هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روز ها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نا نبشتنش. حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم که این که مینویسم راه «سعادت» است که میروم یا راه «شقاوت»؟ و حقا که نمی دانم که این که نبشتم «طاعت» است یا « معصیت»؟
کاشکی یکبارگی نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !چون در حرکت و سکون چیزی نویسم، رنجور شوم از آن بغایت و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم. چون احوال عاشقان نویسم نشاید، چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید. و اگر هیچ ننویسم هم نشاید و اگر گویم نشاید و اگر خاموش گردم هم نشاید. اگر این واگویم نشاید و اگر وا نگویم هم نشاید و اگر خاموش شوم هم نشاید.