دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: میراث بی نظیر ایرانی را بیل های مکانیکی شخم زدند و تمام!

  1. #1
    همكار تالار اخبار
    نوشته ها
    2,603
    ارسال تشکر
    11,278
    دریافت تشکر: 11,277
    قدرت امتیاز دهی
    9184
    Array

    پیش فرض میراث بی نظیر ایرانی را بیل های مکانیکی شخم زدند و تمام!

    بومی سازی دانش سد سازی؛ به نظر شما چه زمانی می‌توان چنین ادعایی را مطرح کرد؟ آیا می‌شود از ترک خوردن یک سد، عدم توانایی آبگیری کامل سدی دیگر، شوراب سازی سد بعدیو غیره چشم پوشید یا بر فاجعه‌هایی مانند خشک شدن دریاچه ها یا تخریب آثار گران بها چشم فروبست؟

    نخست: میراثی که شخم خورد و نابود شد!

    باستان شناسانی که برای کاوش نجات بخشی محوطه تاریخی سد هنزاف بافت (استان کرمان)، از مردادماه سال 91 در نزدیکی کارگاه ساخت این سد مشغول به کار شده بودند، به تازگی به شکست خود صحه گذاردند و به قطعیت دریافتند که هیچ گور سالمی در این محدوده باقی نمانده و تمامی آنها قبلا توسط بیل های مکانیکی تخریب شده‌اند.

    این در حالی است که کاوش نجات بخشی سد هنزاف قرار است ارتفاعات و سرشاخه های حوضه هلیل رود را در برگرفته و باستان شناسی در محدوده پشت سد، کاوش در گورستان تخریب شده متعلق به عصر مفرغ، کاوش در دو استقرار کوچ نشینی در محدوده پشت سد و همچنین برخی بررسی ها و مطالعات را شامل شود اما این پروژه خوب زمانی تعریف شده و به اجرا درآمده که عملیات خاک برداری سد به کشف گورستانی از عصر مفرغ منجر شد.

    اینجا بود که تازه متولیان میراث متوجه شدند حد فاصل گورستان های بی نظیر عصر مفرغ در لرستان و گورستان های مشابه یافته شده در سیستان و بلوچستان، نمونه‌ای هم در کرمان می‌توان یافت! حیف که کمی دیر متوجه این موضوع شدند و صد حیف که مطالعات باستان شناسی پیش از فرستادن سرزمین ها زیر آب، در کشورمان باب نیست یا مثل قوانین متروکه، بی اهمیت شده است!

    بعد: کاش «ارزش افزوده» پاسداشتنی بود نه گرفتنی!

    همین که به روایت خبرگزاری مهر می‌شنویم دوازده قطعه از قطعات دفن شده با مردگان هزار و پانصد تا سه هزار ساله (قدمت عصر مفرغ)، شامل 10 عدد ظرف سفالی، یک ظرف سنگی و یک ظرف مفرغی، «سالم» از این گورستان یافت شده، به نظر باید خدا را شاکر باشیم، به ویژه آنکه کم نبوده مواردی که ساخت و ساز به کشف اشیایی ارزشمند و گران بها منجر شده اما صدای ماجرا در نیامده است.

    به نظر چاره‌ای نداریم جز اینکه به این مقدار قناعت کنیم و حتی گلایه ای نداشته باشیم که چرا فرصت کافی برای تداوم کاوش ها وجود ندارد و به زودی مساحت زیادی، من جمله محوطه جدا شده برای پروژه نجات بخشی میراث به زیر آب خواهد رفت؛ محوطه‌ای به طول چهار کیلومتر و عرض دو کیلومتر که وقت نشده همه جایش زیر و رو شود و گورستان شخم زده شده تنها بخش کوچکی از آن بوده که یک کیلومتری پشت سد قرار گرفته و به زودی غرق خواهد شد.

    اصلا شاید همین مبناهایمان غلط است؛ همین مبنایی که می‌گوییم گورستانی کم نظیر با قدمت قرن ها، کجای سدی واقع شده که روی هم رفته، طرح تا اجرایش چه بسا چند سال بیشتر زمان نبرده باشد! همین مبنایی که فراموش می‌کنیم امثال این سد گران قیمت در کوتاه مدت فرسوده شده و بی ارزش می‌شوند اما اگر شانس برجای ماندن برای چندین و چند قرن را بیابند، «ارزش افزوده» ای می‌یابند که با آنچه به نام ارزش افزوده در سال رد و بدل می‌شود در قیاس با آن چیزی نیست!

    ادامه: کسب روزی حلال؟!

    از گذشته های نه چندان دور، چه به نثر و چه به کوشش برخی شعرا به نظم، حکایتی روایت می‌شود که به گوش برخی هایمان آشنا به نظر می‌رسد؛ حکایت کارگرانی که خیابان را می‌کندند و پر می‌کردند تا عابران از خود بپرسند علت چیست که یکی می‌کند و دیگری بلافاصله پر می‌کند؟
    دو کارگر اینقدر کندند و پر کردند تا بالاخره یکی به ایشان رسید و علت کار عبث‌شان را از ایشان جویا شد. آنجا بود که حقیقتی دریافت که امروزه در قالب مثل از آن یاد می‌شود؛ سه کارگر وظیفه داشتند یکی خیابان را بکند، دیگری لوله را در دل خاک جای‌گذاری کند و سومی روی آن را بپوشاند اما آن روز یکی از ایشان بیمار شده بود و بر سر کار حضور نیافته بود.

    با غیبت کارگری که لوله را کار می‌گذاشت، دو کارگر دیگر ترجیح داده بودند برای کسب لقمه حلال، وظیفه خود را به انجام برسانند، غافل از آنکه از نگاه ناظران و عابران، در حال انجام کاری بیهوده و به غایت دور از عقل و منطق هستند.

    سرانجام: چه چیزی را بومی کردیم؛ ساختن یا تخریب؟

    بلایی که بر سر گورستان مفرغی آمد و ارزش افزوده حاصل آمده پس از قرن ها در آن را به فنا داد، اگر کاملا شبیه حکایت کارگران نباشد، بی شباهت به آن هم نیست؛ با این تذکر که معلوم نیست آیا قصور از نهادی بوده که می‌بایست منطقه را برای بیرون کشیدن آثار گران بهای تاریخی می‌کاویده یا قصور از سدسازانی بوده که به نظر می‌رسد یک قرن دیگر هم بگذرد، جز پول چیزی برایشان اهمیت نخواهد یافت!

    اینجاست که تاکید بر بومی سازی دانش سدسازی به غلو شباهت یافته و رنگ خواهد باخت چراکه قابل قبول نیست دانشی را در اختیار گرفته و مدعی شویم که در آن مهارت عالی یافته‌ایم اما برایمان مهم نباشد که به چه نرخی می‌سازیم؛ براستی آیا می‌توان به نرخ زیر آب بردن دشت پاسارگاد یا شخم زدن گورستانی تاریخی سد ساخت و ادعای بهره مندی از «دانش» داشت؟!




  2. کاربرانی که از پست مفید saamaaneh سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •