ماهیت کارآفرینی:
در بحث کارآفرینی تعداد کمی از دانشمندان به ارائه ی نظریات خویش پرداخته اند.شاید یکی از دانشمندان معروف در این زمینه دیوید مک کللند [1]باشد.او نیز کارآفرینی را در این دوره بیشتر به خاطر جنبه اقتصادی آن برای مدیران سازمانها مهم می دانست و آن را یک ایدئولوژی حاکم بر جهان بینی افراد در نظر می گرفت.اما در نظر خود او کارآفرینی و نو آوری باید یک شیوه ی زندگی برای تمامی افراد سازمانی قرار بگیرد.برای تعریف کارآفرینی در سازمان باید از روش استقرایی بهره جست به این صورت که فقط بر اساس خصوصیات عده ای از افراد موفق در امور کسب و کار تعریفی برای کار آفرینی ارائه شود.
اما از سوی دیگر او مفهوم کارآفرینی را بسیار پیچیده تر و گستر ده تر میدانست.در فرهنگ لغات آکسفورد[2] کارآفرین رئیس یا مدیر موسسه ملی موزیک تعریف شده است.و بعد ها وارد حوزه ی وسیع تری شده است.به تدریج روش استقرایی باعث شد تا کارافرینی در تمامی حوزه ها کاربرد پیدا کند و تمامی سازمان ها نگاه ویژه ای به این مقوله مهم داشته باشند.
تاریخچه تحقیقات کارآفرینی در سازمان:
بسیاری از محققان سعی کرده اند عواملی به خصوصی که باعث موفقیت در کسب و کارهای نو[3] کمک کرده اند را به آزمایش بگذارند.مثل وون هیپل[4]و بلاک و اومانی[5].تعدادی از محققان نیز موانع به خخصوصی را که سد راه کارآفرینی در سازمان هستند را مورذ آزمایش قرار داده اند. از قییل مک میلان و ناراسیمها[6](بررسی مشکلات عملیاتی برنامه ریزی نامناسب و....)
تعدادی از تحقیقات کارآفرینی را در سطح خرد[7] آزمایش کرده اند مانند تمرکز بر سیستم پاداش و نیز کارآفرینی را در سطح کلان[8] مورد آزمایش قرار داده اند مانند نوع سازمان محیط سازمان ساختار و.....
با این حال کوشش واحدی برای کارآفرینی که در تمامی سطوح قابل اجرا باشد وجود ندارد.ولی تقریبا در تمامی کوشش های انجام شده از سیستم تشویق و پاداش و دسترسی به منابع و ساختار سازمانی تخت صحبت به میان آورده شده است.
تشویق وپاداش:سیستم تشویق و پاداش باید هدفمند و دارای بازخورد لازم باشد ونیز پاداش ها بر اساس نتایج کار داده شود.
دسترسی به منابع:تمامی کارکنان باید امکان دسترسی به منابع و زمان لازم برای نو آوری را داشته باشند.
ساختار سازمانی تخت:ساختار ی که مانع سرعت اجرای ایده های نو نباشد.
تعریف کارآفرینی:
با توجه به این موضوع که تعاریف زیادی برای موضوع کارآفرینی شده است اما می توان وجهه ی مشترک تمامی تعاریف را در تعریف زیر خلاصه نمود.
کارآفرینی عبارت است از:
-پروسه ایجاد ثروت
-پروسه ی تخریب خلاق
-پروسه ی هدایت به خلق سازمان های جدید بدون توجه به نوع و پتانسیل سازمان.
-روش اداره ای که فرصتها را بدون در نظر رفتن مابع موجود و قابل کنترل فعلی, تعقیب می کند.
-وظائف فعالیتهاو اعمالی که برای تحقق فرصت شناخته شده و ایجاد سازمانی مناسب که به آن,کمک می کند[9].
-کارآفرینی سازمانی فرآیندی است که فعالیت های سازمانی را به سمت خلاقیت نوآوری ریسک پذیری و پیشتازی سوق دهد
-توسعه ی یک محصول جدید برای ایجاد یک فرآیند اثر بخش است.کارآفرینی فرآیند توسعه محصولات ویا شناسایی بازار های جدید است[10]
کار آفرینان سازمانی:
در آغاز صحبت در مورد کار آفرینان بحث بر این بود که آنان شخصا صاحب کسب و کار خویش می باشند.اما امروزه کارآفرینان در استخدام شرکت ها و سازمان ها در می آیند. اگر بپذیریم که که کارآفرینان مستقل به دلیل استفاده از امکانات مالی و دانش فنی به استخدام سازمان های بزرگ در می آیند در آن صورت کارآفرینان سازمانی و مستقل فرق چندانی با هم نخواهند داشت
.
اما کارآفرینان سازمانی وقتی به استخدام سازمانی درمی آیند به تبع دارای محدودیت هایی شده که شاید با مفهوم کارآفرینی در تضاد باشد و نتوانند کارایی گذشته را در خود بوجود آورند.
بسیاری از افراد میان کارآفرینان سازمانی و مدیران سازمانها تفاوتی اساسی قائل نشده و هر دوی آنها را در یک مدیر موفق خلاصه می کنند.اما تفاوت های فراوانی میان این دو شخص وجو دارد .زیرا شاید مهم ترین تفاوت آنها در نوع نگاه آن ها به مساول و مشکلات موجود و چگونگی پی بردن به راهی باشد که بتوان به نحو مطلوبی آن را بر طرف ساخت.


[1]
[1] -david Mc clleland

[2]
[2]- oxford

[3]
[3] -venture

[4]
[4] -von hippel

[5]
[5] -block &omati

[6]
[6] -mc Milan&narasimiha

[7]
[7] -micro

[8]
[8] -macro

[9]
سازمان های کارآفرین(تالیف و ترجمه:جلیل صمد آقایی)9

[10]
[10] -jinger &young