با ۵۰ کلمه متفاوت بنویسد.

دکتر سیوس برگشت و با کتاب “تخم مرغ های سبز و ژامبون” یکی از پرفروشترین کتاب های کودک در طول تاریخ، شرط را برنده شد.این که به خودتان بگویید تمام زمان های دنیا، تمام پول های دنیا، تمام رنگ های جعبه رنگ و تمام چیزهایی را که می خواهید، در اختیار دارید، تنها خلاقیت را می کشید.
“جک وایت”

منبع : وی آر

[Almas Parsi]

من اسمش رو گذاشتم طمع اطلاعاتی!
یعنی مثلا برای زبان خوندن این کتاب کافی است ولی قانع نمیشیم و میخاهیم منابع دیگر رو هم ببینیم ک کی چی گفته و در نهایت میبینیم چند گیگ زبان ولی بی استفاده!
ک اینم ب نظرم قابل کنترل است، یعنی این که من الان این چند گیگ رو جمع کردم ولی خب ی جورایی مدیریتش کردم، جوری ک تو مدت کوتاه نتیجه دلخواهم رو گرفتم، پس یعنی لازم نیس قیدش رو بزنیم.چرا ک ن؟
قسمت اول متن در خصوص متمرکز کردن انرژی بود ک من این طوری برداشت کردم ک در بالا نوشتم.
ولی قسمت دوم ک مثال نقض همون واسه قسمت اول، ما ک همه کار رو میکنیم و ب قولی همه کاره هیچ کاره باز هم کارای قسمت دوم را نمیکنیم.

* جمع بندی من از متن تمرکز روی یک کار است، که فقط با توجه ب قسمت اول فهمیدم.
قسمت دوم رو هم خوندم!ولی هیچ
این نظر من بود! ک چیزی اصلا متوجه نشدم از مطلب.
**لطفا بگین تا منم متوجه شوم

سلام خدمت جناب It's me بزرگوار
ضمن تشکر از توجه شما به مطالب و حضورتون در این تاپیک
بخشی رو که فرمودید متوجه نشدید مثال بارزیه از ، در محدودیت قرار گرفتن هست
که نویسنده ای که با 236 کلمه متفاوت کتابی نوشته بودند در مقابل شرط ویراستارشون با 50 کلمه به نوعی با
اعمال محدودیت در نوشتاری که شرط کارشون بود اثری از خودشون به جا گذاشتند که اون کتاب یکی از آثار پر فروش تاریخ ثبت شد .
یعنی نتیجه این محدودیت موفقیتی ماندگار بود ...

موفق باشید

[motmaen.n]

با سلام خدمت خانم پارسی
هرچه محدویت بیشتر باشد وانسان نیاز به وسیله ویا کالایی داشته باشد قوه تخیل وخلاقیتش بیشتر شکوفا شده و دست به ابتکار و نوآوری زذه وممکن است چیزی را بسازد که به فکر شخصی که تمام امکانات را در اختیار دارد نرسد.پس همیشه محرومیت ومحدویت بد نیست لذا باید بتوان از کمترین امکانات بیشترین خدمات را ارائه داد.

[iran hz]

با سلام خدمت خانم پارسی
هرچه محدویت بیشتر باشد وانسان نیاز به وسیله ویا کالایی داشته باشد قوه تخیل وخلاقیتش بیشتر شکوفا شده و دست به ابتکار و نوآوری زذه وممکن است چیزی را بسازد که به فکر شخصی که تمام امکانات را در اختیار دارد نرسد.پس همیشه محرومیت ومحدویت بد نیست لذا باید بتوان از کمترین امکانات بیشترین خدمات را ارائه داد.

[Almas Parsi]

با سلام خدمت خانم پارسی
هرچه محدویت بیشتر باشد وانسان نیاز به وسیله ویا کالایی داشته باشد قوه تخیل وخلاقیتش بیشتر شکوفا شده و دست به ابتکار و نوآوری زذه وممکن است چیزی را بسازد که به فکر شخصی که تمام امکانات را در اختیار دارد نرسد.پس همیشه محرومیت ومحدویت بد نیست لذا باید بتوان از کمترین امکانات بیشترین خدمات را ارائه داد.

با سلام خدمت جناب motmaen.n بزرگوار
ممنون از توجه و حضورتون و پاسخ ارسالی تون ...
بله دقیقا همینطور هست کما اینکه در سخنان بزرگان هم داریم که نیاز مادر اختراعه
در تکمیل فرمایشات شما مثالی میخوام بزنم در مناطق محروم کره زمین مثلا مناطق آفریقایی معمولا امکانات بسیار محدود هست
ولی نیاز بشر نا محدود ...
و با توجه به محدودیت ها گاها مشاهده میشه این افراد دست به خلاقیت ها و ابتکاراتی میزنند که بررسی اونها مبین
شکوفایی استعداد در فضای محدودیت هاست
گاهی جبر زمانه هم آموزه هایی رو برای بشر به ارمغان میاره که باعث میشه که برای بقا به فکر جایگزین هایی باشند
و تفکر در خصوص اون جایگزین ها باعث شکوفایی قوه خلاقیت شده و افراد به خواسته هاشون در حد برطرف کردن نیازهاشون میرسن
که مصداق این محدودیت ها مثال های تصاویر زیر میتونه باشه







و یک کلیپ زیبا در بخش اختراعات سایت داشتیم که یکی از دوستان در همین انجمن برامون ارسال کرده بودند
که دوست داشتم برای عزیزان لینکش رو بزارم ولی متاسفانه هر چی جستجو کردم نتونستم پیداش کنم

(فیلمی از ابتکار و خلاقیت یک نوجوان برای طراحی یک بازوی مکانیکی با طراحی هنرمندانه و خلاقانه از ابتدایی ترین ابزار و وسایل بود
که اگر بتونم لینکش رو برای دوستان پیدا کنم حتما در این تاپیک ارسال میکنم...)

.........

از طرف دیگه چه بسا افرادی که با دنیایی امکانات هنوز اندر خم یک کوچه هستند و به موفقیت های مورد نیازشون نرسیدن و افرادی هم تصور میکنند اگر در انتظار امکانات زیاد باشند میتونند به موفقیت های بزرگ دست پیدا کنند

گاهی نیاز هست ما با محدود کردن و چشم پوشی از برخی گزینه های زندگی مون بر اساس اولویت برای شکوفایی استعداد هامون تلاش کنیم


موفق و پیروز باشید