نیستی
و این شب سرد و غمگین
ادامه سرمهای است
که تو به چشمانت کشیدهای ...
===
از هر جادهای که آمدهام
نفرینش میکنم
از هر پلی که گذشتهام
شکسته باد ..
عجیب است پلها و جادهها
انسان را به ساحلی میرسانند
که تا چشم کار میکند دریاست
و عجیبتر اینکه تنها ماه میتواند
از آبهای خروشان بگذرد و غرق نشود ..=
===
عشقهای از دست رفته
آوازهایی غمانگیزند
دهان را تلخ میکنند
و تلخ میکنند جهان را
و جهان
به باغ لیمو میماند
بعد از این خوابهاب پاره شده ..
===
لای شب را باز میکنم
مثل دزدی
در خانهای را
وای !
چقدر الماس و رویا اینجاست ..
===
از من خسته شدهای میدانم
اما کمی صبرکن
همهچیز به پایان خواهد رسید
به پایان خواهد رسید این روشنایی
مرگ خواهد آمد
و چراغها را خاموش خواهد کرد ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)