دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

    عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

    عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود


    هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد

    مادری فرزند خود را هدیه کرد


    در شبی که اشکمان چون رود شد

    یک نفر از بین ما مفقود شد


    آنکه که سر دارد به سامان می رسد

    آنکه که جان دارد به جانان می رسد


    دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت

    بی سر و جان تا لقاءالله رفت


    زندگیمان در مسیر تیر بود

    خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود


    آنکه خود را مرد میدان فرض کرد

    آمد از این نقطه طی الارض کرد


    هر که گِرد شعله چون پروانه است

    پیکر صدپاره اش بر شانه است


    تن به خاک و بوی یاسش می رسد

    بوی باروت از لباسش می رسد


    دشمن افکنهای بی نام و نشان

    پوکه ی خونین شده تسبیحشان


    کار هرکس نیست این دیوانگی

    پیله وا می ماند از پروانگی



    شاعر : افشین مقدم

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. 4 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  3. #2
    همکار تالار اقتصاد
    نوشته ها
    410
    ارسال تشکر
    2,623
    دریافت تشکر: 2,398
    قدرت امتیاز دهی
    774
    Array
    plarak12's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

    نقل قول نوشته اصلی توسط نارون1 نمایش پست ها
    عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

    عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود


    هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد

    مادری فرزند خود را هدیه کرد


    در شبی که اشکمان چون رود شد

    یک نفر از بین ما مفقود شد


    آنکه که سر دارد به سامان می رسد

    آنکه که جان دارد به جانان می رسد


    دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت

    بی سر و جان تا لقاءالله رفت


    زندگیمان در مسیر تیر بود

    خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود


    آنکه خود را مرد میدان فرض کرد

    آمد از این نقطه طی الارض کرد


    هر که گِرد شعله چون پروانه است

    پیکر صدپاره اش بر شانه است


    تن به خاک و بوی یاسش می رسد

    بوی باروت از لباسش می رسد


    دشمن افکنهای بی نام و نشان

    پوکه ی خونین شده تسبیحشان


    کار هرکس نیست این دیوانگی

    پیله وا می ماند از پروانگی



    شاعر : افشین مقدم
    این شعر رو اولین با تو ترانه علیرضا عصار به نام ارغوان شنیدم ممنون از درج این شعر فوق العاده
    منم لینک ترانه رو قرار میدم
    http://dl.pop-music.ir/music/Mehr92/Alireza%20Assar%20-%20Arghavan.mp3

    خواهی نشوی رسوا ، همرنگ شرافت شو ... !
    بورس به همین سادگی {آموزش مقدماتی}


  4. 4 کاربر از پست مفید plarak12 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •