نام:
گروگان (Hostage)
کارگردان:
فلورنت سیری (Florent Siri)
تهیه کننده:
مارک گوردون (Mark Gordon)
آرنولد ریفکین (Arnold Rifkin)
فیلم نامه نویس:
داج ریچاردسون (Doug Richardson )
بازیگران:
بروس ویلیس (Bruce Willis)
کوین پلاک (Kevin Pollak)
جیمی بنت (Jimmy Bennett)
موسیقی:
آلکساندر دسپلت (Alexandre Desplat)
فیلم بردار:
جیوانی کلتلاچی (Giovanni Fiore Coltellacci)
ادیتور:
ریچارد بیارد (Richard Byard )
شرکت پخش کننده:
میراماکس فیلمز (Miramax Films)
تاریخ انتشار:
2005
زمان فیلم:
113 دقیقه
بودجه فیلم:
52 میلیون دلار
فروش فیلم:
34 میلیون دلار در آمریکا
درباره فیلم:
گروگان یک فیلم اکشن محصول سال 2005 میباشد. کارگردان این فیلم "فلورنت سیری" میباشد که که این فیلم آخرین اثر روی پرده رفته این کارگردان است. "فلورنت سیری" در کارنامه اش در کل 5 فیلم دارد که از کارگردانهای کم کار در عرصه فیلم سازی است. فیلم نامه نویس گروگان "داج ریچاردسون"، یک نیمه متخصص در زمینه فیلمهای اکشن به حساب میرود فیلمهایی همچون "قطار پول، پسران بد، جان سخت 2" از کارهای این نویسنده هستند. این اثر در 113 دقیقه ساخته شده است و نمره 6.7 را از بینندگان دریافت کرده است.
نمایی از داستان:
گروگان به زندگی و شرح حال یک مامور از جان گذشته و فداکار میپردازد که تمام زندگی فردی و خانوادگیش دستخوش مبارزه با گروگانگیری شده است. او در پس یک گروگانگیری در پی توطئه ای شاهد به گروگان گرفته شدن زن و فرزند خود نیز میشود و دست آخر با تلاش و فداکاری زیاد این ماجرا را ختم میکند.
نقدی کوتاه:
در فیلم گروگان همانطور که از اسم آن پیدا است همه چیز خطم به یک موضوع میشود یعنی گروگان گیری. در ابتدای فیلم "جف" در خنثی سازی یک گروگان گیری نا موفق است زیرا به جای اتکا روی قوانین، روی حس خود اتکا میکند و در نتیجه به مشکل بر میخورد. زندگی او دچار تحول میشود و او به شهری منتقل میگردد در هیچ کجای فیلم متوجه نمیشویم که آیا خود او این راه را انتخاب کرده یا وادار شده است. از پس این ماجرا همسر و مخصوصا فرزند "جف" به شدت به او فشار می آورند آنها زندگی در "لس آنجلس" را ترجیح میدهند. برای مرتبه دوم در فیلم یک گروگانگیری اتفاق می افتد و "جف" اینبار بر اساس قوانین عمل میکند و پرونده را به پلیس مرکزی تحویل میدهد.
اما اینبار به طور نا خواسته عده ای برای وادار کردن او به مداخله زن و بچه "جف" را به گروگان میگیرند و این سومین باری است که گروگانگیری داریم. بار چهارم زمانی است که "جف" با گروگان گیرهای زن و فرزندش تماس میگیرد و میگوید که اگر "اسمیت" را میخواهند باید زن و فرزند او را آزاد کنند. در واقع اینبار خود "جف" گروگانگیر است.
این وابستگی اثر به موضوع اصلی و حضور این موضوع در تمام طول فیلم به عنوان محور اصلی، جای توجه و تشویق دارد.
اما فارغ از ماجرا، "گروگان" یک اکشن است که با محوریت "بروس ویلیس" ساخته شده، نمونه های قبلی چنین فیلمهایی را میتوان در سری "جان سخت" جستجو کرد. با این تفاوت که این بار "بروس ویلیس" پیر تر شده و دیگر نمیتواند یک تنه مثل سابق از پس همه بر بیاید.
تند و کند کردن صحنه ها، انفجار ها، تیر اندازی ها همگی مشخصات فیلمهای اکشن مود روز در هالیوود است و از این حیث به "گروگان" نمیتوان امتیاز بالا تری داد. اما نکاتی نیز در فیلم قابل توجه است مثلا اینکه "جف" یکبار بر طبق احساس عمل میکند و شکست میخورد و بار دیگر بر طبق همان احساس عمل میکند و پیروز میشود. دیگری اینکه در فیلم سعی شده است "جف" را شخصیتی نشان دهند که همچنان و در سن بالا یک پلیس وظیفه شناس و فداکار است و هیچ چیز جز کار حساسش برای او مهم نیست تا آن حد که زندگی خانوادگیش تحت خطر قرار میگیرد.
در پایان اگر حال و حوصله دیدن یک فیلم اکشن با پس زمینه خانوادگی را دارید این فیلم را توصیه میکنیم. ضمنا باید اشاره کنم که این فیلم توسط "M.A.N" ترجمه فارسی شده است.
شرح ماجرا:
"جف تالی"افسر ویژه پلیس ضد گرونگانگیری است. مردی زن سابق و بچه زن را به گروگان گرفته است. "جف" به همراه یک تیم کامل در منطقه حضور پیدا میکند و به تک تیر اندازها اجازه شلیک به مرد گروگانگیر را نمیدهد. این عمل "جف" موجب میشود در نهایت مرد گروگانگیر، گروگانها را بکشد. "جف" که مقصر شناخته میشود برای خدمت در پلیس شهری، به یک شهر کوچک منتقل میگردد.
خانواده "جف" از زندگی در "بریستو کامینو" خوشحال نیستند و مدام با "جف" به جر و بحث میپردازند. "مارس" "دنیس" و "کوین" سه جوان ولگرد و سابقه دار هستند آنها در خیابان با خانواده "اسمیت" برخورد میکنند و تصمیم میگیرند که به خانه آنها بروند و ماشین آنها را بدزدند. "والتر اسمیت" یک حسابدار پولدار است که با دو فرزندش در یک خانه ویلایی زندگی میکند. " مارس" به همراه " دنیس و کوین" که دو برادر هستند به سراغ خانه "اسمیت" میروند و وارد خانه میشوند.
آنها "والتر" و بچه هایش را گروگان میگیرند و تقاضای پول میکنند. "تامی" پسر "اسمیت" زنگ خطر مخفی را به صدا در میاورد. یک مامور به منزل "اسمیت" اعزام میشود و پس از
چک کردن محل تقاضای کمک میکند. "جف" که رئیس پلیس است خود به محل میرود تا اوضاع را بررسی کند. "مارس" که از بیماری روحی رنج میبرد وقتی متوجه میشود که پلیس به آنها مظنون شده یک پلیس را میکشد و به سمت پلیس دیگری شلیک میکند.
"دنیس" عصبی میشود و با زدن "والتر" او را بی هوش میکند. "جف" نیز به منطقه میرسد و اقدام به نجات دادن پلیس مجروح میکند.
پلیس اوضاع را بررسی میکند. آنها متوجه هویت "دنیس" و "کوین" میشوند. "جف" با "دنیس" تماس میگیرد و از او میخواهد که سلامت "اسمیت" را تایید کند. تلویزیون ها نیز از ماجرا گروگانگیری با خبر شده اند. "دنیس" به سراغ گاو صندوق "اسمیت" میرود و در آنجا مقدار زیادی پول پیدا میکند. آنها دیگر به خواسته خود رسیده اند و به دنبال راه فرار میگردند.
"اسمیت" حسابدار مشکوکی در فیلم نمایش داده مشود او در ابتدای فیلم نیز مشغول کد کردن چند حساب است و تمام اطلاعات را درون یک دی وی دی ذخیره میکند. و به طرفش میگوید که برای تحویل آماده است. بعد از ماجرای گروگانگیری افراد مشکوک طرف حساب "اسمیت" که به نظر وصل به سازمانهای امنیتی آمریکا هستند برای کنترل اوضاع و خارج کردن دی وی دی حامل اطلاعات وارد صحنه میشوند. تا اینجای فیلم هویت دقیق این افراد مشخص نیست.
"جف" قضیه گروگانگیری را به پلیس مرکزی واگذار میکند و خودش راهی منزل برای دیدن زن و فرزندش میشود. در راه چند نفر که در ماشین "جف" مخفی شده اند به او حمله میکنند. آنها از قبل "آماندا" و " جین" زن و فرزند "جف" را به گروگان گرفته اند. آنها به "جف" میگویند که باید به خانه "اسمیت" برود و فرماندهی را به عهده بگیرد و همینطور اجازه ندهد کسی وارد منزل بشود تا آنها وارد منزل "اسمیت" بشوند و دی وی دی حاوی اطلاعات را پیدا کنند.
"تامی" پسر کوچک "اسمیت" خود را از طریق کانال کولر به اتاقش میرساند و با "جف" صحبت میکند. او به "جف" از وضعیت خود و پدر و خواهرش میگوید و اینکه از طریق دوربین های امنیتی ساختمان، حتی بیرون خانه را نیز میتواند ببیند. "جف" فورا با فرماندهی پلیس تماس میگیرد و به آنها اطلاع میدهد که دوربین های امنیتی را هدف قرار دهند.
"جف" با "دنیس" تمای میگیرد و به او میگوید که پلیس قصد دارد او را بکشد. "دنیس" قبلا از پلیس یک هلیکوپتر برای فرار خواسته است. در واقع "جف" به خاطر جان خانواده اش نباید اجازه دهد کسی وارد شود. "جف" با "دنیس" صحبت میکند که "اسمیت" را آزاد کند. آنها قبول میکنند و "جف" به همراه دو نفر دیگر با یک آمبولانس وارد محل میشوند.
"اسمیت" آزاد میشود و "جف" برای گرفتن اطلاعات مربوط با دی وی دی باید او را از بی هوشی بیرون بیاورد. "جف" نقشه میکشد که اعلام کند "اسمیت" فوت کرده است و خودش او را به هوش بیاورد و از او اطلاعات بگیرد.
افرادی که زن و بچه "جف" را گروگان گرفته اند با او تماس میگیرند و اطلاع میدهند که دیگر کسی نباید وارد منزل "اسمیت" شود. آنها باور کرده اند که "اسمیت" مرده است.
پلیس هویت "مارس" را نیز پیدا میکند. او در بچگی پدر و مادرش را از دست داده و خود نیز سابقه دار است. "مارس" به "دنیس" و "کوین" پیشنهاد میکند که خانه "اسمیت" را بسوزانند و از آنجا فرار کنند.
"والتر اسمیت" به هوش میاید و محل دی وی دی را به "جف" میگوید. "جف" تصمیم میگیرد 3 پسر گروگانگیر را به داخل حیاط منزل بکشد و بعد آنها را دستگیر کند. او قبلا به "تامی" گفته است که دی وی دی را پیدا کند. "جف" به سراغ "دنیس" میرود و به او میگوید که در ازای تقسیم کردن پول حاضر است که آنها را از ملهلکه نجات دهد. ضمنا به او میگوید که "اسمیت" مرده است. "جف" با این نقشه قصد دارد این 3 نفر را به حیاط منزل بکشد.
"مارس" از دختر "اسمیت" جنیفر" خوشش آمده است و میخواهد او را نیز با خود سوار هلیکوپتر کند. "جف" از این وضعیت راضب نیست و به "دنیس" میگوید که این بر خلاف قراری است که داشته اند. تلاش "جف" بی ثمر میماند و او نمی تواند ماجرا را تمام کند.
پلیس مرکزی از کار "جف" راضی نیست و میخواهد او را کنار بگذارد. در همین زمان "اف بی آی" از زاه میرسد. "جف" متوجه میشود تبهکارانی که زن و بچه اش را گروگان گرفته اند اینبار در لباس "اف بی آی" ظاهر شده اند. "مارس" برای آتش زدن خانه و فرار، تمام منزل را به بنزین آغشته میکند و "دنیس" و "کوین" را نیز میکشد.
"جنیفر" "مارس" را زخمی میکند. نیروهای در لباس "اف بی ای" نیز مشغول ورود به منزل میشوند. "جف" با "تامی" تماس میگیرد و متوجه میشود جان بچه ها در خطر است. او تصمیم میگیرد خود شخصا وارد منزل شود و با یک ماشین اقدام به شکستن در منزل و ورود به آن میکند. "مارس" خانه را آتش میزند ولی "جف" در نهایت موفق به نجات بچه ها میشود. دی وی دی نیز به دست مامور در لباس "اف بی آی" می افتد ولی خانه آتش میگیرد و آن مامور نیز کشته میشود. "مارس" نیز در خانه آتش میگیرد و کشته میشود.
با "جف" تماس گرفته میشود و به او میگویند که خانواده اش کشته خواهند شد به دلیل اینکه او کار را خراب کرده است. "جف"به آنها میگوید که "اسمیت" زنده است و حاضر است او را با خانواده اش تعویض کند. در مسیر "اسمیت" به "جف" میگوید که که او فقط یک حسابدار بوده است و کارش رسیدگی به حسابهای افرادی مشکوک اما با نفوذ و قدرتمند بوده است و هرگز آنها را ندیده است. "جف" و "اسمیت" به کمک هم زن و بچه "جف" را آزاد میکنند و آنها به سلامت از این مهلکه جان به در میبرند.
به نقل از ماهنامه سینمایی فیلم
علاقه مندی ها (Bookmarks)