دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 33 از 44 نخستنخست ... 232425262728293031323334353637383940414243 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 321 تا 330 , از مجموع 437

موضوع: " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

  1. #321
    همکار تالار اقتصاد
    نوشته ها
    410
    ارسال تشکر
    2,623
    دریافت تشکر: 2,398
    قدرت امتیاز دهی
    775
    Array
    plarak12's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    پیدا شدن استارهٔ موسی علیه السلام بر آسمان و غریو منجمان در میدان

    بر فلک پیدا شد آن استاره‌اش
    کوری فرعون و مکر و چاره‌اش

    روز شد گفتش که ای عمران برو
    واقف آن غلغل و آن بانگ شو

    راند عمران جانب میدان و گفت
    این چه غلغل بود شاهنشه نخفت

    هر منجم سر برهنه جامه‌پاک
    همچو اصحاب عزا بوسیده خاک

    همچو اصحاب عزا آوازشان
    بد گرفته از فغان و سازشان

    ریش و مو بر کنده رو بدریدگان
    خاک بر سر کرده خون‌پر دیدگان

    گفت خیرست این چه آشوبست و حال
    بد نشانی می‌دهد منحوس سال

    عذر آوردند و گفتند ای امیر
    کرد ما را دست تقدیرش اسیر

    این همه کردیم و دولت تیره شد
    دشمن شه هست گشت و چیره شد

    شب ستارهٔ آن پسر آمد عیان
    کوری ما بر جبین آسمان

    زد ستارهٔ آن پیمبر بر سما
    ما ستاره‌بار گشتیم از بکا

    با دل خوش شاد عمران وز نفاق
    دست بر سر می‌بزد کاه الفراق

    کرد عمران خویش پر خشم و ترش
    رفت چون دیوانگان بی عقل و هش

    خویشتن را اعجمی کرد و براند
    گفته‌های بس خشن بر جمع خواند

    خویشتن را ترش و غمگین ساخت او
    نردهای بازگونه باخت او

    گفتشان شاه مرا بفریفتید
    از خیانت وز طمع نشکیفتید

    سوی میدان شاه را انگیختید
    آب روی شاه ما را ریختید

    دست بر سینه زدیت اندر ضمان
    شاه را ما فارغ آریم از غمان

    شاه هم بشنید و گفت ای خاینان
    من بر آویزم شما را بی امان

    خویش را در مضحکه انداختم
    مالها با دشمنان در باختم

    تا که امشب جمله اسرائیلیان
    دور ماندند از ملاقات زنان

    مال رفت و آب رو و کار خام
    این بود یاری و افعال کرام

    سالها ادرار و خلعت می‌برید
    مملکتها را مسلم می‌خورید

    رایتان این بود و فرهنگ و نجوم
    طبل‌خوارانید و مکارید و شوم

    من شما را بر درم و آتش زنم
    بینی و گوش و لبانتان بر کنم

    من شما را هیزم آتش کنم
    عیش رفته بر شما ناخوش کنم

    سجده کردند و بگفتند ای خدیو
    گر یکی کرت ز ما چربید دیو

    سالها دفع بلاها کرده‌ایم
    وهم حیران زانچ ماها کرده‌ایم

    فوت شد از ما و حملش شد پدید
    نطفه‌اش جست و رحم اندر خزید

    لیک استغفار این روز ولاد
    ما نگه داریم ای شاه و قباد

    روز میلادش رصد بندیم ما
    تا نگردد فوت و نجهد این قضا

    گر نداریم این نگه ما را بکش
    ای غلام رای تو افکار و هش

    تا بنه مه می‌شمرد او روز روز
    تا نپرد تیر حکم خصم‌دوز

    بر قضا هر کو شبیخون آورد
    سرنگون آید ز خون خود خورد

    چون زمین با آسمان خصمی کند
    شوره گردد سر ز مرگی بر زند

    نقش با نقاش پنجه می‌زند
    سبلتان و ریش خود بر می‌کند

    خواهی نشوی رسوا ، همرنگ شرافت شو ... !
    بورس به همین سادگی {آموزش مقدماتی}


  2. 5 کاربر از پست مفید plarak12 سپاس کرده اند .


  3. #322
    همکار تالار اقتصاد
    نوشته ها
    410
    ارسال تشکر
    2,623
    دریافت تشکر: 2,398
    قدرت امتیاز دهی
    775
    Array
    plarak12's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    خواندن فرعون زنان نوزاده را سوی میدان هم جهت مکر

    بعد نه مه شه برون آورد تخت
    سوی میدان و منادی کرد سخت

    کای زنان با طفلکان میدان روید
    جمله اسرائیلیان بیرون شوید

    آنچنانک پار مردان را رسید
    خلعت و هر کس ازیشان زر کشید

    هین زنان امسال اقبال شماست
    تا بیابد هر یکی چیزی که خواست

    مر زنان را خلعت و صلت دهد
    کودکان را هم کلاه زر نهد

    هر که او این ماه زاییدست هین
    گنجها گیرید از شاه مکین

    آن زنان با طفلکان بیرون شدند
    شادمان تا خیمهٔ شه آمدند

    هر زن نوزاده بیرون شد ز شهر
    سوی میدان غافل از دستان و قهر

    چون زنان جمله بدو گرد آمدند
    هرچه بود آن نر ز مادر بستدند

    سر بریدندش که اینست احتیاط
    تا نروید خصم و نفزاید خباط

    خواهی نشوی رسوا ، همرنگ شرافت شو ... !
    بورس به همین سادگی {آموزش مقدماتی}


  4. 5 کاربر از پست مفید plarak12 سپاس کرده اند .


  5. #323
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    بوجود آمدن موسی و آمدن عوانان به خانهٔ عمران و وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آتش انداز

    خود زن عمران که موسی برده بود
    دامن اندر چید از آن آشوب و دود

    آن زنان قابله در خانه‌ها
    بهر جاسوسی فرستاد آن دغا

    غمز کردندش که اینجا کودکیست
    نامد او میدان که در وهم و شکیست

    اندرین کوچه یکی زیبا زنیست
    کودکی دارد ولیکن پرفنیست

    پس عوانان آمدند او طفل را
    در تنور انداخت از امر خدا

    وحی آمد سوی زن زان با خبر
    که ز اصل آن خلیلست این پسر

    عصمت یا نار کونی باردا
    لا تکون النار حرا شاردا

    زن بوحی انداخت او را در شرر
    بر تن موسی نکرد آتش اثر

    پس عوانان بی مراد آن سو شدند
    باز غمازان کز آن واقف بدند

    با عوانان ماجرا بر داشتند
    پیش فرعون از برای دانگ چند

    کای عوانان باز گردید آن طرف
    نیک نیکو بنگرید اندر غرف

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. 5 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  7. #324
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن

    باز وحی آمد که در آبش فکن
    روی در اومید دار و مو مکن

    در فکن در نیلش و کن اعتماد
    من ترا با وی رسانم رو سپید

    این سخن پایان ندارد مکرهاش
    جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش

    صد هزاران طفل می‌کشت او برون
    موسی اندر صدر خانه در درون

    از جنون می‌کشت هر جا بد جنین
    از حیل آن کورچشم دوربین

    اژدها بد مکر فرعون عنود
    مکر شاهان جهان را خورده بود

    لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید
    هم ورا هم مکر او را در کشید

    اژدها بود و عصا شد اژدها
    این بخورد آن را به توفیق خدا

    دست شد بالای دست این تا کجا
    تا بیزدان که الیه المنتهی

    کان یکی دریاست بی غور و کران
    جمله دریاها چو سیلی پیش آن

    حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست
    پیش الا الله آنها جمله لاست

    چون رسید اینجا بیانم سر نهاد
    محو شد والله اعلم بالرشاد

    آنچ در فرعون بود اندر تو هست
    لیک اژدرهات محبوس چهست

    ای دریغ این جمله احوال توست
    تو بر آن فرعون بر خواهیش بست

    گر ز تو گویند وحشت زایدت
    ور ز دیگر آفسان بنمایدت

    چه خرابت می‌کند نفس لعین
    دور می‌اندازدت سخت این قرین

    آتشت را هیزم فرعون نیست
    ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. 5 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  9. #325
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد


    یک حکایت بشنو از تاریخ‌گوی
    تا بری زین راز سرپوشیده بوی

    مارگیری رفت سوی کوهسار
    تا بگیرد او به افسونهاش مار

    گر گران و گر شتابنده بود
    آنک جویندست یابنده بود

    در طلب زن دایما تو هر دو دست
    که طلب در راه نیکو رهبرست

    لنگ و لوک و خفته‌شکل و بی‌ادب
    سوی او می‌غیژ و او را می‌طلب

    گه بگفت و گه بخاموشی و گه
    بوی کردن گیر هر سو بوی شه

    گفت آن یعقوب با اولاد خویش
    جستن یوسف کنید از حد بیش

    هر حس خود را درین جستن بجد
    هر طرف رانید شکل مستعد

    گفت از روح خدا لا تیاسوا
    همچو گم کرده پسر رو سو بسو

    از ره حس دهان پرسان شوید
    گوش را بر چار راه آن نهید

    هر کجا بوی خوش آید بو برید
    سوی آن سر کاشنای آن سرید

    هر کجا لطفی ببینی از کسی
    سوی اصل لطف ره یابی عسی

    این همه خوشها ز دریاییست ژرف
    جزو را بگذار و بر کل دار طرف

    جنگهای خلق بهر خوبیست
    برگ بی برگی نشان طوبیست

    خشمهای خلق بهر آشتیست
    دام راحت دایما بی‌راحتیست

    هر زدن بهر نوازش را بود
    هر گله از شکر آگه می‌کند

    بوی بر از جزو تا کل ای کریم
    بوی بر از ضد تا ضد ای حکیم

    جنگها می آشتی آرد درست
    مارگیر از بهر یاری مار جست

    بهر یاری مار جوید آدمی
    غم خورد بهر حریف بی‌غمی

    او همی‌جستی یکی ماری شگرف
    گرد کوهستان و در ایام برف

    اژدهایی مرده دید آنجا عظیم
    که دلش از شکل او شد پر ز بیم

    مارگیر اندر زمستان شدید
    مار می‌جست اژدهایی مرده دید

    مارگیر از بهر حیرانی خلق
    مار گیرد اینت نادانی خلق

    آدمی کوهیست چون مفتون شود
    کوه اندر مار حیران چون شود

    خویشتن نشناخت مسکین آدمی
    از فزونی آمد و شد در کمی

    خویشتن را آدمی ارزان فروخت
    بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت

    صد هزاران مار و که حیران اوست
    او چرا حیران شدست و ماردوست

    مارگیر آن اژدها را بر گرفت
    سوی بغداد آمد از بهر شگفت

    اژدهایی چون ستون خانه‌ای
    می‌کشیدش از پی دانگانه‌ای

    کاژدهای مرده‌ای آورده‌ام
    در شکارش من جگرها خورده‌ام

    او همی مرده گمان بردش ولیک
    زنده بود و او ندیدش نیک نیک

    او ز سرماها و برف افسرده بود
    زنده بود و شکل مرده می‌نمود

    عالم افسردست و نام او جماد
    جامد افسرده بود ای اوستاد

    باش تا خورشید حشر آید عیان
    تا ببینی جنبش جسم جهان

    چون عصای موسی اینجا مار شد
    عقل را از ساکنان اخبار شد

    پارهٔ خاک ترا چون مرد ساخت
    خاکها را جملگی شاید شناخت

    مرده زین سو اند و زان سو زنده‌اند
    خامش اینجا و آن طرف گوینده‌اند

    چون از آن سوشان فرستد سوی ما
    آن عصا گردد سوی ما اژدها

    کوهها هم لحن داودی کند
    جوهر آهن بکف مومی بود

    باد حمال سلیمانی شود
    بحر با موسی سخن‌دانی شود

    ماه با احمد اشارت‌بین شود
    نار ابراهیم را نسرین شود

    خاک قارون را چو ماری در کشد
    استن حنانه آید در رشد

    سنگ بر احمد سلامی می‌کند
    کوه یحیی را پیامی می‌کند

    ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
    با شما نامحرمان ما خامشیم

    چون شما سوی جمادی می‌روید
    محرم جان جمادان چون شوید

    از جمادی عالم جانها روید
    غلغل اجزای عالم بشنوید

    فاش تسبیح جمادات آیدت
    وسوسهٔ تاویلها نربایدت

    چون ندارد جان تو قندیلها
    بهر بینش کرده‌ای تاویلها

    که غرض تسبیح ظاهر کی بود
    دعوی دیدن خیال غی بود

    بلک مر بیننده را دیدار آن
    وقت عبرت می‌کند تسبیح‌خوان

    پس چو از تسبیح یادت می‌دهد
    آن دلالت همچو گفتن می‌بود

    این بود تاویل اهل اعتزال
    و آن آنکس کو ندارد نور حال

    چون ز حس بیرون نیامد آدمی
    باشد از تصویر غیبی اعجمی

    این سخن پایان ندارد مارگیر
    می‌کشید آن مار را با صد زحیر

    تا به بغداد آمد آن هنگامه‌جو
    تا نهد هنگامه‌ای بر چارسو

    بر لب شط مرد هنگامه نهاد
    غلغله در شهر بغداد اوفتاد

    مارگیری اژدها آورده است
    بوالعجب نادر شکاری کرده است

    جمع آمد صد هزاران خام‌ریش
    صید او گشته چو او از ابلهیش

    منتظر ایشان و هم او منتظر
    تا که جمع آیند خلق منتشر

    مردم هنگامه افزون‌تر شود
    کدیه و توزیع نیکوتر رود

    جمع آمد صد هزاران ژاژخا
    حلقه کرده پشت پا بر پشت پا

    مرد را از زن خبر نه ز ازدحام
    رفته درهم چون قیامت خاص و عام

    چون همی حراقه جنبانید او
    می‌کشیدند اهل هنگامه گلو

    و اژدها کز زمهریر افسرده بود
    زیر صد گونه پلاس و پرده بود

    بسته بودش با رسنهای غلیظ
    احتیاطی کرده بودش آن حفیظ

    در درنگ انتظار و اتفاق
    تافت بر آن مار خورشید عراق

    آفتاب گرم‌سیرش گرم کرد
    رفت از اعضای او اخلاط سرد

    مرده بود و زنده گشت او از شگفت
    اژدها بر خویش جنبیدن گرفت

    خلق را از جنبش آن مرده مار
    گشتشان آن یک تحیر صد هزار

    با تحیر نعره‌ها انگیختند
    جملگان از جنبشش بگریختند

    می‌سکست او بند و زان بانگ بلند
    هر طرف می‌رفت چاقاچاق بند

    بندها بسکست و بیرون شد ز زیر
    اژدهایی زشت غران همچو شیر

    در هزیمت بس خلایق کشته شد
    از فتاده و کشتگان صد پشته شد

    مارگیر از ترس بر جا خشک گشت
    که چه آوردم من از کهسار و دشت

    گرگ را بیدار کرد آن کور میش
    رفت نادان سوی عزرائیل خویش

    اژدها یک لقمه کرد آن گیج را
    سهل باشد خون‌خوری حجاج را

    خویش را بر استنی پیچید و بست
    استخوان خورده را در هم شکست

    نفست اژدرهاست او کی مرده است
    از غم و بی آلتی افسرده است

    گر بیابد آلت فرعون او
    که بامر او همی‌رفت آب جو

    آنگه او بنیاد فرعونی کند

    راه صد موسی و صد هارون زند

    کرمکست آن اژدها از دست فقر
    پشه‌ای گردد ز جاه و مال صقر

    اژدها را دار در برف فراق
    هین مکش او را به خورشید عراق

    تا فسرده می‌بود آن اژدهات
    لقمهٔ اویی چو او یابد نجات

    مات کن او را و آمن شو ز مات
    رحم کم کن نیست او ز اهل صلات

    کان تف خورشید شهوت بر زند
    آن خفاش مردریگت پر زند

    می‌کشانش در جهاد و در قتال
    مردوار الله یجزیک الوصال

    چونک آن مرد اژدها را آورید
    در هوای گرم خوش شد آن مرید

    لاجرم آن فتنه‌ها کرد ای عزیز
    بیست همچندان که ما گفتیم نیز

    تو طمع داری که او را بی جفا
    بسته داری در وقار و در وفا

    هر خسی را این تمنی کی رسد
    موسیی باید که اژدرها کشد

    صدهزاران خلق ز اژدرهای او
    در هزیمت کشته شد از رای او


    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. 4 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  11. #326
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    تهدید کردن فرعون موسی را علیه السلام

    گفت فرعونش چرا تو ای کلیم
    خلق را کشتی و افکندی تو بیم

    در هزیمت از تو افتادند خلق
    در هزیمت کشته شد مردم ز زلق

    لاجرم مردم ترا دشمن گرفت
    کین تو در سینه مرد و زن گرفت

    خلق را می‌خواندی بر عکس شد
    از خلافت مردمان را نیست بد

    من هم از شرت اگر پس می‌خزم
    در مکافات تو دیگی می‌پزم

    دل ازین بر کن که بفریبی مرا
    یا بجز فی پس‌روی گردد ترا

    تو بدان غره مشو کش ساختی
    در دل خلقان هراس انداختی

    صد چنین آری و هم رسوا شوی
    خوار گردی ضحکهٔ غوغا شوی

    همچو تو سالوس بسیاران بدند
    عاقبت در مصر ما رسوا شدند

    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  12. 3 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  13. #327
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    جواب موسی فرعون را در تهدیدی کی می‌کردش

    گفت با امر حقم اشراک نیست
    گر بریزد خونم امرش باک نیست

    راضیم من شاکرم من ای حریف
    این طرف رسوا و پیش حق شریف

    پیش خلقان خوار و زار و ریش‌خند
    پیش حق محبوب و مطلوب و پسند

    از سخن می‌گویم این ورنه خدا
    از سیه‌رویان کند فردا ترا

    عزت آن اوست و آن بندگانش
    ز آدم و ابلیس بر می‌خوان نشانش

    شرح حق پایان ندارد همچو حق
    هین دهان بربند و برگردان ورق

    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  14. 3 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  15. #328
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    پاسخ فرعون موسی را علیه السلام

    گفت فرعونش ورق درحکم ماست
    دفتر و دیوان حکم این دم مراست

    مر مرا بخریده‌اند اهل جهان
    از همه عاقلتری تو ای فلان

    موسیا خود را خریدی هین برو
    خویشتن کم بین به خود غره مشو

    جمع آرم ساحران دهر را
    تا که جهل تو نمایم شهر را

    این نخواهد شد بروزی و دو روز
    مهلتم ده تا چهل روز تموز

    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  16. 4 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  17. #329
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    جواب موسی فرعون را

    گفت موسی این مرا دستور نیست
    بنده‌ام امهال تو مامور نیست

    گر تو چیری و مرا خود یار نیست
    بنده فرمانم بدانم کار نیست

    می‌زنم با تو بجد تا زنده‌ام
    من چه کارهٔ نصرتم من بنده‌ام

    می‌زنم تا در رسد حکم خدا
    او کند هر خصم از خصمی جدا
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  18. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  19. #330
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : " مثنوي معنوي " ؛ اثري جاويدان از مولانا جلال الدين محمد بلخي

    دفتر سوم

    جواب فرعون موسی را و وحی آمدن موسی را علیه‌السلام

    گفت نه نه مهلتم باید نهاد
    عشوه‌ها کم ده تو کم پیمای باد

    حق تعالی وحی کردش در زمان
    مهلتش ده متسع مهراس از آن

    این چهل روزش بده مهلت بطوع
    تا سگالد مکرها او نوع نوع

    تا بکوشد او که نی من خفته‌ام
    تیز رو گو پیش ره بگرفته‌ام

    حیله‌هاشان را همه برهم زنم
    و آنچ افزایند من بر کم زنم

    آب را آرند من آتش کنم
    نوش و خوش گیرند و من ناخوش کنم

    مهر پیوندند و من ویران کنم
    آنک اندر وهم نارند آن کنم

    تو مترس و مهلتش ده دم‌دراز
    گو سپه گرد آر و صد حیلت بساز

    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  20. 2 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


صفحه 33 از 44 نخستنخست ... 232425262728293031323334353637383940414243 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. "عنکبوت سياه" خودروي خاص و عجيب "شيخ عرب"
    توسط saamaaneh در انجمن اخبار تصویری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th March 2013, 04:34 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd February 2013, 01:29 PM
  3. دوبلور پيشكسوت سيما از پروژه "كلاه پهلوي" مي‌گويد
    توسط داداشی در انجمن اخبار هنری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st August 2012, 12:11 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:04 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th May 2010, 06:20 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •