دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: وحی ، جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن

  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    الكترونيك
    نوشته ها
    115
    ارسال تشکر
    0
    دریافت تشکر: 136
    قدرت امتیاز دهی
    116
    Array

    پیش فرض وحی ، جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن

    وحی ، جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن **
    بشر اولیه که زیستی حیوانی داشت و در غارها زندگی می کرد ، تنها دغدغه اش نجات از شر حیوانات و احیانا افراد دیگر و همچنین بلایای طبیعی و از طرف دیگر ، تهیه مایحتاج خود جهت زنده ماندن بود و این باعث می شد که حتی فرصتی برای فکر کردن به چیزهای دیگر را نداشته باشد و چه بسا قوه عاقله او در مراحل نوزادی خود بود .
    به مرور زمان و بعضا با اتفاقاتی که می افتاد ، متوجه شد که می تواند وسائل و ابزار مطمئن تری برای انجام فعالیت های خود و یا حتی دفاع خود بیابد . و این خود باعث شد که فکر خود را بکار گرفته و توسعه داده و در جهت تولید و استفاده بهتر از ابزار و یا بکارگیری روشهای بهتر انجام کارهایش ، تلاش نماید .
    این مرحله ، او را وارد عصر مهارتهای مختلف فردی و سپس اجتماعی نمود ( عصر کشاورزی و یکجانشینی و روستانشینی) ، و او را به یک انسان ماهر تبدیل نمود .
    او دیگردغدغه ترس از حیوانات و یا بلایای طبیعی و یا احیانا همنوعان خود را نداشت . چرا که خانه ای داشت و ابزار دفاعی مطمئن تر و حامیاني از اطرافیان خود .
    او دیگر دغدغه فقط شکار برای تغذیه خود و خانواده اش نداشت ، چرا که کشاورزی و شاید دامداری داشت .
    او دیگر دغدغه آب و برکه خود نداشت ، چرا که یاد گرفته بود ، آب را ذخیره کند و برای کشاورزی و آشامیدن استفاده نماید .
    ....
    و همه اینها ، یک آسایش نسبی برای او فراهم کرده بود و فرصت کافی برای تفکر در مورد چیزهای جدید به او داده بود .
    در عرصه های فردی ؛

    • در تنهائیهایش ، از تغییرات جوی ، آب و هوایی ، شب و روز و ... می ترسید و هزاران سوال که علت این اتفاقات چیست ؟
    • مرگ ، او را می ترساند که چه بر سر من و یا بازمانده های من می آید ؟
    • جسم مرده ، او را می ترساند که او را چه شده است ؟ او که تا لحظاتی پیش همانند خودش سخن می گفت و آرزوها داشت !
    • او زمانی بدست حیوانات دیگر شکار می شد و شاید پیر شدن و مرگ طبیعی را تجربه نکرده بود ، ولی الآن ، این مراحل را نیز پشت سر می گذارد و میمیرد ! حال سوال برایش پیش می آید :
    • او که اکنون مرده است ، اصلا چرا بدنیا آمده بود ؟ و چرا نمی توان جلو مرگ را گرفت ؟
    • چه چیزی با او بود که اکنون نیست ؟ او غیر از این جسم مادی که مشهود است ، چه چیز دیگری داشته که الآن ندارد ؟
    • آن چیز الآن به کجا رفته است ؟
    • آیا به زندگی خود ادامه می دهد ؟ آیا ما را می بیند ؟ آیا در آسایش و آرامش است و یا ....
    • و هزاران سوال دیگر ، که ترس بشر را به سطحی بالاتر و به اموری فراتر از جسم و ماده سوق داده بود .

    آرام آرام ، برای نجات خود از ترسهایش ، به چیزهای دست نایافتنی مختلفی که می توانست تصور و یا تجسم کند ، پناهنده شد .
    به رعد و برق ، به خورشید و ماه ، به زلزله ها ، به حیوانات بزرگ ، به اشباح و ناديده ها و ...
    به آنها جان داد ، برایشان قدرت ما فوق بشری قائل شد و برای نجات خود از خشم آنها ، به التماس و قربانی برای آنها پناه برد و کم کم شکل نیایش و دعا به آنها داد .
    آنجا که خداوند می فرماید :
    " وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنفَعُهُمْ " 1
    " به جاى خدا چيزهايى را مى‏پرستند كه نه به آنان زيان مى‏رساند و نه به آنان سود مى‏دهد ."
    ولی اینها نیز مشکل او را حل نمی کرد .

    • اینکه ، من برای چه بدنیا آمده ام ؟ اگر قرار است بمیرم ، چرا بدنیا آمدم ؟ و اگر هدفی بوده ، آن چیست ؟ چه کسی در خلقت من موثر بوده و آن هدف را برای خلق من در نظر داشته است ؟

    و در راستای آن هدف ، چه انتظاری از من داشته و دارد ؟
    و این ، او را بر آن داشت که برای خلقت خود و جهان پیرامونی خود به چیزهایی فراتر از خورشید و ماه و رعد و برق و .. فکر کند .
    حال ؛

    • او کیست؟
    • کجاست ؟
    • چگونه است ؟
    • چه قدرتهایی دارد ؟
    • چگونه می توان با او رابطه برقرار کرد ؟
    • چگونه می توان به او نزدیک شد ؟
    • از ما چه می خواهد تا همان کنیم ؟
    • آیا پس از مرگ جسمانی ، روح ما را به جایی دیگر و برای شلاق و یا انتقام می برد ؟
    • آنجا کجاست ؟
    • ما چه کنیم که به انتقامش دچار نگردیم ؟
    • و یا شاید مهربان است و بخشنده ؟

    این سوالها و سوالهای دیگر ، او را به جایی نمی برد ؛ او وارد دنیای تعقل شده بود و به انسانی خرد ورز تبدیل گشته بود .
    آنجا که خداوند این دوران را اینگونه بیان می دارد :
    " و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس لم يکن من الساجدين2
    " در حقيقت‏شما را خلق كرديمسپسبه صورتگرى شما پرداختيم و سپس به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود . "
    اما همه چیز و همه سوالهایش ، نتیجه ای جز عمیق تر شدن تحیر و سرگردانی او نداشت !!
    او وارد دوران تحیر و سرگردانی شده بود و بدنبال اصل و هویت و انتهای راه خود می گشت . 3
    و اما در عرصه های اجتماعی ؛

    • اگر به او ظلم می شد و حقی از او پایمال می شد و کاری نمی توانست بکند و توسط زورمندان ، از بسیار خوبیها و خوشیها محروم می شد ، کجا و کی جبران می شود ؟
    • اگر برای احقاق حق خود و یا نجات جان خانواده و یا دفاع از جامعه خود ، جان خود را از دست بدهد ، کجا و کی جبران می شود و پاداش می گیرد ؟
    • و اصلا ، آیا کسی ناظر اعمال و رفتار او و جامعه هست ، تا جبران ایثار و تلاشهایش را بکند ؟
    • و آیا او از ما ، اعمال و رفتارهایی خاص را خواسته که انجام دهیم و یا از رفتارهایی کناره بگیریم ، ( اخلاق ) ، که روزی به محاکمه مان بکشد ؟ و آیا راهی برای جبران اشتباهاتمان هست که به قهر او دچار نشویم ؟ و اصلا ، آیا او قهار و انتقامجو است و یا مهربان و بخشنده ؟

    و همه این سوالات نیز ، او را در مشکل بزرگ تحیر و سرگردانی ، عمیق تر کرده بود .
    شایدافرادی پیدا شده بودند که از دیگران باهوشتر بودند و برای آنها خدایانی خاص و دست نایافتنی با قدرتهایی عجیب و غریب و هر لحظه آماده انتقام ، مجسم و متصور کرده بودند و برای رهایی آنها از چنگال آن خدایان ، کم کم خود را واسطه و یا فرستاده آنها ، معرفی کرده و قواعد و روشهایی را خلق کرده بودند ، در جهت تامین منافع شخصی خود ،
    آنجا که خداوند می فرماید :
    " يا ايها الذين امنوا ان کثيرا من الاحبار و الرهبان لياکلون اموال الناس بالباطل و يصدون عن سبيل الله " 4
    " " اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان ، اموال مردم را بباطل مى‏خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمى‏دارند! "
    و یا عیسی ابن مریم می فرماید :
    " ای علمای دین که بر مسند موسی نشسته اید . شما خود را به مردم ، پارسا نشان می دهید ، اما در باطن ، مملو از ریاکاری و شرارتید . وای برشما ای علمای ریاکار دین ! شما برای پیامبران ، مقبره می سازید . ای ماران ! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت ؟ " 5
    و اما بشر به جایی نمی رسید و راه به جایی نمی برد ، جز آنکه یا در تحیر و سرگردانی خود عمیق تر می شد و یا برای نجات خود از دست آن مدعیان ، به همه چیز به دیده شک می نگریست و بعضا حتی به عناد یا انکار خدای موجود .
    آنجا که می فرمایند :
    " هل أتي علي الانسان حين من الدهر لم يکن شيئا مذکورا " 6
    " آیا روزگارانی بر بشر نگذشت که چیز قابل توجهی برای گفتن و ضبط کردن ندارد ؟ "
    و اين لحظه ابتداي دوران آموزش پذيري بشر بود ، كه به مدرسه و معلم نيازمند شدتا انديشه معنوي او را هدايت كند .
    اینجا بود که خداوند ، عقل بشر را بالغ یافت و بر اساس " قاعده لطف " خود ، او را آماده و مستحق دریافت هدایت و رهنمونی به حقیقت مکنون هستی دید .
    به سرگردانیبیشتر او و یا سو استفاده ای که مدعیان دروغین از جایگاه خدایی او می کردند ، راضی نبود و اینچنین بود که تصمصم به هدایت و پالایش اندیشه او از خرافات ، کوته نگریها ، نافهمیها و پاسخ به انبوه سوالهایش گرفت ، که بتواند راه خود را ار آن همه سنگلاخ و پر پیچ و خم افکار و باورهای عجیب و بی معنا ، پیدا نماید و عقل خود را برای پیشبرد زندگی بهتر و اخلاقی تر ، بکار گیرد .
    از بین آنها ، آدم را برگزید ،
    آنجا که حضرت حق می فرمایند :
    " ان الله اصطفی آدم و ... علی العالمین " 7
    " خداوند آدم را ...... انتخاب نمود . "
    و پاسخ سوالهایش را داد ،
    آنجا که می فرمایند :
    " علم ادم الاسما کلها " 8
    " سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. "
    و بعنواناولین انسان موحد ، برای تبیین هستی و جایگاه انسان در آن ، به میان آنها فرستاد.
    آنجا که می فرماید :
    " قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون "9
    " گفتيم : همگى از آن ، فرود آييد ! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پيروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند ."
    و تنها از او ، دعوت مردمان به ایمان موحدانه را خواستار شد ،

    آنجا که می فرمایند :
    " و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون " 10
    " ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينکه به او وحى کرديم که: «معبودى جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش کنيد.» "
    و البتهسیطره ای برای اجبار آنها به این ایمان ، برای او قائل نشد ،
    آنجا که می فرماید :
    " قل هذه سبيلي ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعني و سبحان الله و ما انا من المشرکين "11
    " بگو : اين راه من است كه من و هر كس كه پيرو من است با بصيرت و بينايى به سوى خدا دعوت مى‏كنيم و خدا منزه است و من از مشركان نيستم "
    و این بود که بشر وارد دوران جدیدی به نام " دوران وحی " شد که به حقیقت جهان هستی دست یافته بود ، حقیقتی که هرگز به تنهایی ، با تفکر و تعقل خود به آن دست پیدا نمی کرد .
    و البته ، شاید روزی به خدای خالق هستی پی می برد ولی اینکه :

    • او چگونه است ؟
    • چه رابطه ای با جهان هستی دارد ؟
    • آیا با واسطه امر را مدیزیت می کند و یا بدون واسطه ؟
    • آیا چه هدفی از خلقت جهان هستی و انسان داشته و دارد ؟
    • برای رسیدن به آن هدف ، چه انتظاری از او دارد ؟
    • کی و کجا می تواند بفهمد که به آن هدف رسیده است یا نه ؟
    • با مرگ ، این مسیر خاتمه میابد و یا به شکلی دیگر تداوم دارد ؟
    • آیا او با بندگانش رابطه ای دو سویه دارد و مهربانانه و یا قهری است و منتقمانه ؟
    • آیا برای اعلام انتظارات خوذ از بشر و یا اعلام نحوه برخوردش با عکس العمل بشر به انتطارات او ، چه راهی را در پیش گرفته و یا می گیرد ؟
    • آیا فردی از جنس خود بشر را بر می گزیند و بسویش می فرستد و یا رهایش می کند و هرکس از راهی و از گمان خود به آن می رسد؟ که قهرا به چیزی جز ابداع مکاتب جدید و سرگردانی بیشتر منجرنخواهد شد .!

    آنجا که می فرماید :
    " وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ " 12
    " گفتند غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى] نيست مى‏ميريم و زنده مى‏شويم و ما را جز طبيعت هلاك نمى‏كند و[لى] به اين [مطلب] هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق] گمان نمى‏سپرند ."

    • و دیگر آنکه ، آیا او جهان هستی را خلق کرده و به استراحت پرداخته و همه چیز بر پای خود به پیش می رود ؟

    .... "
    آنجا که خداوند مردود می دارد :
    " کل یوم هو فی شأن " 13
    " خداوند تعالى هر زمانى در آفرینش جدیدى است و هر زمانى طرحى نو در مى‏اندازد . "
    و همه این سوالهاست که عاقلانه می نماید که بدانيم :
    خداوند با جهان هستی رابطه عینیت و اتحاد داشته و این جهان ، جلوه ای از حضور اوست که اینسان رخ نموده است .
    و هدایت وحیانی او ، برای گذر بشر از وادی تحیر و سرگردانی به وادی حقیقت بود و نجات عقل او از بیراهه های بی ابتدا و انتها یی است که به آنها گرفتار آمده بود و رهنمونی آن به گزاره ها ، مفاهیم و موضوعاتی است که بشر امروز مدعی است خود به آنها رسیده است ، از قبیل : خدای خالق واحد ، خدای ناظر و حاکم ، خدای حکیم ، خدای اخلاقی و عادل و ... ،
    آنجا که امام علی ( ع ) می فرماید :
    " و اصطفي سبحانه من ولده انبياء ..... يثيروا لهم دفائن العقول " 14
    " خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم ، پيامبرانى برگزيد ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگيزاند . "
    و در حقیقت ، اندیشه معنوی بشر امروز که در سرتاسر جهان ساری و جاری است و اگر چه در ظاهر متفاوت بنظر می رسند ولی در باطن به یک امر مشترک می رسند ، از سرچشمه همان هدایت وحیانی نشئت گرفته و همچون یک رودخانه عظیم در عالم هستی به راه افتاده و پیش می رود .
    آنجا که مرحوم آیه الله منتظری می فرماید :
    اصولا عنوان و لفظ "شرع و شريعت" به معناي نهر يا راهي است كه از يك رودخانه بزرگتر يا بزرگ راهي ، جدا ميشود، به گونه اي كه مناطقي خاص از آن بهره مند ميشوند; و در اصطلاح ، نهر و راهي است كه از بزرگراه يا رودخانه عظيم دين خدا سرچشمه ميگيرد، و لذا در قرآن كريم آمده است : " لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا - سوره مائده (5)، آيه 48 " "براي هر قوم از شما انسانها يك شريعت و راه قرار داديم ." و البتههدایت خداوند از جنس دو مقوله مختلف که یکی اصل و دیگری فرع بر اولیست می باشد :یکی ؛ مقوله هدایت اندیشه معنوی بشر و پاسخ به سوالهای اوست ، که دین را معرفی می کند و راه ارتباط خالق و مخلوق و نحوه رسیدن به مطلوب خداوند را بیان میکند ،آنجا که حضرت حق می فرمایند :
    " ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 15
    " کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان ، هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ."
    و دیگری ؛ مقوله هدایت و کمک به ساماندهی رفتارهای فردی و اجتماعی بشر در جهت زیست مومنانه اخلاقی ، که شریعت را معرفی می کند ،
    آنجا که خداوند می فرماید :
    " شرع لکم من الدين ما وصى به نوحا و الذي اوحينا اليک و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى ... " 16
    " آيينى را براى شما تشريع کرد که به نوح توصيه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و عيسى .. "
    و در این مقوله دوم ، که عمدتا مصداقهای رفتار اخلاق مدار و یا روش های اجرا و تثبیت آنهاست ، خداوند گام به گام با بشر پیش می آید و با عقل او مدارا کرده و همراه می گردد ، تا آنجا که او را در مقامی از فهم و بلوغ عقلی میابد که خود می تواند جامعه را بر اساس آموزه ها و انتظارات خداوند از او ، در جهت برقراری عدالت اجتماعی و اخلاق پایه ریزی کند ،
    آنجا که خداوند می فرماید :
    " لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان الله قوي عزيز " 17
    " ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها کتاب (آسمانى) و ميزان (جهت شناسايى حقّ از باطل و وضع قوانين عادلانه) نازل کرديم تا مردم خود قيام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کرديم که در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را يارى مى‏کند بى‏آنکه او را ببينند؛ خداوند قوّى و شکست‏ناپذير است! "
    و آنجا بود که خاتمیت شریعت وحیانی را اعلام کرد ،
    آنجا که خداوند می فرماید :
    " الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا " 18
    " امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم "
    و دیگر ، فرستاده مستقیمی را لازم به ارسال نمیابد و هدایت باطنی خود به نام عقل را که در وجود بشر به ودیعت گذاشته بعنوان مکیال و معیار برداشت او از آموزه های وحیانی در راستای کمک به معنوی و اخلاقی تر کردن جامعه خود کافی می داند .
    آنجا که امام موسی بن جعفر (ع) می فرماید :
    " یا هشامُ! إنَّ لله علی­النّاس حجّتین، حجّةً ظاهرةً و حجّةً باطنةً؛ فامّا الظّاهرةُ فالرّسلُ و الأنبیاءُ و الائمةُ: و أمَّا الباطِنةُ، فَالعقولُ . " 19
    " ای هشام خدای را بر مردم دو حجّت و راهنماست. حجتی آشکار و حجتی پنهان؛ حجّت آشکار الهی رسولان، انبیا و ائمه هستند، و حجّت پنهان عقل­هاست . "
    و یا آنجا که امام هادی در پاسخ ابن سکیت که پرسید:
    ما الحجه علی الخلق الیوم ؟امروز حجت خدا بر خلق چیست ؟
    فرمود :
    العقل ، یعرف به الصادق علی الله فلیصدقه و الکاذب علی الله فلیکذبه 20
    عقل است ، همان كه بوسيله آن راستگو را مى‏شناسد و تصديقش مى‏كند و دورغگو را مى‏شناسد وتكذيبش مى‏نمايد.
    و اين لحظه ، زمان فارغ التحصيلي بشر و شروع دوران تحقيق و توسعه او به كمك اندوخته هاي پيشين ، در ادامه مسير حيات كمال معنوي خود بود .
    و قطعا آگاهي هاي معنوي بشر امروز ، مرهون حضور چند هزار ساله رسولان الهي در جامعه بشري ديروز است .
    زیرنویسها :
    1- یونس آیه 18
    2- اعراف ، آیه 11 (درآیه ، پس از بیان خلقت از خاک ، می گوید " سپس مدتی گذشت " ، و این خود دلیل فاصله زمانی بین خلقت از مرحله خاک تا مرحله انتخاب آدم و تعلیم او بعنوان اولین پیامبر می باشد . همانطور که مشاهده می شود ، این فاصله را با دوبار کلمه " ثم " که افاده دوره زمانی در کلام عرب دارد ، بیان می کند .
    3- مولوی :
    روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم
    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
    4- سوره توبه - آیه 34
    5- انجیل متی ، فصل 23 ، آیه های 2 و 28 و 29 و 33
    6- سوره انسان ( دهر ) – آیه 1 – تفسیر مجمع البیان
    7- سوره ال عمران – آیه 33
    8- سوره بقره – آیه 31
    9- سوره بقره – آیه 38
    10- سوره انبیا ، آیه 25
    11- سوره یوسف ، آیه 108
    12- جاثیه ، آیه 24
    مولوی : همچنين هر يك به جزوي كه رسيد فهم آن مي‌كرد هر جا مي‌شنيد

    از نظرگهگفتشان شد مختلف آن يكي دالش لقب داد اين الف


    چشم حس همچون كف دستست و بس نيست كف رابر همهء او دست‌رس
    13- رحمن ، 29
    14- نهج البلاغه – خطبه 1
    15- سوره بقره - آیه 62
    16- سوره شوری ، آیه 13
    17- سوره حدید، آیه 25
    18- سوره مائده ، آیه 3
    19- اصول كافى جلد 1 صفحه: 28 رواية: 20
    20- کافى، ج 1، ص 16

    ** آيات و احاديث مورد استفاده در متن مقاله ، نه براي دليل مطلب كه صرفا بعنوان تاييدي بر آن مي باشد .

    تحقیق : محمد صالحی – 27 / 4/ 91 مصادف با شب قدر – http://mahsan.parsiblog.com

  2. 3 کاربر از پست مفید m_salehy سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •