دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: بیوگرافی اقتصاد دانان معروف جهان

  1. #11
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : بیوگرافی اقتصاد دانان معروف جهان

    لئونارد سيمون سيسموندي


    یکی از منتقدان اولیه که با نظری نافذ، عقاید مکتب کلاسیک را مورد انتقاد قرار داد، لئونارد سیمون سیسموندی است.سیسموندی اصولا یک مورّخ سوئیسی است؛ که نظریّات اقتصادی خود را به‌وسیله مطالعات تاریخی طرح‌ریزی کرده است. او در سال 1773در شهر ژنو متولد شد.
    مردی شرافتمند و انسان‌دوست‌ بود و نمونه بارز یک اقتصادشناس احساساتی به‌شمار می‌رفت.

    به‌خاطر آزادی سیاهان و بردگان و دفاع از حقوق مردم ایرلند و مهاجرین آمریکایی به‌مبارزه برخاست.با حق رأی عمومی و اصول سوسیالیسم مخالف بود و به آزادی‌خواهی دلبستگی تام داشت

    او علاقه عجیبی به زندگی ساده روستایی و فعالیت‌های اقتصادی در اوایل کاپیتالیسم داشت. وی در ابتدای کار، به تفحّصات و مطالعات تاریخی پرداخت و در بررسی‌های اقتصادی خود، هرگز نتوانست علم اقتصاد محض را از سیاست، اخلاق، حقوق و تاریخ مجزا کند و خود نیز از این‌که تا اواخر عمر نتوانسته پیشنهاد رفرم‌های قاطع را بدهد و یا نقایص سیستم لیبرال‌ها را رفع کند، متأسف بوده است.

    او در کتاب "اصول جدیداقتصاد"می‌نویسد:«اقرا می‌کنم بعد از این‌که از نظر خود، اصول را مشخص کردم و روشن ساختم که عدالت چیست و در کجاست، احساس می‌کنم آن قدرتی که بتواند وسیله اجرای آن اصول را بنمایاند در خود ندارم.»

    سیسموندی در سال 1842 و در سن 69 سالگی درگذشت.

    نقش سیسموندی در اقتصاد

    سیمون سیسموندی از نظر روش‌شناختی، بیشتر با نگرش تاریخ‌مداری آدام اسمیت موافق بود و از روش انتزاعی ریکاردو انتقاد می‌کرد. درعین حال او در این رابطه، روش مالتوس را مورد تأیید قرار می‌داد؛ که به‌عقیده وی حالت میانه بین ریکاردو و اسمیت بود.

    معروف است او اولین اقتصاددانی است که در کتاب اصول جدید اقتصاد سیاسی که در سال 1819منتشر شد، سرمایه‌داری صنعتی و اقتصاد بازار را مورد نقادی قرارداده است.

    شاید او اولین کسی باشد که اصطلاح پرولتاری (Proietry به‌معنای محروم و پابرهنه) را برای طبقه مزدبگیر و کارگر به‌کار برد، از این‌رو، او پیشکسوت افکار مارکس نیز محسوب می‌شود.

    سیسموندی سالها پیش از مارکس مسأله تقسیم جامعه را به دو طبقه متنازع بیان داشته و کارگران را با تهی‌دستان یکی فرض می‌کرد.
    از وی در زمینه‌های اقتصادی و غیر آن، آثار چندی به‌جای مانده که به مهمترین آن‌ها اشاره می‌شود:\

    ثروت تجارتی؛

    تاریخ جمهوری‌های ایتالیا؛

    اصول جدیداقتصاد؛

    بررسی درباره ملت‌های آزاد؛

    بررسی درباره اقتصاد.

    دیدگاه‌های اقتصادی سیسموندی

    1) حمایت از طبقات متوسط؛


    سیسموندی هوادار جدی بسط و توسعه طبقات متوسط بود و عقیده داشت که برای جلوگیری از تشکیل سرمایه‌های بزرگ و تمرکز ثروت، باید مالیات تصاعدی و تساوی کامل در حق‌الارث را برقرارساخت.به‌نظر او رونق کشاورزی یکی از عوامل بسیار مؤثر بقا و تقویت طبقات متوسط به‌شمار می‌رود؛ چراکه امکان تحقّق تقسیم کار و استفاده از ماشین در امور فلاحتی و زراعتی موجود نیست.

    روستایی، نمونه کامل بارز یک فرد شرافتمند و میهن‌پرست هر کشور به‌شمار می‌رود، به زمین و کار خود دلبسته است، از افراط در تقسیم کار اجتناب می‌ورزد و بیکاری در فعالیت او معنایی ندارد و فعالیت کشاورزی بهترین طریقه تأمین خوشبختی بی‌سر و صدا و بی‌ماجرای افراد است؛ ولی نباید تصور کرد که منافع کار کشاورزی تنها جنبه فردی دارد.

    فرد روستایی بر اثر تماس با طبیعت، تندرست، شاداب و نیرومند است و بهترین سرباز برای میهن و دفاع از سرزمین خود به‌شمار می‌رود.


    2) تضمین حقوق کارگران؛

    سیسموندی به‌منظور تضمین حقوق حقه کارگران و جلوگیری از استثمار ناحق ایشان، تدابیر گوناگونی پیشنهاد کرده؛ که در حقیقت اثر جاویدان او محسوب می‌شود.

    این تدابیر عصاره و اساس قوانین اجتماعی زمان ما را تشکیل می‌دهد. اهم این تدابیر عبارتند از:تأیید و قبول حق تشکیل اتحادیه صنفی کارگری، ممنوعیت کار خردسالان، محدودیت ساعات کار و پرداخت دستمزد در مدّت بیماری و سالمندی. لکن از نظر سیسموندی اتخاذ و اجرای این تدابیر وظیفه کارفرما است؛ نه دولت.


    3) مالکیت؛

    سیسموندی مالکیت را یک حق طبیعی نمی‌دانست؛ بلکه نوعی انحصار مخلوق انسان می‌پنداشت؛ که ممکن است دشواری‌ها و خطراتی از آن ناشی گردد.با این حال، نباید تصوّر شود که حق مالکیت باید معدوم و منسوخ گردد.مالکیت، بهترین وسیله برای ترغیب افراد بشر به کار و کوشش است.

    انسان ثروتمند لزوما دشمن اجتماع بشری نیست؛ چراکه ثروت او می‌تواند عامل بهتر‌زیستن و رفاه افراد جامعه باشد. حق مالکیّت تا جایی محترم است که مفید به‌حال جامعه باشد؛ نه مضرّ برای آن‌ها. همین امر، وجود حق انتقال را به اولاد توجیه می‌کند.


    4) دولت؛

    به‌نظر وی، با وجودی که تولید در فرایند اقتصاد آزاد بالا می‌رود، ولی به‌خاطر نبود تقاضای کافی، رکود به‌وجود خواهد آمد و لازم است برای نجات جامعه از فقر و رکود، دولت در اقتصاد دخالت کند.لذا اولین دخالت دولت باید در جهت محدود کردن زیاده‌روی‌ها در تولید و به‌منظور تصحیح جهت‌های نامطلوب آن باشد.او طرفدار مداخله دولت در امور بیمه‌های اجتماعی و وضع قوانین مربوط به زمان و شرایط و بیمه بیکاری، بیماری و پیری بود.

    5) صنایع بزرگ یا صنایع دستی؛

    سیسموندی مخالف پیشرفت سریع صنعتی بوده؛ که کارخانجات بزرگ موجب آن شده‌اند و به ماشینیسم، که باعث بیکاری کارگران می‌شود، روی خوش نشان نداده است. توجه بیشتر او به صنایع دستی، کارگاه‌های کوچک و مستقل و بهره‌برداری‌های کشاورزی که در امر تولید بین کارگر و تولید‌کننده ایجاد وحدت می‌کند، بود

    6) ثروت ورفاه؛

    از نظر سیسموندی افزایش ثروت کل و تولید کل، لزوما منطبق بر رفاه و خوشبختی کلّ نیست؛ بلکه برعکس، حتی اگر ثروت کم، درست توزیع شود، ترجیح دارد. بنابراین دولت باید قوانین توزیع را تدوین و اجرا نماید.

    7) اقتصاد لسفری؛

    اصطلاح لسفر یک اصطلاح فرانسوی (lassiez faire: let them do it) و به‌معنای "بگذار بگذرد" است. در اصل لسفر، بهترین دولت دولتی است که حداقل دخالت را در امور دارا است.نیروهای بازار آزاد و رقابتی، تولید، مبادله و توزیع را هدایت و راهنمایی خواهند کرد.

    اقتصاد به‌گونه‌ای عمل می‌کند که به‌خودی خود، خودش را اصلاح کرده و تمایل به سمت اشتغال کامل، بدون دخالت دولت در آن وجود دارد.

    دخالت دولت تنها باید محدود به اعمال حقوق مالکیت، تمهیدات دفاع ملی و تعلیم و تربیت عمومی شود.وی اقتصاد لسفری را اسلحه‌ای علیه کارگران فقیر تلقی می‌کرد؛ که در فرایند مذکور برای پیشرفت تکنیکی و گسترش مسأله رقابت ناچار بودند به حداقل دستمزد و محرومیت تن بدهند.


    8) استثمار حق کارگر؛

    سود کارفرما در بعشی از موارد جز غارت کارگران نیست.سود نبردن کارفرما، نه به این دلیل است که کارگاهش بیش از آن‌چه خرج کند، تولید می‌نماید؛ بلکه به این علّت است که به کارگران، مزد متناسب با کارشان پرداخت نمی‌شود.


    9) رقابت؛

    کوشش برای ارزان تمام کردن کالا، کارفرما را وادار می‌کند، به‌جای استفاده از مردان بالغ، کودکان و زنان را اجیر کند؛ تا هزینه‌هایش کاسته شده و توان رقابت داشته باشد و حتی برای آن‌که از کارگران حداکثر استفاده را ببرد، آن‌ها را شبانه‌روز به کارهای سخت و جان‌فرسا وادار کرده و به آن‌ها دستمزد ناچیز می‌دهد. سیسموندی می‌پرسد، آیا رقابتی که از این شرایط حاصل می‌شود، ارزشی دارد؟


    ریشه بحران در اقتصاد سرمایه‌داری

    ریشه‌های بحران در اقتصاد سرمایه‌داری، از نظر سیسموندی به سه عامل مربوط بود:

    1. ماهیت سرمایه؛ ماهیت سرمایه در فرایند رقابت،

    به‌سوی تولید پیش می‌رود و هر امری را که در مقابل تولید بایستد نابود می‌کند.


    2. تعیین تولید توسط سرمابه؛


    این سرمایه است که تولید را تعیین می‌کند، نه خواست شهروندان.



    3. جدایی نیروی کار از مالکیت؛


    که باعث بالا رفتن درآمد سرمایه‌دار به‌قیمت کاهش منافع کارگر می‌گردد.


    ارزیابی نهایی

    لوئی بدن در جمع‌بندی دیدگاه‌های سیسموندی می‌گوید.


    سیسموندی اقتصاددان توانایی نبود. با این وجود، توجه صاحب‌نظران را به مسائل مهم جلب کرد. یکی از آن‌ها جنبه اخلاقی علم اقتصاد است.


    سیسموندی عقاید نظری کلاسیک‌ها را مورد انتقاد قرار داد و گفت: برقراری خودبه‌خودی تعادل اقتصادی(ولو آنکه ممکن باشد) راه‌حلی برای درمان دردهای اجتماعی ناشی از عدم تعادل نیست.

    او اهمیت این نکته را دریافت و اظهار داشت که رها کردن کارگران به حال خود و عدم توجه به دشواری کار و زندگی ایشان، غیر ممکن و موجب مخاطرات بسیار است.

    صحیح است که ازدیاد صنایع ماشینی، ابتدا سبب بیکاری ارباب حرف دستی شده و سپس با بسط و توسعه امکانات تولید تأمین اشتغال آن را میسر می‌گرداند.ولی بیان این اصل یک سیاست اجتماعی نیست.

    کارگران نمی‌توانند به امید یافتن کار، گرسنه و تهی‌دست بنشینند و توجه به حال ایشان از اهم ضروریات اجتماعی است.مع‌ذالک حق با او بود؛ که می‌گفت شتاب در توسعه صنعتی ممکن است خطراتی داشته باشد و ترقّی اقتصادی باید با تأمل و درایت انجام گیرد؛ تا به نتایج مطلوب برسد.

    باید گفت که سیسموندی یکی از پیش‌قدمان عقاید مارکس و فرقه او محسوب می‌شود؛ که بسیاری از گفته‌های خود، من‌جمله درباره تمرکز سرمایه، انتفاد از بزرگ‌مالکی و واحدهای عظیم اقتصادی، تقسیم اجتماع به دو طبقه مخالف و استثمار کارگران را از او اقتباس کردند.
    ویرایش توسط Almas Parsi : 15th August 2014 در ساعت 03:08 PM

  2. #12
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : بیوگرافی اقتصاد دانان معروف جهان

    شارل فٍوریه

    شارل فوریه، اقتصاددان سوسیالیست تخیّلی اهل فرانسه و از مخالفان اقتصاد کلاسیک و از طرفداران راه‌اندازی تشکل‌های تعاونی در اقتصاد است.فوریه در سال 1772 در شهر بیزانسون فرانسه چشم به جهان گشود و زندگی آرامی داشت.

    او قسمت اعظم از زندگی خود را به‌عنوان حسابدار جزء، در یک تجارت‌خانه شهر لیون، به‌کار مشغول بود و با یک پس‌انداز اندک، گوشه عزلت اختیار کرد.فوریه هرگز همسر اختیار نکرد و همین وضع در روحیه و آثار او مؤثر بود.مهم‌ترین آثار وی عبارتند از "نظریه حرکات چهارگانه"، "نظریه وحدت جهانی"، "دنیای جدید صنایع و شرکت‌ها"و "صنعت دروغین".

    بزرگترین افتخار او، پیش‌قدمی در نهضت تعاونی است و در بسیاری دیگر از مسائل نیز اندیشه‌های نبوغ‌آمیز داشته است. سرانجام، وی در سال 1837 چشم از جهان فرو بست.


    وی از لحاظ فلسفی تحت تأثیر افکار روسو (Jean Jacques Rousseau: 1712-1778) قرار داشت. به‌همین جهت، نوعی مخالفت با برخی از ابعاد عصر روشنگری داشت و انسان را موجودی فرشته‌وار تلقّی می‌نمود.وی تحت تأثیر افکار روسو، وضع طبیعی را به دور از مالکیت خصوصی و جدا از قدرت دولت ترسیم می‌کرد.

    نظرات اقتصادی فوریه

    تشکیل فلانسر (Phalanstère)؛ به‌نظر فوریه، چیزی که باعث ناراحتی مردم می‌شود این است که انسان مجبور است، علی‌رغم تمایلات خود، بر اثر فشار نیازمندی‌ها، کار کند و کار یک‌نواخت موجب دل‌سردی و بی‌اعتنایی به زندگی می‌شود.

    چاره‌ای که او پیشنهاد می‌کند، این است که با تشکیل فلانسر (نوعی جمعیت‌های اقتصادی)، شرایطی به‌وجود آید؛ که همه کارگران با رغبت و علاقه کار کنند و بر اثر تشکیل اتحادیه یا شرکت‌های تعاونی، کار برای همه دل‌انگیز باشد و همه در نهایت عشق و علاقه کار کنند.

    در این فلانسرها ساعات کار روزانه تقلیل یافته و مشاغل بین شرکت‌کنندگان تعویض و بازدهی افزایش خواهد یافت.لذا فوریه و پیروان وی با تشکیل فلانسر می‌خواستند:



    · سود را از بین ببرند.

    · ایادی واسطه بین تولید و مصرف را قطع کنند.

    · کارگران را مالک وسایل تولید گردانند. لذا از این جهات می‌توان آن‌ها را پیش‌کسوتان نهضت تعاونی دانست.

    رقابت؛ به‌نظر وی رقابت، عامل فساد و موجب انهدام رقابت است؛ زیرا از یک طرف بین تولیدکننده، مصرف‌کننده و کارگر ایجاد نفاق می‌کند، از طرف دیگر موجب از بین بردن ضعفا توسط اقویا شده و شرایط انحصاری به‌وجود می‌آورد.لذا تشکیل فلانسر که در آن حداکثر، دو هزار کارگر به‌طور اشتراکی کار می‌کنند، چاره درد خواهد بود.

    کار کاذب؛ به‌گفته وی در تمام اجتماعات، کار همواره کیفر و نفرین بوده است.مطلوب وی این است که انسان، فقط از روی شوق و رغبت، برای تفریح خاطر و همانطوری که در جشن شرکت می‌کند، به‌سوی کار برود.
    به‌نظر وی، حصول چنین شرطی موکول به سه شرط است:

    1) تا آنجا که ممکن است، کار کشاورزی و یا ترجیحا باغ‌داری را جانشین کار صنعتی کنیم.

    2) سازمان دادن به کارها و ردیف کردن آن‌ها در گروه‌ها و ارتباط با یکدیگر؛ به‌طوری‌که تقسیم کار به حدّ اعلای ممکن توسعه یابد و هرکس به تناسب ذوق و استعدادش در رشته مطلوب قرار گیرد و رقابت، باعث افزایش کار و فعالیّت افراد بشود.

    3)تضمین حداقل معاش؛ که باید به هر حال برای همه تأمین شود.به این ترتیب، کار، جنبه اضطراری و اجباری خود را از دست می‌دهد.

    صنایع یا کشاورزی؛ فوریه هم از لحاظ روان‌شناسی، هم از لحاظ اخلاقی و هم از نظر اقتصادی، مخالف جدّی بسط و توسعه زیاده از حد صنایع بود و اضافه می‌کرد که در کار کشاورزی نیز باید، تغییرات عمده داده شود.کشاورزی در اراضی وسیع به هیچ‌وجه مطبوع نیست.

    به‌همین سبب باید گل‌کاری و باغبانی را تا آن‌جا که مقدور است، جانشین کار مزرعه و پرورش اغنام و احشام کرد



    بازرگانی؛ فوریه بازرگانی را نوعی سرطان برای اقتصاد بر شمرد و آن‌را عامل اتلاف منابع می‌دانست.

    مصرف؛ در جامعه ایده‌آل و طبیعی، مصرف تنها ابزاری برای تأمین نیازهای اساسی خلاصه می‌شود.

    پیروان فوریه

    در میان پیروان فوریه نام دو تن را باید ذکر کرد:


    ویکتور کندسیدران (Victor Considerant)؛ که مبلّغ پورشور آن مکتب بود؛ که در کتاب "معتقدات اجتماعی" خویش، طریقه فوریه را به بهترین وجهی تشریح نموده است.او همانند استاد خود، ابتدا به تجزیه و تحلیل شهوات و غرایز انسانی پرداخت و اهمیّت آن‌را در رفتار اقتصادی انسان روشن ساخت.

    به‌عقیده او، این غرایز، به‌خودی خود، مذموم نیستند؛ در غیر این‌صورت، پروردگار، که خواهان خوش‌بختی نوع بشر است، آن‌ها را نمی‌آفرید؛ مشکل در هدایت آن‌ها به راه درست است




    وی در جریان انقلاب 1848نیز سهیم بود، و تقاضا داشت که "حق کار"به‌عنوان جبران ضروری و عادلانه در مقابل حق مالکیت به‌رسمیت شناخته شود.

    آندره گودن (AndreGodin)؛ شاگرد دیگر فوریه است، که با تأسیس سازمان فامیلستر (یک موسسه صنعتی است که مالکیت آن، مشاعا به کارگران تعلق دارد و منافع آن نیز به روش استاد خود تقسیم می‌شود)، یادگاری مهم‌تر از کتاب‌هایش باقی گذاشت.

    او همچنین کوشید برخی از اندیشه‌های استادش را به مرحله اجرا درآورد.

    ویرایش توسط Almas Parsi : 16th August 2014 در ساعت 03:26 PM

  3. #13
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : بیوگرافی اقتصاد دانان معروف جهان

    کارٍل مَنگر


    كارل منگر در سال 1840 در گالیسیا در جنوب لهستان فعلی (كه در آن زمان بخشی از امپراطوری اتریش-مجارستان بود) متولد شد؛ یكی از سه پسر خانواده‌ای تحصیل‌كرده بود. محیط خانه چنان بود كه نه فقط كارل، بلكه دو برادر او نیز مدارج علمی بالایی را طی كردند؛ به‌طوری‌كه یكی از آنان فیلسوفی در زمینه تاریخ سوسیالیسم و دیگری ریاضیدانی برجسته شد.

    كارل منگر در دانشگاه وین، پراگ و خاركوف حقوق خواند و در سال 1867 از دانشگاه خاركوف دكترای حقوق گرفت. نخستین شغل او كار در بخش انتشارات اداره نخست‌وزیری اتریش بود و در همین جا بود كه منگر مطالعه اقتصاد را به‌طور جدی شروع كرد. كتاب اصول علم اقتصاد را كه انتشار داد، شغل تدریس در دانشگاه وین به او پیشنهاد شد و سپس در سال 1879 در همین دانشگاه به درجه استادی رسید.

    در سال 1876 منگر هم مثل آدام اسمیت، به تدریس خصوصی ولیعهد اتریش پرداخت و با او به‌دور آلمان، فرانسه و بریتانیا سفر كرد. منگر در سال 1903 از دانشگاه وین استعفا داد و خود را وقف تجدید نظر در اوّلین كتابش كرد. او البته چندان زنده نماند تا این كار را به پایان ببرد و دست‌نوشته‌های او كه به فرزندش به ارث رسیده بود، در سال 1921 (سال مرگ منگر) به‌طور پراكنده به چاپ رسید.


    در اوایل دهه 1890، منگر مقالاتی در اقتصاد جدید نوشت كه پایه‌ای برای نوشته‌های بعدی مكتب اتریش درباره اقتصاد پولی شد و به‌خصوص روی نوشته‌های لودویك فون مایزز (Ludwig von Mises: 1881-1973) تأثیر عمیقی گذاشت.
    آثار منگر

    1. كتاب "اصول علم اقتصاد" كارل منگر در سال 1871 منتشر شد؛ یعنی درست همان سالی كه كتاب "نظریه اقتصاد سیاسی" جونز انتشار یافته است. سه سال بعد، یعنی در 1874، كتاب "عناصر محض" تألیف والراس از چاپ بیرون آمد. نیمه اول كتاب "اصول علم اقتصاد" به نظریه ارزش اختصاص داده شده و به‌ویژه در سه فصل اول آن، نظر جونز براساس كتاب نظریه اقتصاد سیاسی او تحلیل شده است.

    2. با انتشار "مسایل اقتصاد و جامعه‌شناسی" در سال 1879 مكتب تاریخی آلمان را مورد حمله قرار داد.

    3. وقتی اشمولر (Gustav von Schmoller: 1838-1917) كه طرفدار مكتب تاریخی بود؛ به انتقادات او پاسخ نوشت، منگر شدت حمله خود را دو چندان كرد و در جزوه كوبنده‌ای تحت عنوان "اشتباهات تاریخی‌گرایی در اقتصاد سیاسی آلمان" كه در سال 1884 منتشر شد، انتقادات را تیزتر كرد. این كتاب، اختلاف میان دو طرف را دامن زد و شكاف میان مكتب اقتصادی آلمان و اتریش را چنان عمیق كرد كه تاكنون باقی مانده است.


    4. در اوایل دهه 1890، مقالاتی درباره "اقتصاد پولی" نوشت.


    نقش منگر در اقتصاد

    ناهمخوانی نظریات اقتصاددانان مكتب كلاسیك، واقعیت‌ها و انتقادات شدید سوسیالسیت‌ها و پیروان مكتب تاریخی به اصول مكتب كلاسیك، تجدید نظر در اصول مكتب كلاسیك را ضروری می‌نمود.
    منگر، جونز (William Stanley Jevons: 1835-1882) و والراس (Leon Walras: 1834-1910)، نظریه ارزش بر مبنای هزینه تولید را رد كرده و اصل نزولی بودن مطلوبیّت نهایی را به‌عنوان روش جدیدی در اقتصاد پذیرفته بودند. در حدود سال 1900، دیگر این سه اقتصاددان به‌عنوان پایه‌‌گذاران "انقلاب نهایی‌گرایی" تثبیت شده بودند را پدران مكتب نئوكلاسیك محسوب می‌كنند.

    از خصوصیات مكتب جدید این بود كه مؤسسان آن می‌خواستند، علم اقتصاد را براساس تنها اصل مسلمی كه "انسان در جستجوی تمتع بیشتر با كوشش كمتر است" پایه‌گذاری ‌كنند و این طرز فكر، همان است كه كلاسیك‌ها، نفع شخصی را محرّك فعالیت‌های انسانی تشخیص داده بودند.

    مسلما این دانشمندان با خلاصه كردن محرّك‌های انسانی به محرك واحد، به هیچ‌وجه محرّك‌های دیگر را نادیده نمی‌گرفتند؛ منتهی عقیده داشتند كه بدون تجرید نمی‌توان علمی را استوار كرد و مطالعه سایر محرّك‌ها را به سایر علوم اجتماعی واگذار می‌كردند.


    از سوی دیگر، با ارائه "مطلوبیت نهایی"، استانلی جونز و منگر و والراس را از پایه‌گذاران مكتب مارژینالیسم (نهاییون) می‌نامند؛ اعضاء این گروه، به‌نام "مكتب روان‌شناسی" و یا "مكتب اتریشی" نیز نامیده می‌شوند.


    این نویسندگان، مفهوم سودمندی كه پس از كندیاك به‌دست غفلت سپرده شده بود را با ابزار ریاضی بیان كردند و به‌وسیله اقتصاددانانی همانند پرتو (Vilfredo Pareto: 1848-1923)، مارشال (Alfred Marshall: 1842-1924)، اج‌ورث (Francis Ysidro Edgeworth: 1845-1925)، بوهم باوراك (Bohm Bawerk: 1815-1914) و فیشر (Irving Fisher: 1867-1947) توسعه پیدا كرد و در مباحث اقتصادی وارد شد.

    منگر علاوه‌بر مشاركت در تدوین نظریه مطلوبیت‌گرایی، به بنیان‌گذاری مكتب اتریشی نیز معروف است.
    تفاوت نظرات منگر، جونز و والراس

    این حقیقت كه جونز، منگر و والراس آثار خود را به‌طور همزمان انتشار داده‌اند، كاملاً تصادفی است؛ چراكه هیچ‌یك از دیگری خبر نداشت و اصولاً هركدام از مطالعه متون متفاوتی الهام گرفته‌اند. به‌علاوه، اختلاف‌نظر آنها به‌اندازه شباهت نظرشان قابل ملاحظه است.

    از یك‌سو والراس به‌خاطر تأكیدی كه بر مفهوم تعادل عمومی و یا چندبازاره داشت، با منگر و جونز تفاوت داشت و از سوی دیگر، منگر به‌خاطر تأكید بر تجریدی بودن فعالیت‌های اقتصادی، تردیدش نسبت به مفهوم تعادل و اصرار بر این‌كه بسیاری از پدیده‌های اقتصادی باید در شرایط عدم تعادل توضیح داده شوند و به‌خاطر شبهاتی كه درباره استفاده از ریاضیات در تحلیل‌های اقتصادی اظهار می‌داشت، با دو نفر دیگر تفاوت دارد.

    جونز در انگلستان هوادارانی نیافت. ولی والراس هواداران چندی (البته در ایتالیا و نه در فرانسه)، پیدا كرد؛ اما منگر نه فقط مریدان زیادی پیدا كرد، بلكه مریدانی مثل بوم باورك و وایزر داشت؛ كه عقاید منگر را در جهات مختلف شرح و بسط دادند و مكتب اقتصاد اتریش را پایه‌گذاری كردند؛ كه مدت 50 سال و بیشتر در مقابل مكتب كمبریج كه مارشال سرآمد آن بود و نیز مكتب لوزان كه والراس پیشگامی آن‌را داشت، مطرح بود.

    تفاوت نظرات منگر با كلاسیك‌ها

    با وجودی كه كلاسیك‌هایی مانند اسمیت (Adam Smith: 1723-1790) و میل (John Stuart Mill: 1806-1873) مبادله را هدف مستقلی می‌دانند كه به‌خودی خود مطلوب است؛ منگر تصریح می‌كند كه مبادله، صرفاً ابزاری برای دستیابی به مطلوبیت است.
    نظرات منگر

    ‌أ) نظریه ارزش ذهن‌گرایانه؛
    این نظریه مبتنی بر موارد زیر است:

    1) ارزش كالا به برطرف كردن نیاز؛
    منگر كالاها را ارزشمند می‌دانست و به این خاطر كه نیاز را برطرف می‌كنند، تحلیل می‌شود؛ نه در قالب لذّت و درد (آن‌گونه كه جونز می‌گفت). منگر اعتقاد داشت كه نیازهای بشر متفاوتند و تلاش برای رفع نیازها ابتدا از رفع نیازهای حیاتی شروع می‌شود و به‌تدریج به نیازهای كم اهمیت‌تر می‌رسد؛ تا كلاً تمام نیازها مرتفع شوند.

    2) ارزش، ناشی از تقاضا و مطلوبیت؛
    از نظر جونز، ارزش ناشی از تقاضا و مطلوبیت است، نه مبتنی بر هزینه و عرضه (مانند كلاسیك‌ها).

    3) تعیین قیمت براساس مبادله ناشی از تقاضا؛
    نیاز انسان را وادار به تقاضا می‌كند و در نتیجه به‌ناچار مبادله صورت می‌گیرد و قیمت بر این اساس تعیین می‌گردد.
    4) كشاندن كمیابی منابع به‌سمت انتخاب؛
    كمیابی منابع، انسان عقلایی را به‌سمت انتخاب سوق می‌دهد و مردم، اول كالاهای ضروری را بر می‌گزینند و در مراحل بعدی كالاهای دیگر را.

    5) مورد مطالعه قرار گرفتن فرد؛
    به اعتقاد منگر، چون ارزش مربوط به فرد است، اول باید فرد، مورد مطالعه قرار گیرد.

    6) ارزش مستقیم و غیر مستقیم؛
    میان ارزش‌گذاری كالاهای تولیدی (یا به‌قول منگر كالاهایی كه از درجه اهمیت بیشتری برخوردارند) و ارزش‌گذاری كالاهای مصرفی، فرقی نیست و كالاها ارزش مستقیم و نهاده‌ها ارزش غیر مستقیم دارند. به‌نظر وی برای یافتن ارزش نهاده‌ها باید یك واحد آن‌ها را از تولید كنار بكشیم؛ یعنی هر میزان از تولید، که كم شد، برابر با ارزش آن واحد نهاده است.
    ‌ب)وجود قوانین مطلق اقتصادی؛
    مكتب تاریخی آلمان به‌رهبری اشمولر، مبارزه‌ای جدّی علیه دیدگاه منگر آغاز كرد. طبق مبانی كتب تاریخی، قوانین اقتصادی باید از درون حقایق تاریخی انباشته شده در طول زمان بیرون آیند و آن‌ها روش قیاسی را كه در آن اصول اقتصادی، براساس خصوصیت مفروض در مورد انسان‌ها و بازارها استخراج شود، را رد می‌كردند و می‌گفتند كه جان در مكانها و زمان‌های مختلف به‌صورتی متفاوت جلوه می‌كند؛ بنابراین سیاست‌ها و روابط اقتصادی نیز نسبی خواهند بود؛ نه جهان‌شمول. اما منگر و دیگر مطلوبیت‌گرایان بر وجود قوانین مطلق اقتصادی، آن‌هم به‌صورت ذهنی اصرار می‌ورزیدند و جهان اقتصادی را به‌عنوان پاسخ‌هایی به ارزیابی‌ها و ارزش‌گذاری‌های فردی ذهنی، توضیح می‌دادند.
    ‌ج) طبقه‌بندی مطالعه پدیده اقتصادی؛
    در قالب سه عنصر:

    1) مطالعات تاریخی؛
    تاریخ و آمار، جزء این طبقه قرار می‌گیرد.

    2) مطالعات تجربی؛
    مالیه عمومی، اقتصاد سیاسی و اقتصاد بخش عمومی جزء این طبقه هستند.

    3) مطالعات نظری؛
    امور عمومی و عناصر مربوط به واقعیت‌ها و پدیده‌های اقتصادی و ارتباط بین آن‌ها را در این قالب جا دارند.
    ‌د) ویژگی كالای خوب؛
    كالا و كالای خوب از نظر منگر ویژگی‌های زیر است:

    1) انسان به آن نیازمند باشد.


    2) آن كالا نیز بتواند نیاز مربوطه را برطرف سازد.


    3) انسان از ویژگی تامین نیاز كالاهای مربوطه آگاه باشد.


    4) انسان ابزار لازم را برای بدست آوردن آن كالا دارا باشد.

    نقد و نظر افکار منگر

    بی‌توجهی منگر و برخی دیگر از صاحبان مكتب اتریش به نگرش ریاضی، از همه ابعاد قابل دفاع نیست؛ زیرا در هر صورت ریاضیات، ابزار مفیدی برای توضیح نظریه اقتصادی است؛ اما جالب است كه برخی، این ویژگی را قوّت نگرش منگر برمی‌شمارند و ادعا می‌كنند كه یكی از دلایل معروفیّت منگر و داشتن هواداران و پیروان بیشتر، توانایی او در ارائه نظریه عمومی اقتصادی بدون استفاده از ریاضیات است به‌همین جهت دسترسی به اندیشه او را آسان نموده است؛ به‌عكس، این موضوع، در مورد جونز مشكل‌آفرین بوده است.

  4. #14
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : بیوگرافی اقتصاد دانان معروف جهان

    لئون والراس



    لئون والراس، انديشمند و اقتصاددان اروپايي «Leon Walras» بنيانگذار مكتب رياضي لوزان مي باشد، با استفاده از اصول رياضي به تحليل و تشريح مسائل اقتصادي پرداخت، هر چند قبل از او نيز افراد ديگري در اين باب تلاش‌هايي نموده بودند اما به دلايلي معروفيتي ندارند و والراس سرآمد آنان مي باشد.


    والراس در مطالعات اقتصادي، روش رياضي را به كار برد و سعي كرد تا با استفاده از قواعد و اصول رياضي، مفاهيم و مسائل اقتصادي را تحليل نمايد، تلاش‌هاي او در اين زمينه چندان موفقيت آميز نبوده است، ‌اما در مقابل وي را بنيانگذار مكتب تعادل يا مكتب لوزان مي دانند.




    آثار و كتب


    به طور كلي تعدادي از نوشته‌ هاي والراس، جنبه نظري و بخشي جنبه سياسي و تجربي دارد. در بخش نظري مي توان به كتابهايي چون مباني علم اقتصاد محض، نظريه رياضي درباره ثروت اجتماعي و نظريه پول اشاره نمود. در باب رسالاتي كه به اقتصاد تجربي و سياسي نزديك مي باشند، كتابهاي مطالعات اقتصاد اجتماعي و مطالعات اقتصاد تجربي را مي توان نام برد.




    ديدگاه اقتصاد نظري والراس




    در باب ديدگاه نظري بايد اذعان داشت، والراس در زمينه نظريه تعادل فرض اساسي، به وجود رقابت كامل اعتقاد دارد و استدلال خود را به دو مرحله تقسيم مي كند، تعادل مبادله و تعادل عمومي. او مبادله كالا در برابر كالا را بررسي كرده و سرانجام نظريه فايده نهايي را بيان نموده است.

    والراس بعد از مطالعه و بررسي نتايج تحقيقات همكاران خود، بر اطلاعات اقتصادي خود افزوده و قوانين قيمت‌ها را بيان كرد. از ديد او براي هر كالا در آن واحد يك قيمت بيشتر وجود ندارد، در صورت فزوني تقاضا بر عرضه قيمت‌ها افزايش خواهند يافت.

    اگر عرضه بيش از تقاضا باشد، قيمتها كاهش خواهند يافت، از طرف ديگر قيمتي كه تعيين مي شود، ناشي از تعادل ميان عرضه و تقاضاست و برخورد اين دو قيمت نهايي را مشخص مي سازد.

    اين اصول و قوانيني كه والراس بيان كرد، امروزه بخش مهمي از علم اقتصاد را تشكيل مي دهد و جزء اصول بديهي اقتصاد است.




    همبستگي پديده ‌هاي اقتصادي




    بزرگترين خدمت والراس، بيان مسئله‌ همبستگي پديده‌ هاي اقتصادي در علم اقتصاد بود كه توجه و نظر بسياري از انديشمندان علم اقتصاد را جلب كرد، البته بسياري از افراد معتقدند كه تلاش وي در جهت استفاده از اصول رياضي ‌وار در تحليل مسائل مورد نظر باعث گشت وي از نيل به اهداف خود بازماند، از جمله او يك شكل رياضي غير قابل انعطاف را در نظريه مقداري پول قبول داشته است كه موجب شده تا او نتواند ديدگاه خود را به نحو مطلوب بيان دارد.



    تعادل عمومي و بازار




    ديدگاه و نظريات والراس در زمينه «تعادل عمومي» نيز به مراتب توجه اقتصاددانان را به خود معطوف داشت، زيرا بعد از دكتر كنه و جدول اقتصادي او هيچ كس به مطالعه در اين موضوع نپرداخته بود و نظريه والراس براي عموم و صاحب نظران تازگي و جذابيت داشت.

    او در اين زمينه بيان كرد كه در تعادل مبادله كالا در برابر كالا، مسئله هزينه توليد مهم نيست، اما اگر مسئله تعادل به طور كلي و عمومي مدنظر باشد، موضوع هزينه توليد و كم و كيف آن نيز مطرح مي باشد. هزينه توليد ناشي از قيمت عوامل مختلف آن است كه هر يك بازار خاصي دارند و روش تعيين آنها با قيمت يك كالاي ساخته شده معمولي متفاوت مي باشد و مولود برخورد عرضه و تقاضا در بازار است. در صورت تعادل در بازار قيمت فروش برابر قيمت تمام شده‌ كالاست. كارفرما عامل اصلي برقراري اين تعادل است.

    در كار توليد سه بازار اصلي وجود دارد: بازار كالاها، بازار كار و بازار سرمايه كه ارتباط ميان آنها توسط عامل پول مشخص مي گردد. والراس با بيان اصول و روابط اين بازارها با يكديگر موفق گشت تا اصل همبستگي پديده‌هاي اقتصادي و ارتباط بازارها با يكديگر را نشان دهد و اثبات كند كه هر نوساني در يكي از بازارها باعث پيدايش نوسانات در بازارهاي ديگر مي شود.



    ديدگاه اقتصاد تجربي و سياسي




    عقايد والراس در زمينه اقتصاد تجربي و سياسي نظرات و انتقادات مفسرين را به خود جلب كرد. ديدگاه او در اين باب سبب گشت تا وي را سوسياليست بدانند. والراس طرفدار اراضي مزروعي توسط دولت بود و همين مسئله سبب گشت تا وي را سوسياليست معرفي كنند، در حالي كه هدف او از ميان بردن حقوق انحصاري مالكيت ارضي بود تا رقابت آزاد در اين زمينه برقرار شود.

    از طرف ديگر او عقيده داشت كه گذشته از جبران خسارات ناشي از مصادره، دولت بايد ساليانه مبلغي معادل درآمد قبلي يا احتمالي اراضي را به مالكين قبلي آنها بپردازد.

    والراس با بيان نظرات فوق، خود را «سوسياليسم علمي» مي داند، در حالي كه همواره طرفدار آزادي ابتكار اقتصادي و عموماً مخالف دخالت دولت در مسائل اقتصادي بوده است. به نظر مي رسد كه والراس تلاش مي كرد تا ميان سوسياليسم و آزادي اقتصادي رابطه‌اي برقرار نمايد و در همين باب يك رشته تدابير اجتماعي اصلاح ‌طلبانه پيشنهاد مي كند.

    عقيده نهايي والراس در زمينه سياست اقتصادي اين بود كه حل و فصل رضايت بخش مشكلات بستگي به تامين هماهنگي ميان عوامل مختلف دارد و تامين اين هماهنگي تنها به وسيله كفايت و درايت رهبران و مسئولين اجتماعي و اقتصادي ميسر خواهد شد. او مسئله رهبران و برگزيدگان اجتماعي را از اهم مسائل جامعه انساني مي داند كه مي بايد در جهت نيل به رشد اقتصادي به آن توجه نمود.

    او عقايد خود را در زمينه توزيع ثروت چنين خلاصه مي كند: «انسان فعال و ثروتمند در مملكت نيرومند و ثروتمند.» از ديد او تامين اين هدف تنهاي زماني ميسر مي گردد كه اساس سياست اقتصادي بر علم و دانش و منطق نهاده شده باشد.

    نظريات و رويكردهاي والراس هم در زمينه كاربرد مسائل رياضي در علم اقتصاد و هم در باب مسائل سياسي و اجتماعي موجب معروفيت او در ميان صاحب‌نظران علم اقتصاد شد، او در عين اينكه به تحليل و بررسي پديده‌ هاي اقتصادي و كشف همبستگي و روابط آن مي‌پرداخت به مسائل سياسي و رهبران سياسي اجتماع توجه كرده و نظرات و رويكردهاي جالبي را در باب سياست، جامعه و اقتصاد بيان ساخته است.




صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th July 2014, 06:29 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th February 2014, 03:15 PM
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 4th April 2013, 12:16 AM
  4. معرفی: بیوگرافی مختصری از جان تری
    توسط Neo111 در انجمن بيوگرافي ورزشكاران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd October 2012, 07:06 PM
  5. بیوگرافی مختصر برترین های nba(جهان)
    توسط Outta_Breathe1020 در انجمن بيوگرافي ورزشكاران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: 8th September 2012, 11:59 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •