يا كِرك دَوه يا چينِكا / وقتِه وِ حاجت وَه رَوا
معمولاً نذرش مرغ يا جوجه اي بيش نبود كه پس از برآورده شدن حاجتش ادا مي كرد
( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ))
يا كِرك دَوه يا چينِكا / وقتِه وِ حاجت وَه رَوا
معمولاً نذرش مرغ يا جوجه اي بيش نبود كه پس از برآورده شدن حاجتش ادا مي كرد
( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ))
عزيزِ ساز صدا / دارِ چو كِرده سِما
با صداي ساز سرناي عزيز كرماني ( پدر شاهرخ كرماني ) درختان مي رقصيدند
(فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 2 ( ناري ناري ناري كا ))
حَمّوم اگه خَزونَه وَه / كَوُرِس بِجايِ دونَه وَه
حمام دهكده اگر خزينه اي بود، مردم گاهي به جاي برنج ارزن مي خوردند
(فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ))
بلبل نيشتِه چاچِ كَش / خونِسّ و دل كِرده غَش
بلبل روي شيرواني خانه بود. وقتي مي واند دل غش مي كرد
(فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 2 ( ناري ناري ناري كا ))
لينگِ دوا وَه خِرسِ پي / با شيشِنگ خاَر وه گَلي
درمان درد پا و مفاصل، چربي خرس بود و با گل گاو زبان درد گلو و سرماخوردگي خوب مي شد
( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ))
وَرزيگرِ دوشِ بِل / بَلويِ جا كِرده كِل
كشاورز بيل را بر دوش مي گرفت و با بلو ( بيلچه ) زمين را شيار مي كرد
( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 2 ( ناري ناري ناري كا ))
نا غمِ بِز نا بِزگلَه / پينَك وَه شَلوار وُ جِمَه
اگرچه پيراهن و شلوار وصله دار مي پوشيديم ولي غم هيچ چيز نداشتيم
( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ))
دل به خدا داشتمِه / چَكِّه سَما داشتمه
دل ما با خدا بود و كف مي زديم و مي رقصيديم و خوشحال بوديم
(فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 2 ( ناري ناري ناري كا ))
خالوك اَمَّانيِ اِ كَچَل / هَمِه رِه اِنگِته هَچَل
گاو سياه " خاله اماني" همه گاو ها را مي زد و به دردسر مي انداخت
( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ))
شَم شير جمع ويمِه يكجا / آسِني گِته گَدَّوا
براي شب نشيني يكجا جمع مي شديم . پدربزرگ داستان مي گفت
(فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 2 ( ناري ناري ناري كا ))
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)