دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد

  1. #1
    روابط عمومی کل سایت
    اکانت شخصی
    حسنعلی ابراهیمی سعید
    نوشته ها
    1,166
    ارسال تشکر
    6,985
    دریافت تشکر: 13,883
    قدرت امتیاز دهی
    11416
    Array

    Lightbulb شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد




    به نام خداوند شاهد و مشهود


    با سلام و عرض ارادت خدمت کاربران عزیز
    سالروز پر پر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت ، یازدهمین امام شیعیان جهان اسلام ،
    حضرت امامحسن عسگری علیه السّلام
    بر تمامی کاربران سایت علمی نخبگان جوان تسلیت و تعزیت باد



    امام حسن عسگری (ع) میفرمایند :

    کسى که پارسایىخوى او، و بخشندگى طبیعت او ،
    و
    بردبارىخصلت او باشد دوستانش بسیار شوند. . .


    حضرت امام حسن عسكري(ع) پس از بيست و هشت سال زندگي و شش سال امامت در هشتم ربيع الاول سال ۲۶۰ هجري در شهر سامرا و به دست معتمد عباسي به شهادت رسيد و در كنار مرقد مطهر پدر بزرگوار خويش مدفون گرديد.

    آن حضرت، همواره تحت نظر و در زندان‏هاي طاغوت‏ هاي عصر خود بود و سرانجام با زهر جفا، شهيد شد. امام حسن عسكري(ع) با همه‏ ي اختناق و محدوديت‏هاي زمان توانست به بهترين وجه و در حد امكان، فشردگي مبارزه درمقابل ستمگران و حكام جور را حفظ كرده و اين نهضت نهفته را هدايت نمايد.

    آن حضرت، قطب دايره‏ي مبارزه بود و ديگران بر اطراف او دور مي‏زدند.

    دوست ودشمن مي‏دانستند كه امام و پيروانِ او، خلافت ناحقِّ عباسي را قبول ندارند و طرفدار حكومت واقعي و نجات دهنده‏ ي اسلامند.

    امام حسن عسكري، با وجود همه ‏ي فشارهاي دستگاهِ جور عباسي و كنترل‏ها و مراقبت‏هاي بي‏وقفه‏ ي
    دولت مركزي، يك سلسله فعاليت‏هاي سياسي و اجتماعي و علمي در جهت حفظ اسلام و مبارزه
    با افكار ضداسلامي انجام داد

    كه بدين‏ گونه قابل ذكرند:

    كوشش ‏هاي علمي در دفاع از آيين اسلام و ردّ اشكال‏ها و شُبهاتِ مخالفان و نيز تبيينِ انديشه‏ ي صحيح اسلامي؛ ايجاد شبكه‏ ي ارتباطي با شيعيانِ مناطق مختلف از طريق تعيين نمايندگان و اعزام پيك‏ ها و ارسال پيام‏ها؛ فعاليت‏ هاي سِرّي سياسيبه رغم كنترل‏ هاي حكومت عباسي؛ حمايت و پشتيباني مالي از شيعيان، به ويژه يارانِ خاصِّ خود؛ تقويت و توجيه سياسيِ رجال و عناصرِ مهمّ شيعه در برابر مشكلات؛ استفاده ‏ي گسترده از آگاهي غيبي براي جلب منكران امامت و دلگرم كردن شيعيان؛ آماده سازي شيعيان براي دوران غيبت فرزند خود، امام مهدي (عج).






    شهادت امام حسن عسكري‏ عليه السلام تسلیت و تعزیت باد


    ابن أثير :
    أمّا الحَسَنُ بنُ عَليٍّ العَسكَرِيّ‏عليه السلام فَقَد كانَت أخلاقُهُ كَأخلاقِ رَسولِ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله
    خلق و خوي امام حسن عسكري‏عليه السلام همچون خلق و خوي رسول خدا بود
    الخرائج و الجرائح ، ج ۲ ، ص ۹۰۱ .



    امام مهدي‏ عليه السلام :
    كان [الإمامُ العَسكَري‏عليه السلام] نُوراً ساطِعاً و قَمَراً زاهِراً اختارَ اللَّهُ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضي عَلي مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ
    او نوري فروزان و ماهي درخشان بود كه خداوند آنچه را نزد خود بود براي او برگزيد .
    او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال كرد تا رحلت فرمود

    بحار الأنوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۹۱ .



    سخنان برگزيده
    امام عسكري‏ عليه السلام :
    خَصلَتانِ لَيسَ فَوقَهُما شَي‏ءٌ : الإيمانُ بِاللَّهِ و نَفعُ الإخوانِ
    دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزي نيست : ايمان به خدا و سود رساندن به برادران
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۴ .




    امام عسكري‏ عليه السلام :
    جُعِلَتِ الخَبائِثُ في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الكِذبَ
    همه پليدي‏ها را در خانه‏اي نهادند و كليد آن دروغ است
    ميزان الحكمه ، ح ۱۷۴۱۰ .



    امام عسكري‏ عليه السلام :
    إتَّقُوا اللَّهَ و كُونوا لَنا زَيناً و لاتَكوُنوا عَلَينا شَيناً
    تقواي الهي پيشه كنيد و مايه زينت ما باشيد ، نه مايه سرشكستگي ما
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۲ .




    امام عسكري‏ عليه السلام :
    خَيرُ إخوانِكَ مَن نَسِي ذَنبَكَ و ذَكَرَ إحسانَكَ إلَيهِ
    بهترين برادر تو كسي است كه خطايت را فراموش كند و احسان تو را به خود ، به ياد آورد
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۹ .




    امام عسكري‏ عليه السلام :
    مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَد زانَهُ و مَن وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَد شانَهُ
    هر كه برادرش را در خلوت پند دهد ، او را آراسته است ، و هر كس برادرش را در جمع پند دهد ، او را سرشكسته كرده است
    تحف العقول ، ص ۴۸۹ .




    امام عسكري ‏عليه السلام :

    لَيسَ مِنَ الأدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ
    شادماني كردن در نزد غمديده ، بي ادبي است
    تحف العقول ، ص ۴۸۹ .




    امام عسكري‏ عليه السلام :
    بِئسَ العَبدُ عَبداً يَكونُ ذا وَجهَينِ و ذا لِسانَينِ
    چه بد بنده‏اي است آن كه دورو و دو زبان باشد
    تحف العقول ، ص ۴۸۸ .




    امام عسكري‏ عليه السلام :
    مَن كانَ الوَرَعُ سَجِيَّتَهُ و الكَرَمُ طَبيعَتَهُ و الحِلمُ خُلَّتَهُ ، كَثُرَ صَديقُهُ
    كسي كه پارسايي خوي او ، بخشندگي طبيعت او و بردباري خصلت او باشد ، دوستانش زياد شوند
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۹ .








    ویرایش توسط روابط عمومی سایت : 30th December 2014 در ساعت 08:14 PM


    با سلام و عرض خیر مقدم به حضور سبزتان در این انجمن
    از شما کاربر عزیز تقاضا داریم لطفا و حتما جهت آشنایی با فضای این انجمن مطالب لینک های زیر رو مطالعه فرمایید
    و چنانچه سوال یا درخواستی دارید قبول زحمت فرموده و از طریق پیام خصوصی با روابط عمومیدر میان بگذارید


  2. 10 کاربر از پست مفید روابط عمومی سایت سپاس کرده اند .


  3. #2
    روابط عمومی کل سایت
    اکانت شخصی
    حسنعلی ابراهیمی سعید
    نوشته ها
    1,166
    ارسال تشکر
    6,985
    دریافت تشکر: 13,883
    قدرت امتیاز دهی
    11416
    Array

    پیش فرض پاسخ : شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد




    بلبل از دوری گل تا سحر امشب به نواست

    یا پسر بر سر بالین پـدر نوحـه گـر است

    شهادت غریب سامره حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بر تمامی کاربران علمی نخبگان جوان
    و رهپویان حضرتش تسلیت باد



    امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد.
    اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.




    صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)



    امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.
    امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.
    [CENTER]

    دوران امامت


    [/CENTE


    به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
    دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
    دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
    دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.


    دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.
    امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.
    وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.
    عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
    زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.
    پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.
    با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود رفت و آمد نمي فرمودند، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.
    از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.
    نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.
    اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.
    باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.
    در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.
    در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.



    شهادت امام حسن عسکري (ع)




    شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.
    در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.
    يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.
    و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.
    بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند....


    اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.


    به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.


    باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

    بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.



    ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)



    ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
    ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
    فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.
    ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
    امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.
    ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
    امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.
    ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.
    چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.
    رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.
    در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.
    شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.
    جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.
    خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.
    ویرایش توسط روابط عمومی سایت : 31st December 2014 در ساعت 08:26 PM


    با سلام و عرض خیر مقدم به حضور سبزتان در این انجمن
    از شما کاربر عزیز تقاضا داریم لطفا و حتما جهت آشنایی با فضای این انجمن مطالب لینک های زیر رو مطالعه فرمایید
    و چنانچه سوال یا درخواستی دارید قبول زحمت فرموده و از طریق پیام خصوصی با روابط عمومیدر میان بگذارید


  4. 7 کاربر از پست مفید روابط عمومی سایت سپاس کرده اند .


  5. #3
    همکار تالار مکانیک
    نوشته ها
    600
    ارسال تشکر
    13,417
    دریافت تشکر: 6,562
    قدرت امتیاز دهی
    6221
    Array
    homeyra's: جدید156

    پیش فرض پاسخ : شهادت امام حسن عسگری (ع) تسلیت باد

    نقل قول نوشته اصلی توسط روابط عمومی سایت نمایش پست ها



    بلبل از دوری گل تا سحر امشب به نواست

    یا پسر بر سر بالین پـدر نوحـه گـر است

    شهادت غریب سامره حضرت امام حسن عسگری علیه السلام بر تمامی کاربران علمی نخبگان جوان
    و رهپویان حضرتش تسلیت باد



    امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد.
    اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.




    صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)



    امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.
    امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.


    دوران امامت



    به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
    دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
    دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
    دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.


    دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.
    امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.
    وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.
    عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
    زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.
    پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.
    با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود رفت و آمد نمي فرمودند، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.
    از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.
    نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.
    اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.
    باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.
    در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.
    در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.



    شهادت امام حسن عسکري (ع)




    شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.
    در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.
    يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.
    و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.
    بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند....


    اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.


    به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.


    باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

    بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.



    ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)



    ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
    ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
    فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.
    ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
    امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.
    ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
    امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.
    ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.
    چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.
    رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.
    در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.
    شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.
    جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.
    خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.
    ممنون از پست مفیدتون
    فقط در نوشتن اسم امام دقت کنید...امام حسن عسکری و نه عسگری...در زبان عرب حرف گ وجود ندارد...اسم امام در تیتر تاپیک اشتباه اومده

  6. 3 کاربر از پست مفید homeyra سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تسکین حملات آسم با مصرف عسل و زنجبیل
    توسط MANE1371 در انجمن طب سنتی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 5th December 2014, 02:20 PM
  2. خبر: شهادت امام حسن عسگری (ع) تسلیت باد
    توسط روابط عمومی سایت در انجمن مناسبت های دینی و مذهبی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 9th January 2014, 11:14 PM
  3. خبر: روئیت شئ نورانی مشکوک بر فراز عسلویه
    توسط m.g.s.t.r در انجمن اخبار اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26th November 2013, 02:24 PM
  4. عرض تسلیت شهادت امام حسن عسگری علیه السلام
    توسط LaDy Ds DeMoNa در انجمن بایگانی سال 2010
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 23rd February 2010, 12:16 AM
  5. آموزشی: شفافیت پوست با عسل
    توسط امید عباسی در انجمن خبرهای پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th April 2009, 02:36 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •