دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 6 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 122

موضوع: نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

  1. #51
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    اوان نیرومند Evan Almighty - 24-07-2008









    نام: اوان نیرومند Evan Almighty
    تاريخ انتشار : ۲۲ ژوئن 2007
    استديو : Universal Pictures
    کارگردان : Tom Shadyac
    بازيگران : Steve Carell, Morgan Freeman, Lauren Graham, John Goodman
    نوع فيلم : کمدی، تخیلی، فانتزی
    رده سنی : PG-13
    مدت : ۹۰ دقيقه

    خلاصه داستان:
    اگر فکر می کنید که رابطه غیر معمول خدا با بندگان خاص خودش با فیلم بروس نیرومند در سال ٢٠٠٣ به آخر رسید، اشتباه می کنید! چون ماجرا با اتفاق هایی که بر سر اوان-خبرنگار خودپسند آن فیلم- می افتد، ادامه دارد.
    اوان باکستر بعد از کسب محبوبیت از طریق تلویزیون در انتخابات کنگره شرکت کرده و راهی کنگره آمریکا می شود. شعار انتخاباتی وی دنیا را عوض خواهیم کرد بود و حال که به واشنگتن رفته، قصد دارد تا به این وعده خود عمل کند. اما اولین روز اقامت در خانه تازه با رسیدن محموله عجیب آغاز می شود. کسی برای او وسایل نجاری عتیقه ای فرستاده و باکستر یقین دارد که اشتباهی صورت گرفته است. اما فردای آن روز محموله بزرگی از چوب می رسد و سر و کله شخصی هم پیدا می شود که از وی می خواهد تا شروع به ساختن یک کشتی بزرگ کند، چون سیل عظیمی در راه است. این آدم که ماموریت نوح پیامبر را به باکستر اعطا می کند، کسی نیست جز خدا!!!

    نقد:

    اولین و آخرین باری که اوان باکستر را دیدیم نقش رقیب بروس نولان را در بروس نیرومند در ایستگاه تلویزیونی شهر بوفالو داشت. او حالا به ویرجینیا آمده و قصد دارد تا کارهایی انقلابی انجام دهد. اما از سوی خدا ماموریتی به وی محول می شود که چندان هم تازه و انقلابی به نظر نمی آید. اوان نیرومند که ابتدا قرار بود با حضور جیم کری و جنیفر آنیستون در قالب ادامه ماجراهای بروس نولان ساخته شود، بعد از انصراف کری تبدیل به فیلمی از آخرین کمدین آمریکایی-استیو کارل- شده است. کارل که با فیلم باکره چهل ساله یک شبه تمامی درهای شهرت و موفقیت به رویش باز شد، ستاره اصلی این فیلم ١٧٥ میلیون دلاری نیست! بلکه مسئولان جلوه های ویژه و فیلمنامه نویس آن استیو اودکرک هستند که نمونه تازه ای از آقای اسمیت-در حد و اندازه های قرن بیستم- ارائه کرده اند. اوان باکستر قرار است همان کاری را بکند که چندین دهه قبل مخلوق فرانک کاپرا انجام داد. یعنی توجه دادن سیاست مردان آمریکا به چیزهایی ورای فهم آنها که این بار مشیت الهی و قدرت خداوند هدف قرار گرفته است. اتفاقی که باعث شده در زمانه ما این فیلم تبدیل به یک قصه پریان بی رنگ و رو شده و تماشاگرش را خسر الدنیا و آخرت رها کند.
    تام شدیاک متولد ١٩٥٨ را با ایس ونچورا:کارآگاه حیوانات شناختیم. فیلمی که برای او و جیم کری سرآغازی درخشان بود. آنها کوشیدند تا با ساختن قسمت دوم ماجراهای ایس ونچورا این توفیق را تکرار کنند و پیام دوست داشتن حیوانات را در قالب فیلمی کمدی به بینندگان خود عرضه کنند. فیلم های بعدی این دو نفر مانند دروغگو، دروغگو و بروس نیرومند نیز موفقیت هایی نسبی برای شان فراهم کرد. فیلم پروفسور نخاله نیز زمینه ساز ساخت قسمت های بعدی توسط ادی مورفی شد، فیلم هایی که با تکیه بر جلوه های ویژه نوین قادر به تعریف قصه خود بودند.همین امر باعث کاهش نقش نویسنده و بازیگر و حتی کارگردان در خلق فیلم ها شد و حاصل کار فیلم اخیر است که با وجود کار چندین نفر روی فیلمنامه و سر انجام اودکرک، باز عنان فیلم در دست متخصصین کامپیوتری است. فیلمی که حتی تماشاگر ساده پسند و هالوی آمریکایی را نیز چندان راضی نکرده و کمتر از ١٠٠ میلیون دلار در گیشه در آمد داشته است. یعنی شکست تجاری!!!
    حتی بیرون کشیدن شخصیت استیو کارل از باکره ٤٠ ساله[که در صحنه ای از فیلم شاهد سر در سینمایی هستیم با این عنوان: باکره ٤٠ ساله ازدواج می کند] و تلفیق آن با اوان باکستر نیز چاره ساز نیست. تنها نکته قوت فیلم حضور مورگان فریمن در نقش خداست، که گمان نمی کنم انگیزه کافی را برای توصیه تماشای فیلم فراهم کند. ولی خدا را چی دیدید؟ شاید تهیه کنندگانش از همین حالا به فکر قسمت سومی با نام ریتای نیرومند باشند؟
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  2. #52
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    معشوقه دیگر بولین، گناه کار یا بی گناه - 24-07-2008




    معشوقه دیگر بولین، گناه کار یا بی گناه
    عنوان فیلم: معشوقه دیگر بولین
    کارگردان: جاستین چادویک
    بازیگران: اریک بانا – اسکارلت جوهانسون – ناتالی پورتمن – دیوید موریسی و…
    ژانر: درام – تاریخی – عشقی
    نویسندگان: پیتر مورگان ( فیلمنامه )
    فیلیپا گرگوری ( رمان )
    سال ساخت: ۲۰۰۸
    محصول آمریکا و انگلستان
    خلاصه داستان
    ماجرای فیلم در رابطه با دو خواهر زیبا به نام های آن و مری ( دختران سرتوماس بولین) است که خواهر کوچکتر یعنی مری آماده ازدواج با جوانی از شهرشان است. دایی و پدر این دو دختر که انسانهای مذهبی و متعصبی وبه دنبال پست و مقامی بالا نزد شاه هنری انگلستان هستند، در دیداری که قرار است شاه از شهر داشته باشد به دختر بزرگتر ( آن ) سفارش می کنند که توجه و علاقه شاه را جلب کند. چون ملکه انگلستان همسر شاه دیگر بچه دار نمی شود و پسری به دنیا نیاورده که بتواند وارث تخت پادشاهی بشود و این مساله توجه شاه را به دنبال همبستر دیگری متمرکز می کند. شاه با آن آشنا می شود و صبح فردا برای شکار با هم به جنگل می روند که به دلیل اشتباهی از آن، شاه زخمی شده و برای مراقبت از وی، مری را به نزد شاه می فرستند. شاه هنری مری را می بیند و وی را که تازه ازدواج کرده، به قصر فرا می خواند و ماجراهایی بین این دو خواهر و تک برادرشان پیش می آید که دیدنی است.
    نقد فیلم
    ابتدا باید راجع به کارگردان انگلیسی این فیلم مطلبی را عنوان کرد که وی تا به حال فقط سریال می ساخته، جوان است و این اولین فیلم بلند سینمایی وی محسوب می شود.
    اگر بخواهم در ارتباط با متن رمان و تفاوت آن با فیلمنامه و کلا ساختار فیلم در مقایسه با آن توضیح دهم، مطالعه متن اصلی رمان را می طلبد که فعلا موفق به یافت آن نشدم و اجازه صحبت در این مورد را ندارم. اما باید ذکر کنم که اکثر رمان های انگلیسی به زیبایی احساسات کاراکترها و چیدمان صحنه را توضیح می دهند، اما فیلم با جزیئات کامل آنها را به تصویر نمی کشد و ممکن است اگر داستان کمی پیچیده باشد بیننده ماجرای فیلم را به طور کامل متوجه نشود و به خواندن رمان نیاز پیدا کند.
    ماجرای فیلم بسیار تند سپری می شد و مشخص بود که حذفیات زیاد دارد و زمان زیادی برای ساخت فیلم در نظر گرفته نشده بود. کارگردان قصد داشت که فیلم ریتم تند و در حال جریان خود را حفظ کند، اما در قسمت هایی موفق نبود. یکی از این فیلم هایی از این قبیل که به نظر من از این قاعده مستثنی بود، شجاع دل، شاهکاری از مل گیبسن بود که ریتم آهنگین خود را در سراسر فیلم حفظ کرد و به زیبایی به شخصیت پردازی و ایجاد فضایی نامحدود برای برقراری ارتباط با تماشاگر پرداخت و شاید به سختی بتوان چنین اشکالاتی در آن یافت. این فیلم نیز می خواست ریتمی مانند ریتم شجاع دل را پیدا کند که به هیچ وجه چنین نشد و زمان ۱۱۵ دقیقه برای این مهم امکان پذیر نبود.
    اما داستان فیلم، داستانی متفاوت بود و این خود نکته مثبتی در ارتباط با فیلم است. اگر بخواهیم فیلمی دیگر که از لحاظ موضوع شباهت زیادی به این فیلم داشت نام ببریم، می توان به واتل (۲۰۰۰) ساخته رولند جوف با هنرنمایی ژرارد دوپاردیو اشاره کرد.
    این فیلم در فستیوال برلین سال ۲۰۰۸ به نمایش در آمد و در فستیوال تین چویس نیز در رشته بهترین بازیگر زن ( اسکارلت جوهانسون ) نامزد شد. زیاد مورد توجه منتقدان و سینماگران و خصوصا مردم واقع نشد و مورد استقبال خوبی قرار نگرفت.
    فیلمبرداری فیلم در حد معمولی، مانند سایر فیلم هایی از این نوع بود و حالت خشک انگلیسی خود را حفظ کرده بود.
    حال به بیان مسائلی که در فیلم مورد اعتراض واقع شده بود می پردازیم. تعصبات مذهبی مسیحی کاتولیک و ارتباط آن با دربار شاه، اعتقادات و رسوم خانواده ها و کلا نقش تمام این عوامل در زندگی دختران در زمان شاه هنری انگلستان، محور اصلی این فیلم بود. اعتقاداتی که گاه آنها را بالاجبار در اختیار پادشاهی قرار می داد. رسم و رسومی که دیگر در دنیای امروز جایی ندارند و حق و حقوقی که به هیچ عنوان شایسته بشر نبوده و کاملا غیر منطقی دنبال می شد. چاپلوسی دربار، حسادت، زیراب زنی و … خیلی مسائل دیگر وجود داشت که تماشاگر را مبهوت می کند و بیننده نمی تواند با این فضای سیاه ارتباط برقرار کند. هر چند که واقعیتی بیش نیست. واقعیتی که تلخ است و هنوز در خیلی جوامع آثارش را می توان یافت. اتفاقی که در سکانس های پایانی می افتد، فیلم را با سایر که در این ژانر ساخته می شوند متفاوت می کند و هیجانی خاص به فیلم می بخشد. سرنوشت هر یک از شخصیت ها در نوع خود جالب است که در پایان فیلم روایت می شود.
    قوانین بی پایه واساس و تعصب گرایانه دربار و نقش آنها در صدور حکم دادگاهی و تاثیر مستقیم نمایندگان دینی و مذهبی کاتولیک در این نوع احکام و تصمیمات نابخردانه و ظالمانه آنها یکی از موارد اعتراض این فیلم بود که در بسیاری از فیلم های از این نوع دیده بودیم.
    نشان دادن وضعیت زن در جامعه دیروز و مقایسه آن به صورت تحت الفظی با وضعیت زن در جامعه امروز و اینکه مرد در زمان های گذشته چه قدرت و اختیاراتی داشته و چگونه علایق، احساسات، خلاقیات و خیلی خواسته های زن سرکوب می شده نیز از نکاتی بود که به خوبی به تصویر کشیده شد.
    به طور کل فیلم حاوی پیام بزرگی بود اما کارگردان در فضاسازی و مخصوصا این نوع حال و هوا کمی خام و بی تجربه عمل کرد. با این حرف نمی خواهم اثر کارگردان را زیر سوال ببرم، چون مطالعه بر روی یک اثر ساعت وقت می طلبد و نظر من نمی تواند دلیل بر ضعیف بودن فیلم باشد.
    موویلند
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  3. #53
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    شازده ای از سیاره جدید:تحلیلی برکی-پکس - 24-07-2008




    منتقد: راجر ایبرت
    کارگردان: Iain Softley بازیگران:Kevin Spacey, Jeff Bridges, Alfre Woodard, Mary McCormack
    اگر یک نفر از سیاره ای دیگر به میان ما بیاید و ظاهرا هم شبیه انسان ها باشد و حقایقی هم درباره خواستگاهش بگوید، شک نکنید که میخواهد شبیه پروت، قهرمان کی-پکس باشد. کسی خود را در برابر نگهبانی انستیتو بیماری های روانی منهتن و پزشک آنجا ناتوان دید. ممکن است این فرد درباره پزشک روانکاوش به خوش شانسی پروت نباشد.
    در حقیقت بیماران، داستان های خوبی سر هم می کنند. پروت نقشی است که توسط کوین اسپیسی ایفا شده است. اسپیسی در این فیلم بهترین بازی را ارائه میدهد و از دیگر بازیگران متمایز است. پروت خود را مسافر بین کهکشانی معرفی می کند. او تئوری انیشتین را رد می کند و با این کار سفر همزمان با سرعت نور و یا سریع تر از آن را ممکن اعلام می کند و با این کار باعث تعجب عده ای ستاره شناس و منجم می شود.
    پروت نقشی است که توسط کوین اسپیسی ایفا شده است. اسپیسی در این فیلم بهترین بازی را ارائه میدهد و از دیگر بازیگران متمایز است.
    Jeff Bridges نقش پزشکی را بازی می کند که درگیر مسئله ی پروت می شود. البته او در زندگی خودش هم دارای مشکلاتی هست. او به شدت به شغلش وابسته است و بیش از اندازه معمول برای آن زمان می گذارد و این مسئله همسرش را ناراحت می کند. در مسئله پروت هم برای دکتر چیز های عجیبی مطرح می شود این که او می تواند نورهایی را ببیند که انسان باچشم معمولی از دیدن آن عاجز است و یا همان توضیحات درباره سفر با سرعت همزمان یا بیش از نور و همچنین طرز میوه خوردن پروت که موز را به آن شکل فجیع میخورد.
    او برای دکتر توضیح میدهد که کی-پکس یک سیاره است. در این فیلم از نیروهای ماورایی و شفا بخش خبری نیست پروت پسر خدا نیست او کسی را شفا نمیدهد اما او رابطه بسار خوبی با بیمارن بخش روانی انستیتو منهتن دارد. حرف ها و رابطه های او نشان از این دارد که او میخواهد دیگران را درمان کند. در بخش هایی از این فیلم و رابطه پروت با بیماران شباهت بسیاری با فیلم “دیوانه از قفس پرید” دارد.
    در کل این فیلم مانند پینگ پونگی است که بین دکتر روانکاو و پروت در جریان است. در این بین هم همسر دکتر همیشه نگران است که شوهرش همیشه درگیر کار است و تمام فکرش را درگیر شغلش می کند.
    حرف ها و رابطه های او نشان از این دارد که او میخواهد دیگران را درمان کند. در بخش هایی از این فیلم و رابطه پروت با بیماران شباهت بسیاری با فیلم “دیوانه از قفس پرید” دارد.
    پایان کی پکس پایان غم انگیزی نیست که ما را به اشک ریختن دعوت کند و باعث ناراحتی شود بلکه این پایان سعی می کند تا مقدماتی را برای بیشتر فکر کردن و تعمق تدارک ببیند. آیا پروت واقعا از سیاره ای دیگر آمده بود؟ در پایان چه اتفاقی برای او می افتد؟ به این سوالات نمیشود به شکل کامل پاسخ داد. پاسخ دادن به، دلیل وسعت دید او، استعداد بالا در کم خطا بودن و یا بیان مسائلی در رابطه با نجوم و ستاره شناسی که تنها منجمین بزرگ آن را کشف کرده بودند. ما باید این مسائل را با سفر دکتر به نیومکزیکو برابری دهیم تا بتوانیم قانع شویم. (شاید پروت خود را در قالب انسانی دیگر قرار داده بود.)
    در پایان این پاسخ ها آزمایش ناپذیرند و من آنها را ین شکلی دوست دارم. من فیلمی که بیننده را در ابتدا امیدوار و در پایان ناامید می کند تحسین می کنم. مهم نیست که پروت راست می گفت یا توهم داشت چیزی که اهمیت دارد اعتقاد راسخ او بود.
    موویلند
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  4. #54
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    چهار ماه و سه هفته و دو روز - 24-07-2008




    اولین بار که اسم این فیلم را شنیدم جشنواره فیلم کن سال پیش بود که این فیلم برنده نخل طلایی شد و چقدر هم سر و صدا کرد. بعد از اون کمی در باره داستان فیلم که نو آوری بود برای خودش، خواندم و دیگر خبری از این فیلم نشد تا روزی به شکل اتفاقی وبلاگی دیدم . در اون وبلاگ کلی به فیلم خورده گرفته بود که این دری وری ها چیه و این فیلم نبود مستند پزشکی بود! و…
    این پست اون بلاگ انگیزه شد تا زودتر از این ها فیلم را ببینم. تا دیشب که دیدم و این فیلم پر نقص و ایراد بد جوری به دلم نشست. اصلا شیفته ایراد هایش شدم نه اینکه چون خیلی ها از اون ایراد گرفته اند نه. این دومین تجربه این هفته من بود که از سینمای تجملی! هالیوود با آدمک هایش دل بکنم و بفهمم سینمای متعالی یعنی چی؟* سینمای بدون امکانات اما با تفکر. سینمایی که تنها دارایی اش اندیشه پشت فیلم خواهد بود. این فیلم محصول رومانی است و کارگردان جوان او پیش از این هرگز به موفقیتی مانند این نرسیده بود.
    از داستان فیلم چیز زیادی نمی نویسم تا اول برای کسانی که فیلم را ندیده اند بی ارزش نشود و دوم برای آنها که دیده اند ملال آور نباشد! اما همین قدر بدانید که داستان در باره سقط جنین در عصر حکومتی کمونیست و دیکتاتور است. و مصایبی که در این ماتم سرا بر دو دانشجو می رود، تلاش برای بقا…
    داستان کشش های لازم برای ادامه را دارد اما سکانس های این فیلم به نظر من بیش از معمول طولانی بود و اتفاقا در چند جا این طولانی شدن سکانس همراه بود با سکوت بازیگران در صحنه که البته برای شخص من جالب بود. اما بخش های مختلف از جمله آمدن آن به اصطلاح دکتر به هتل، رفتن دختر به خانه دوست پسرش و … سکانس های بسیار طولانی بودند که گاهی هم بیننده را خسته می کردند. از نکات دیگه فیلم هم جای خالی موسیقی متن به شکلی که باید بود البته نمی دانم نسخه ای که من داشتم اینطور بود یا این فیلم در کل به این شکل بود. نحوه فیلم برداری هم در جاهای مختلف زیبا بود. از جمله صحنه هایی که شخصیت اول از جلوی دوربین حرکت می کرد و دوربین بر روی دست فیلمبردار او را تعقیب می کرد و بعد از چند قدم بدرقه می ایستاد و او دور می شد تا از نظر پنهان شود.
    نحوه فیلم برداری هم در جاهای مختلف زیبا بود. از جمله صحنه هایی که شخصیت اول از جلوی دوربین حرکت می کرد و دوربین بر روی دست فیلمبردار او را تعقیب می کرد و بعد از چند قدم بدرقه می ایستاد و او دور می شد تا از نظر پنهان شود.
    و اما پایان فیلم و پیام های فیلم که هیچ کدام از پیش مشخص نبود نحوه تمام شدن مثل این بود که کسی آدم را میان خوابی که میبیند بیدار کند که من از این گونه پایان لذت بردم و پیام ها و مفاهیم فیلم هم اشارتی بود کوتاه که هر روزه در سینمای جهان بیشتر باب می شود و دیگر اگر فیلمی بخواهد مفاهیمش را به شکل مستقیم بیان کند استقبال لازمه انجام نمی شود.
    به هر حال این فیلم چه خوب و چه بد برای نیمه شب من عالی بود و فیلم دل نشینی در آمد. راستی اگر فیلم را هم دیدید؟ از بازی شگفت انگیز کریستین دختر نقش اول غافل نشوید.
    * تکرار می کنم ابدا منظورم این نیست که سینمای غیر هالیوود مترادف است با سینمای متعالی.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  5. #55
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    جایی فراتر از لندن و روسیه: نقدی بر وعده های شرقی - 24-07-2008



    نقد راجر ایبرت:
    وعده های شرقی دیوید کراننبرگ با بریدن گلوی یک فرد و غش کردن یک دختر در خون در داروخانه آغاز می شود و همه این اتفاقات در یک باند زیر زمینی روسی که به لندن مهاجرت کرده اند مرتبط می شود. آنها جنایتکارانی خانوادگی هستند. مانند خانواده کورلئونه با این تفاوت که اینها خردمند تر و رییس یا همان پدر خوانده شان ترسناک تر است. خانواده Vory V Zakone، خاندانی معروف در میان باند های تبهکاری روسی است که البته مقداری از درآمد های خود را از راه قانونی بدست می آورند که در این فیلم رستوران داری مطرح شده است.
    دختر نوجوانی که در داروخانه خونریزی می کند به بیمارستان برده می شود. در آنجا مامایی به نام آنا، بچه او را به دنیا می آورد ولی دختر در آغوش آنا میمیرد. آنا خشمگین و مصمم تصمیم میگیرد تا برای زنده ماندن کودک تلاش کند. او از عموی روسی اش کمک میخواهد تا دفترخاطرات دختر را ترجمه کنند. اما وقتی او قبول نمیکند از آدرس روی کارت در دفترچه به رستوران سیمون میرود غافل از این که او پدرخوانده مافیای روس است. البته عموی آنا به او گفته بود که ابدا به آنجا نرود. سیمون پسر پستی به نام کریل و یک راننده و محافظ با وفا اما بیرحم به نام نیکلای دارد.
    وعده های شرقی یک فیلم جنایی هیجان انگیز معمولی نیست چون کراننبرگ یک کارگردان معمولی نیست. کراننبرگ کارگردانی است که در هر فیلم، نسبت به فیلم پیشین خود بهتر شد و درجه خود را بالا و بالاتر برد. و حالا او همکاری هوشمندانه و موفق دوباره ای با ویگو مورتنسن بعد از فیلم تاریخچه یک خشونت (A History of Violence) دارد.
    نه، مورتنسن روسی نیست اما در این فیلم حتی یک مشکل هم در لهجه روسی او پیدا نخواهید کرد او به شدت غرق در نقشش شده است شاید در صحنه اول حتی او را نشناسید. نائومی واتس هم در نقش یک دختر مهاجر نسل دومی در فیلم حضور دارد. در ابتدا مشخص نمی شود که شخصیت او چرا درگیر یک سری ماجرا می شود و چرا آن دفترچه خاطرات برای آدم های داستان اهمیت حیاتی پیدا می کند.
    زندگی بچه، برای آنا اهمیت بالایی پیدا می کند اما به زودی متوجه می شود که خطری جدی زندگی او و کودک را تهدید می کند. او به دنیایی رانده شده است که همه افراد در آن در تضاد و مخالفت و چالش با یکدیگرند. فیلمنامه فیلم نوشته استیون نایت است نویسنده قدرتمند فیلم Dirty Pretty Things درباره بازار سیاه اعضای بدن. او اهل لندن است و از آدم های بومی آنجا محسوب می شود بنا بر این خوب میداند که چگونه دیگران را مجذوب و علاقه مند این شهر کند.
    مورتنسن در نقش نیکلای در این فیلم نقش کلیدی را به عهده دارد. او مورد اعتماد و امین سیمون است. این مسئله دون کورلئونه را به یاد ما می آورد که او نیز فرد امینی خارج از خانواده خود داشت. Tom Hagen از پسران پدر خوانده نبود و در اینجا هم سیمون بیش از کریل، پسرش، به نیکلای وابسته است و بیشتر به او اعتماد دارد. آنا که نقش او را واتس بازی می کند احساس می کند که می تواند به نیکلای اعتماد کند. صحنه های درگیری و اکشن فیلم مانند صحنه های رقص است برای یک فیلم موزیکال. نیکلای در این فیلم وارد صحنه های اکشنی میشود که استاندارد های آن مانند صحنه های تعقیب و گریز فیلم”ارتباط فرانسوی” است. در سالهای آینده مطمئنا این فیلم الگوی دیگران خواهد شد.
    کراننبرگ میگوید که او فیلمهای جنایی را به خاطر خودشان دوست ندارد. او می گوید، من Miami Vice و the other night را تماشا کرده بودم و آنوقت متوجه شدم که علاقه ای به اینها ندارم اما فیلمهای جنایتکاری که زندگی مردم را نشان میدهد که در مناطقی زندگی می کنند که با جنایت و خلافکاری همیشگی پیوند خورده، آنها را دوست دارم.
    در این فیلم شخصیت ها همگی در موقعیت های آزمایش قرار میگیرند. افراد در اینجا هر کدام برای خود اسراری دارند آنها آن چیزی که ظاهرشان نشان میدهد نیستند و برای خود چیزهای زیادی برای مخفی کردن دارند و روند فیلمنامه هم به طوری است که این مسائل را مخفی می کند اما زمانی که پیله هر کس سوراخ می شود چه اتفاقی می افتد؟ باز هم هرکس میتواند برای خود پناهگاهی داشته باشد؟ در این زمان افراد چه می کنند؟
    در مصاحبه ای کراننبرگ در خواست می کند که همه این چیز ها را به گردن فیلمنامه نیاندازید. او میگوید که هرچیز بدی که به فیلمنامه آسیب میرساند را تصحیح کرده است و این فیلم اثری درباره چی و چگونه نیست این فیلمی است در باره چرا؟! این داستان درباره انسان های حقیقی و باور پذیر است. این اتفاق یک بار در اثر قبلی کارگردان یعنی تاریخچه خشونت دیده شده بود و کسانی که آن فیلم را دیده اند در زمان تماشای وعده های شرقی متوجه هستند که با چه اثری روبرو هستند.
    در اینجا من درباره بازیگران و کارگردانی و… صحبت کردم و درباره روند فیلم. درنهایت این فیلم ما را میبرد به جایی فراتر از جنایت و لندن و روسیه و باندهایش. این فیلم ما را میبرد به قلمرو اسرار آمیز طبیعت انسان ها.
    موویلند
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  6. #56
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    هری پاتر و سنگ جادو - 24-07-2008




    هری پاتر و سنگ جادو یک فیلم ماجرایی بسیار قوی است. فیلمی پر از هیجان و وحشت و به شکل شگفت آوری پایبند به متن کتاب. در فیلم ایراد و نقص را به سختی می توان به چشم دید و همه اینها به خاطر کریس کلمبوس کارگردان فیلم است.
    این فیلم که در واقع از روی کتابی با همین عنوان به وسیله جی کی رولینگ نوشته شده است در متن اصلی بسیار روشن و واضح و پر از جزییات بود و سینمایی شدن آن ریسک آن را داشت که به لطافت و دقت آن ضربه بزند. این فیلم را میتوان نسخه ی دومی از سری فیلم های ایندینیا جونز برای بینندگان جوان تر دانست که در زمان ایندیاناها آنقدر بزرگ نبودند تا از فیلمی ماجرایی در مورد مسائل ماورا طبیعه لذت ببرند. برای آنها لذتبخش خواهد بود که با سگ سه سر و راهروهای پر پیچ و خم و گیاهان دهشتناک و از همه مهمتر جادوگر شریر روبه رو شوند این فیلم به درستی ترسناک است اما نه خیلی ترسناک فقط به اندازه کافی…
    سه بچه پاک و معصوم و البته جسور، کانون توجه قرار میگیرند. دانیل رادکلیف پسر بچه ای با عینک گرد انگار دقیقا همان کاراکتری است که من تصور میکردم منتها کمی بزرگتر از شخصیت فعلی. دنیل پیش از این یکبار نقش دیوید کاپرفیلد را برای شبکه بی بی سی بازی کرده بودو حالا به جای هری پاتر ایفای نقش می کند . هری کوچکی که زندگی اش بسیار راز آلود آغاز می شود.
    هری زندگی نا امید کننده ای دارد او با خانواده ی خاله اش در حومه شهر زندگی می کند و سهم او از این زندگی یک اتاق زیر پله کوچک و نمور است. او توسط خاله و شوهر خاله اش بزرگ شده اما رابطه ی میان آنها بسیار ضعیف است تا اینکه نامه ای به دست هری می رسد. نامه ای از مدرسه ای به نام هاگوارتز مدرسه ای مخصوص جادوگران. اولین تصویر از مدرسه برای ما بسیار مهم است میتواند شاخص سنجشی برای جلوه های ویژه فیلم باشد. گرچه این روز ها با کامپیوتر می توان هر چیز غیر واقعی را باور پذیر جلوه داد اما همین کار هم نیازمند دقت و ظرافت بالایی است. اما در مورد هری پاتر یک اشتباه همه چیز را از بین میبرد زیرا در این فیلم تمام چیز هایی که میبینیم غیر واقعی خواهند بود پس باید آنقدر دقیق ساخته شوند تا جعلی و مصنوعی نباشند. مدرسه ای بزرگ و با شکوه بر فراز دریاچه ای بزرگ طبیعی و واقعی مشابه چیزی که در “همشهری کین” دیده بودیم.
    در مدرسه هری به سرعت دو دوست و یک دشمن پیدا می کند. هرمیون گرنجر(اما واتسون) دختری شاد و پر جنب و جوش با موهای فرفری و دیگری رون ویزلی ( روپرت گرینت) پسری که همه چیز را از شانس میداند. و دشمن هری دراکو مالفوی ( تام فلتون) که هر کاری را که میخواهد انجام میدهد او مصمم است تا گروهی را که در آن قرار دارد را به مقام اول مدرسه برساند.
    گروهی از بازیگران معروف انگلیسی چیزی که دست اند کاران ساخت فیلم میخواستند گروهی از بازیگران بریتانیایی که دور هم جمع شده اند از آلن ریکم در نقش پرفسور اسنیپ با آن طرز ادا کردن کلمات. مگی اسمیت در نقش منیروا مک گوناگل که تازه وارد ها را به وسیله ی کلاه گروه بندی تقسیم می کند و ریچارد هریس در جایگاه آلبوس دامبلدور رییس مدرسه و رابی کالترین که شکاربان غول پیکر هاگوارتز است کسی که رکورد دار لو دادن مطالب مهم و محرمانه است.
    همان طور که گفته شد کامپیوتر ها تلاش کرده اند تا مناظر و تصاویر خیالی را رسم کنند که باور پذیر و قابل قبول از آب در بیایند. تماشاگران و علاقه مندان به این داستان تعجب خواهند کرد که سینما چطور میخواهد بازی مانند کوئیدیچ را شبیه سازی کند؟ آنها شگفت زده خواهند شد. من وقتی این تصاویر را در فیلم دیدم آنها را مطابق با تصورات خودم پیش از دیدن فیلم یافتم و به یاد نظریه ای در مورد نویسندگان افتادم که آنها مطلبی را مجسم می کنند و بعد سعی در منعکس کردن آن در ذهن خوانندگان دارند. این که در بعضی اوقات فیلم های اقتباسی به کتاب شبیه نیستند به خاطر این است که سازندگان کتاب را نخوانده اند و بنا بر این شکی از موضوع در ذهنشان مجسم نشده پس نمی توانند چیزی را که تصوری از آن ندارند را ترسیم کنند.
    در این فیلم این گونه تصورات بسیار است علاوه بر مسابقات کوئیدیچ می توان به صفحه بزرگ شطرنج کشنده اشاره کرد و یا یک اتاق پر از کلید های در حال پرواز و گودالی پر از گیاهان خطرناک، جنگلی تاریک و پر از راز و رمز و حیوانی ترسناک که هری را تهدید می کند اما در این جنگا حیوانات خوب هم دیده می شوند زیر زمین های مدرسه کتابخانه ی بزرگ و شنل نامرئی کننده که شما را از دید دیگران پنهان میکند اما نه بدون زحمت…
    موویلند
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  7. #57
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    ملکه The Queen - 24-07-2008






    کارگردان: استیون فریرز

    فیلمنامه: پیتر مورگان

    مدیر فیلمبرداری: آفونسو بیتو

    موسیقی: الکساندر دزپلت

    تدوین: لوچیا زوکتی

    بازیگران:

    هلن میرن
    مایکل شین
    جیمز کرامول
    الکس جنینگز
    راجر آلام

    محصول 2006 انگلستان/فرانسه/ایتالیا
    مدت: 97 دقیقه






    خلاصه داستان:

    در اول سپتامبر 1997 شاهزاده دایانای محبوب و مردمی در حادثه ای جان می سپارد. مردم خشمگین به تناوب, رسانه ها, راننده شاهزاده و دربار را مقصر حادثه قلمداد می کنند. ملکه الیزابت دوم گرچه به خاطر این حادثه بشدت اندوهگین است ولی مصلحت را در این می بیند که چندان مجال بروز به احساساتش ندهد و همین باعث می شود مردم او را به بی عاطفگی متهم کنند. در این میان تونی بلر جوان که نخست وزیر جدید کشور است, جانب ملکه را می گیرد و در رفع تنشهای موجود می کوشد ...





    نقد:

    چیزی عوض نشده


    تقریبا ده سال پیش , قبل از یازدهم سپتامبر و عصر رونق همه جانبه اینترنت، مرگ شاهزاده دایانا نقطه اوج همه رویدادهای رسانه ای - سیاسی آن زمان بود. این حادثه هیچ کس را به اندازه ملکه انگلستان دچار وحشت و سردرگمی نکرد , چون متوجه شده بود که خبر مرگ دایانا که مانند یک بمب اتم در همه جای دنیا صدا کرده و احساسات خروشان ملتی خشمگین را هم برانگیخته، موقعیت و جایگاه او را به طور سرنوشت سازی تحت الشعاع قرار خواهد داد.




    ‏ استیون فریرز با این فیلم بسیار دل نشین دوباره سری به آن روزها می زند. هلن میرن با این که از ملکه به وضوح جوان تر و بلندتر است و با آن کلاه گیس , عینک و لباس های از مد افتاده به شکل ترسناکی تغییر قیافه داده، اما به گونه بی نظیری در قالب ملکه فرو رفته و به خصوص خیلی زیرکانه راه رفتن او را تقلید می کند. آن جا که میرن پیشاپیش گروهی از سگ های گرگی که ورجه وورجه می کنند راه می رود، به خوبی می توان به انتخاب درست فریرز پی برد. ولی صدای میرن به هیچ وجه آن شکوه و وقار صدای ملکه را ندارد. ظاهرا قسمت هایی از اندام میرن را هم با پروتز حجیم تر کرده اند. مایکل شین هم با موهای تیره و صورت بی چین و چروک در نقش تونی بلر که روزهای خوش آغازین در دست گرفتن قدرت را سپری می کند، بازی بامزه و جذابی ارائه داده است. شین در حال صعود به جایگاه والایی به عنوان بازیگر است.




    ‏شاید بتوان گفت بهترین لحظه های فیلم فصل های ابتدائی آن، پیش از حادثه بزرگ, و نیز آخرین مواجهه بلر و ملکه در فصل پاییز است؛ در شرایطی که سروصداهای حاصل از مرگ دایانا خوابیده، و ملکه هم از تنگنا بیرون آمده و برون گرا، لوده و خیلی رک شده است. یکی از بامزه ترین لحظه های فیلم هم آنجاست که بلر نخست وزیر جدید، برای نخستین ملاقات هفتگی اش به درون قصر هدایت می شود و ملکه در حالی که لبخند گنگی مانند یک استاد بزرگ شطرنج بر لب دارد، این تازه کار دستپاچه را به حضور می پذیرد. او در آغاز به بلر خاطر نشان می کند که تا حالا با ده نخست وزیر که اولین آن ها وینستن چرچیل بود کارکرده است: چرچیل درست روی همین صندلی سر جای شما نشست.» به این ترتیب ملکه با صحبتهایش بلر را حسابی سر جایش می نشاند.





    وقتی آن خبر فجیع همه جا پخش می شود فریرز به خوی نشان می دهد که چه طور اعضای حزب کارگری جدید ملکه را به ستوه می آورند و در نهایت با مهارت تمام از وقایع اخیر در جهت تحقق اهداف دولت و ارائه چهره ای نوگرا و دل سوز از دولت حاکم استفاده می کنند. با وجود این , فیلم از گوشزد کردن این نکته غفلت میکند که چه گونه حزب و کشور پیش از آن موفق شدند به واسطه اندوه و ماتم ناشی از مرگ جان اسمیت بسیار محبوب ,سیاست حزب کارگری جدید را شکل دهند.





    وقتی ملکه با بچه ها به بالموران می رود در حقیقت از این نمایشی که از خانواده سلطنتی در معرض دید عموم قرار گرفته، زخم خورده و خشمگین، عقب نشینی می کند. در این بخش کمی از شور و حرارت فیلم کم می شود, چون ذهن ملکه درگیر و پر از ابهام است و تماشاگر به درستی نمی تواند افکار او را بخواند. رویکرد فیلمنامه هوشمندانه پیتر مورگان به درستی جوری بوده که تصویر یک آدم رنج کشیده , غمگین و گریان از ملکه در ذهن تماشاگر جای نگیرد. به هر حال این بانوی سرشناس همان کسی است که صرفا به خاطر خراب شدن قایق سلطنتی اش در انظار عمومی گریه کرد در جای دیگری از فیلم ملکه با دیدن لاشه بی سر گوزنی که در یک گردش تفریحی شکار شده به خود می لرزد. تصویری تا این حد درمانده و اغلب ساکت و نگران و اخم آلود از ملکه متاثر کننده است. شاید هم او واقعاً همین طور باشد و تمام آن شوخ طبعی یا خشونت هلن میرن تنها یک تمهید دراماتیک است. اما چند جای فیلم احساس کردم که روح دایانا در فیلم هم درست مثل دنیای واقعی, ملکه را تحت الشعاع خود قرار داده است.





    هرچه مقید بودن دیالوگ ها کمتر می شود، افشاگرانه تر و سرگرم کننده تر می شوند و لذت گناه آلود گوش دادن به نظرها و حرف های خصوصی ملکه برای تماشاگر بیش تر می شود. بازی پرونلا اسکیلز در نقش ملکه در نسخه تلویزیونی A Question of Attribution (آلن بنت , 1992 ‏) را خوب به خاطر می آورم. یادم هست وقتی دیدم که یک بازیگر نقش ملکه ای را که هنوز زنده است این قدر راحت و خودمانی بازی می کند لرزه به تنم افتاد. به نظرم آن فیلم از هر هجويه ای مخرب تر بود. اما اکنون در سال 2006 که دیگر آن احساس تابو بودن موضوع وجود ندارد، این فیلم به وضوح یادآوری می کند که ملکه چه گونه سرسختانه دوام آورد چون هیچ وقت این ضرورت برایش پیش نیامد تا در نمایش هایش از صداقت, از نیروی فکری یا شعور سیاسی اش مایه بگذارد. کشف این حقیقت باید مایه تسلای خاطر ملکه شده باشد که پس از گذراندن پنج سال بسیار وحشتناک که مجبور شده حتی مالیات بر درآمد هم بپردازد، خیلی زود اوضاع به روال عادی اش برگشت. هیچ وقت کسی انتظار تحول یا سازش بزرگی از او نداشته است. حالا ‏بلر در حال عقب نشستن است و تمام امیدها و آرمان گرایی های سال 1997 فروپاشیده است. ملکه گذشته از هر چیز فیلمی است تاریخی که در تماشاگر, احساس اندوه به جای می گذارد, زیرا درمی یابد که طی این مدت، تحولات زیادی صورت نگرفته است.

    پیتر برادشاو , گاردین

    به نقل از شماره 353 ماهنامه سینمایی فیلم
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  8. #58
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    گروگان (Hostage) - 25-07-2008





    نام:
    گروگان (Hostage)
    کارگردان:
    فلورنت سیری (Florent Siri)
    تهیه کننده:
    مارک گوردون (Mark Gordon)
    آرنولد ریفکین (Arnold Rifkin)
    فیلم نامه نویس:
    داج ریچاردسون (Doug Richardson )
    بازیگران:
    بروس ویلیس (Bruce Willis)
    کوین پلاک (Kevin Pollak)
    جیمی بنت (Jimmy Bennett)
    موسیقی:
    آلکساندر دسپلت (Alexandre Desplat)
    فیلم بردار:
    جیوانی کلتلاچی (Giovanni Fiore Coltellacci)
    ادیتور:
    ریچارد بیارد (Richard Byard )
    شرکت پخش کننده:
    میراماکس فیلمز (Miramax Films)
    تاریخ انتشار:
    2005

    زمان فیلم:
    113 دقیقه
    بودجه فیلم:
    52 میلیون دلار

    فروش فیلم:
    34 میلیون دلار در آمریکا


    درباره فیلم:
    گروگان یک فیلم اکشن محصول سال 2005 میباشد. کارگردان این فیلم "فلورنت سیری" میباشد که که این فیلم آخرین اثر روی پرده رفته این کارگردان است. "فلورنت سیری" در کارنامه اش در کل 5 فیلم دارد که از کارگردانهای کم کار در عرصه فیلم سازی است. فیلم نامه نویس گروگان "داج ریچاردسون"، یک نیمه متخصص در زمینه فیلمهای اکشن به حساب میرود فیلمهایی همچون "قطار پول، پسران بد، جان سخت 2" از کارهای این نویسنده هستند. این اثر در 113 دقیقه ساخته شده است و نمره 6.7 را از بینندگان دریافت کرده است.


    نمایی از داستان:
    گروگان به زندگی و شرح حال یک مامور از جان گذشته و فداکار میپردازد که تمام زندگی فردی و خانوادگیش دستخوش مبارزه با گروگانگیری شده است. او در پس یک گروگانگیری در پی توطئه ای شاهد به گروگان گرفته شدن زن و فرزند خود نیز میشود و دست آخر با تلاش و فداکاری زیاد این ماجرا را ختم میکند.







    نقدی کوتاه:


    در فیلم گروگان همانطور که از اسم آن پیدا است همه چیز خطم به یک موضوع میشود یعنی گروگان گیری. در ابتدای فیلم "جف" در خنثی سازی یک گروگان گیری نا موفق است زیرا به جای اتکا روی قوانین، روی حس خود اتکا میکند و در نتیجه به مشکل بر میخورد. زندگی او دچار تحول میشود و او به شهری منتقل میگردد در هیچ کجای فیلم متوجه نمیشویم که آیا خود او این راه را انتخاب کرده یا وادار شده است. از پس این ماجرا همسر و مخصوصا فرزند "جف" به شدت به او فشار می آورند آنها زندگی در "لس آنجلس" را ترجیح میدهند. برای مرتبه دوم در فیلم یک گروگانگیری اتفاق می افتد و "جف" اینبار بر اساس قوانین عمل میکند و پرونده را به پلیس مرکزی تحویل میدهد.
    اما اینبار به طور نا خواسته عده ای برای وادار کردن او به مداخله زن و بچه "جف" را به گروگان میگیرند و این سومین باری است که گروگانگیری داریم. بار چهارم زمانی است که "جف" با گروگان گیرهای زن و فرزندش تماس میگیرد و میگوید که اگر "اسمیت" را میخواهند باید زن و فرزند او را آزاد کنند. در واقع اینبار خود "جف" گروگانگیر است.
    این وابستگی اثر به موضوع اصلی و حضور این موضوع در تمام طول فیلم به عنوان محور اصلی، جای توجه و تشویق دارد.
    اما فارغ از ماجرا، "گروگان" یک اکشن است که با محوریت "بروس ویلیس" ساخته شده، نمونه های قبلی چنین فیلمهایی را میتوان در سری "جان سخت" جستجو کرد. با این تفاوت که این بار "بروس ویلیس" پیر تر شده و دیگر نمیتواند یک تنه مثل سابق از پس همه بر بیاید.
    تند و کند کردن صحنه ها، انفجار ها، تیر اندازی ها همگی مشخصات فیلمهای اکشن مود روز در هالیوود است و از این حیث به "گروگان" نمیتوان امتیاز بالا تری داد. اما نکاتی نیز در فیلم قابل توجه است مثلا اینکه "جف" یکبار بر طبق احساس عمل میکند و شکست میخورد و بار دیگر بر طبق همان احساس عمل میکند و پیروز میشود. دیگری اینکه در فیلم سعی شده است "جف" را شخصیتی نشان دهند که همچنان و در سن بالا یک پلیس وظیفه شناس و فداکار است و هیچ چیز جز کار حساسش برای او مهم نیست تا آن حد که زندگی خانوادگیش تحت خطر قرار میگیرد.
    در پایان اگر حال و حوصله دیدن یک فیلم اکشن با پس زمینه خانوادگی را دارید این فیلم را توصیه میکنیم. ضمنا باید اشاره کنم که این فیلم توسط "M.A.N" ترجمه فارسی شده است.



    شرح ماجرا:


    "جف تالی"افسر ویژه پلیس ضد گرونگانگیری است. مردی زن سابق و بچه زن را به گروگان گرفته است. "جف" به همراه یک تیم کامل در منطقه حضور پیدا میکند و به تک تیر اندازها اجازه شلیک به مرد گروگانگیر را نمیدهد. این عمل "جف" موجب میشود در نهایت مرد گروگانگیر، گروگانها را بکشد. "جف" که مقصر شناخته میشود برای خدمت در پلیس شهری، به یک شهر کوچک منتقل میگردد.

    خانواده "جف" از زندگی در "بریستو کامینو" خوشحال نیستند و مدام با "جف" به جر و بحث میپردازند. "مارس" "دنیس" و "کوین" سه جوان ولگرد و سابقه دار هستند آنها در خیابان با خانواده "اسمیت" برخورد میکنند و تصمیم میگیرند که به خانه آنها بروند و ماشین آنها را بدزدند. "والتر اسمیت" یک حسابدار پولدار است که با دو فرزندش در یک خانه ویلایی زندگی میکند. " مارس" به همراه " دنیس و کوین" که دو برادر هستند به سراغ خانه "اسمیت" میروند و وارد خانه میشوند.



    آنها "والتر" و بچه هایش را گروگان میگیرند و تقاضای پول میکنند. "تامی" پسر "اسمیت" زنگ خطر مخفی را به صدا در میاورد. یک مامور به منزل "اسمیت" اعزام میشود و پس از
    چک کردن محل تقاضای کمک میکند. "جف" که رئیس پلیس است خود به محل میرود تا اوضاع را بررسی کند. "مارس" که از بیماری روحی رنج میبرد وقتی متوجه میشود که پلیس به آنها مظنون شده یک پلیس را میکشد و به سمت پلیس دیگری شلیک میکند.
    "دنیس" عصبی میشود و با زدن "والتر" او را بی هوش میکند. "جف" نیز به منطقه میرسد و اقدام به نجات دادن پلیس مجروح میکند.

    پلیس اوضاع را بررسی میکند. آنها متوجه هویت "دنیس" و "کوین" میشوند. "جف" با "دنیس" تماس میگیرد و از او میخواهد که سلامت "اسمیت" را تایید کند. تلویزیون ها نیز از ماجرا گروگانگیری با خبر شده اند. "دنیس" به سراغ گاو صندوق "اسمیت" میرود و در آنجا مقدار زیادی پول پیدا میکند. آنها دیگر به خواسته خود رسیده اند و به دنبال راه فرار میگردند.

    "اسمیت" حسابدار مشکوکی در فیلم نمایش داده مشود او در ابتدای فیلم نیز مشغول کد کردن چند حساب است و تمام اطلاعات را درون یک دی وی دی ذخیره میکند. و به طرفش میگوید که برای تحویل آماده است. بعد از ماجرای گروگانگیری افراد مشکوک طرف حساب "اسمیت" که به نظر وصل به سازمانهای امنیتی آمریکا هستند برای کنترل اوضاع و خارج کردن دی وی دی حامل اطلاعات وارد صحنه میشوند. تا اینجای فیلم هویت دقیق این افراد مشخص نیست.

    "جف" قضیه گروگانگیری را به پلیس مرکزی واگذار میکند و خودش راهی منزل برای دیدن زن و فرزندش میشود. در راه چند نفر که در ماشین "جف" مخفی شده اند به او حمله میکنند. آنها از قبل "آماندا" و " جین" زن و فرزند "جف" را به گروگان گرفته اند. آنها به "جف" میگویند که باید به خانه "اسمیت" برود و فرماندهی را به عهده بگیرد و همینطور اجازه ندهد کسی وارد منزل بشود تا آنها وارد منزل "اسمیت" بشوند و دی وی دی حاوی اطلاعات را پیدا کنند.

    "تامی" پسر کوچک "اسمیت" خود را از طریق کانال کولر به اتاقش میرساند و با "جف" صحبت میکند. او به "جف" از وضعیت خود و پدر و خواهرش میگوید و اینکه از طریق دوربین های امنیتی ساختمان، حتی بیرون خانه را نیز میتواند ببیند. "جف" فورا با فرماندهی پلیس تماس میگیرد و به آنها اطلاع میدهد که دوربین های امنیتی را هدف قرار دهند.

    "جف" با "دنیس" تمای میگیرد و به او میگوید که پلیس قصد دارد او را بکشد. "دنیس" قبلا از پلیس یک هلیکوپتر برای فرار خواسته است. در واقع "جف" به خاطر جان خانواده اش نباید اجازه دهد کسی وارد شود. "جف" با "دنیس" صحبت میکند که "اسمیت" را آزاد کند. آنها قبول میکنند و "جف" به همراه دو نفر دیگر با یک آمبولانس وارد محل میشوند.
    "اسمیت" آزاد میشود و "جف" برای گرفتن اطلاعات مربوط با دی وی دی باید او را از بی هوشی بیرون بیاورد. "جف" نقشه میکشد که اعلام کند "اسمیت" فوت کرده است و خودش او را به هوش بیاورد و از او اطلاعات بگیرد.



    افرادی که زن و بچه "جف" را گروگان گرفته اند با او تماس میگیرند و اطلاع میدهند که دیگر کسی نباید وارد منزل "اسمیت" شود. آنها باور کرده اند که "اسمیت" مرده است.
    پلیس هویت "مارس" را نیز پیدا میکند. او در بچگی پدر و مادرش را از دست داده و خود نیز سابقه دار است. "مارس" به "دنیس" و "کوین" پیشنهاد میکند که خانه "اسمیت" را بسوزانند و از آنجا فرار کنند.

    "والتر اسمیت" به هوش میاید و محل دی وی دی را به "جف" میگوید. "جف" تصمیم میگیرد 3 پسر گروگانگیر را به داخل حیاط منزل بکشد و بعد آنها را دستگیر کند. او قبلا به "تامی" گفته است که دی وی دی را پیدا کند. "جف" به سراغ "دنیس" میرود و به او میگوید که در ازای تقسیم کردن پول حاضر است که آنها را از ملهلکه نجات دهد. ضمنا به او میگوید که "اسمیت" مرده است. "جف" با این نقشه قصد دارد این 3 نفر را به حیاط منزل بکشد.

    "مارس" از دختر "اسمیت" جنیفر" خوشش آمده است و میخواهد او را نیز با خود سوار هلیکوپتر کند. "جف" از این وضعیت راضب نیست و به "دنیس" میگوید که این بر خلاف قراری است که داشته اند. تلاش "جف" بی ثمر میماند و او نمی تواند ماجرا را تمام کند.
    پلیس مرکزی از کار "جف" راضی نیست و میخواهد او را کنار بگذارد. در همین زمان "اف بی آی" از زاه میرسد. "جف" متوجه میشود تبهکارانی که زن و بچه اش را گروگان گرفته اند اینبار در لباس "اف بی آی" ظاهر شده اند. "مارس" برای آتش زدن خانه و فرار، تمام منزل را به بنزین آغشته میکند و "دنیس" و "کوین" را نیز میکشد.

    "جنیفر" "مارس" را زخمی میکند. نیروهای در لباس "اف بی ای" نیز مشغول ورود به منزل میشوند. "جف" با "تامی" تماس میگیرد و متوجه میشود جان بچه ها در خطر است. او تصمیم میگیرد خود شخصا وارد منزل شود و با یک ماشین اقدام به شکستن در منزل و ورود به آن میکند. "مارس" خانه را آتش میزند ولی "جف" در نهایت موفق به نجات بچه ها میشود. دی وی دی نیز به دست مامور در لباس "اف بی آی" می افتد ولی خانه آتش میگیرد و آن مامور نیز کشته میشود. "مارس" نیز در خانه آتش میگیرد و کشته میشود.


    با "جف" تماس گرفته میشود و به او میگویند که خانواده اش کشته خواهند شد به دلیل اینکه او کار را خراب کرده است. "جف"به آنها میگوید که "اسمیت" زنده است و حاضر است او را با خانواده اش تعویض کند. در مسیر "اسمیت" به "جف" میگوید که که او فقط یک حسابدار بوده است و کارش رسیدگی به حسابهای افرادی مشکوک اما با نفوذ و قدرتمند بوده است و هرگز آنها را ندیده است. "جف" و "اسمیت" به کمک هم زن و بچه "جف" را آزاد میکنند و آنها به سلامت از این مهلکه جان به در میبرند.

    به نقل از ماهنامه سینمایی فیلم
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  9. #59
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    هجوم The Invasion - 25-07-2008





    نام: هجوم The Invasion
    تاريخ انتشار : ۲۴ آگوست 2007
    استديو : Warner Bros
    کارگردان : Oliver Hirschbiegel
    بازيگران : Nicole Kidman, Daniel Craig, Jeremy Northam, Jeffrey Wright, Jackson Bond
    نوع فيلم : علمی تخیلی، مهیج
    رده سنی : PG-13
    مدت : ۹۹ دقيقه

    خلاصه داستان:
    پس از سقوط یک شاتل فضایی در دالاس، تاکر کافمن یکی از مسئولان دولتی به هنگام بازدید از محل ناخواسته یکی از قطعات شاتل متلاشی شده را لمس می کند. تاکر در بازگشت به خانه، پس از خوابیدن دچار دگردیسی شده و رفتاری غریب پیش می گیرد. همسر سابق او کارول- روانکاو- که با پسرش زندگی می کند، بعد از جدایی از وی با دکتری به نام بن دریسکول دوست شده و آن دو قصد دارند تا در آینده با هم ازدواج کنند. کارول همزمان با تلفن تاکر که تقاضای دیدار پسرش را دارد، با یکی از بیمارانش که از رفتار غریب شوهرش شکوه دارد، ملاقات می کند. او نمی داند چه بر سر شوهرش آمده ولی حس می کند او همان مردی نیست که باید باشد.
    کارول به زودی با موارد مشابه زیادی برخورد می کند و پس از به دست آمدن تصادفی ماده ای مشکوک- چون از آلوده شدن پسرش بیمناک است-آن را در اختیار همکاران بن قرار می دهد. آنها به وی می گویند که این ماده منبع زمینی نداشته و ویروسی است که پس از ورود به بدل انسان، هنگام خواب میزبان شروع به فعالیت کرده و جسم و روح وی را تحت کنترل خود درمی آورد. کارول با بروز نشانه های گسترش بیماری و مشاهده آنها نزد تاکر که پسرشان را نزد خود نگه داشته، به منزل سابق شان رفته و می کوشد تا او را نجات دهد. اما خود نیز آلوده می شود. بن و دوستش دکتر گالئانو از وی می خواهند تا رسیدن آنها مقاومت کرده و به خواب نرود. تا آنها بتوانند وی را یافته و پادزهری را که ساخته اند به آن دو تزریق کنند. ولی کارول که تحت تعقیب عوامل تاکر و مبتلایان به ویروس قرار گرفته، دیگر توان مقاومت در برابر بی خوابی را از کف داده...
    نقد :

    چه کسی می خواهد چهارمین بازسازی هجوم ربایندگان جسم را ببیند؟

    شاید پاسخ بسیاری به این سوال منفی باشد. چون سینمایی نویسان زیادی در مدح نسخه اصلی[١٩٥٦ دان سیگل] و ذم بازسازی ١٩٧٨ فیلیپ کافمن و نسخه ١٩٩٩ ابل فرارا قلمفرسایی کرده اند. بدیهی است که هر تماشاگر آشنا دچار این فرضیه شود که شیره جان رمان فینی کشیده شده، ولی جرات می کنم و می گویم با توجه به فضا و زمان ساخته شدن نسخه اولیه[جنگ سرد] که نشانه هایی محسوس از کمونیسم ستیزی و در واقع بیگانه هراسی آمریکایی داشت؛ نسخه فعلی لااقل فیلمی است که بر خلاف دو نسخه قبلی در زمانه ای درست ساخته شده است. چون نضج گرفتن حرکت های تروریستی پس از فروپاشی اردوگاه شرق، دنیای غرب را وارد جنگ سرد تازه ای ساخته است. اگر در سال های پس از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی نبرد جاسوس ها زینت بخش فیلم های مهیج بود[شاخص ترین های شان جیمز باند و هری پالمر]، اینک هر شهروند مهاجر یا دو رگه و گاه بومی می تواند در حکم بمب های ساعتی باشد که دشمنان جهان آزاد هر لحظه می توانند آنها را منفجر کنند. نسخه جدید هجوم ربایندگان جسم به شکلی باور پذیر از این هراس سخن می گوید. چون درام فردی موثر یک مادر برای حفظ فرزند را به عنوان پیرنگ برگزیده و از هنرپیشگانی سود می برد که قادر به جلب همدلی بالای تماشاگران هستند. این پیرنگ که در آنونس فیلم با تکیه بر جملاتی چون: هیچ کس نمی تواند به بچه من دست بزند! بر آن تاکید می شود.
    تهاجم اولین فیلم انگلیسی زبان الیور هیرشبیگل متولد ١٩٥٧ هامبورگ است که سه سال قبل با فیلم سقوط[Der Untergang] به شهرتی بین المللی دست یافت. البته جیمز مک تیگ کارگردان با ذوق فیلم V برای انتقام نیز در ساخت فیلم سهیم بوده، کسی که سابقه بسیار خوبی در دستیاری فیلم های مطرح یکی دو دهه اخیر از جمله سه گانه ماتریکس دارد و یقیناً در آینده به تنهایی فیلم های قابل اعتنایی هم خواهد ساخت.
    تهاجم محصولی ٨٠ میلیون دلاری است که به تازگی نمایش آن آغاز شده و به شکل قطعی نمی توان درباره موفقیت مالی آن اظهار نظر کرد. ولی فروش ٥ میلیون دلاری هفته اول نمایش آن امید چندانی عرضه نمی کند. پیام اصلی اولین فیلم انگلیسی الیور هیرشبیگل کارگردان آلمانی فیلم[ بر اساس شایعات نقش مک تیگ در پرداخت فیلم چندان زیاد نبوده] این است" هیچ کس آنی که نشان می دهد نیست!" همین حرف می تواند به گسترش و رشد بیگانه هراسی غربی ها دامن بزند.

    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  10. #60
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    دزدان دریایی کارایب: در پایان دنیا ( Pirates of the Caribbean: At World's End ) - 26-07-2008






    کارگردان:
    گور وربینسکی


    بازیگران: جانی دپ (جک اسپارو) ، جفری راش ( باربوسا)، اورلاندو بلوم (ویل ترنر) ، کایرا نایتلی (الیزابت سوان) ، جک داونپورت ( نورینگتون) ، جاناتان پرایس ( فرماندار ودربی سوان) ، استلان اسکار سگارد( بیل ترنر) ، چاو یو نفت(ناخدا سائوفنگ) ، بیل نایگی (دیوی جونز) ، تام هولاندر (لرد کاتلر بکت)

    مدت فیلم : 165 دقیقه

    محصول 2007 آمریکا

    داستان فیلم:

    ویل ترنر و الیزابت سوان با ناخدا باربوسا متحد می شوند تا در تلاشی بسیار سخت ، کاپیتان جک اسپارو را از وام ویوی جونز نجات دهند. این در حالی است که لرد کاتلربکت که کشتی ارواح را در اختیار گرفته و تحت کنترل کمپانی هند شرقی است ، قصد دارد فرمانروایی دریاها را از آن خود کند. در این حال ناخدا باربوسا ، الیزابت سوان ، ویل ترنر و کاپیتان جک اسپارو قصد مقابله با آنها را دارند . این دریانوردان باید از میان آبهای خشمگین و خیانت افراد خود جان سالم به در برده ، راه خود را به سوی دریای پر از رمز و راز سنگاپور باز کرده و با دزد دریایی چینی به نام سائو فنگ مقابله کنند . اکنون در انتهای دنیا نه تنها زندگی و آینده خود آنها بلکه آینده جهان نیز به نتیجه این نبرد بستگی دارد ...

    نقد فیلم:

    طی سه قسمت از این فیلم پر هزینه و پولساز، «جانی دپ» در نقش «کاپیتان جک اسپارو» تبدیل به یکی از محبوب ترین شخصیتهای سینمایی دنیا شد و به نظر می رسد که این فیلم نقطه پایان این سه گانه پرخرج باشد.

    «دزدان دریایی کاراییب»محصول دورانی است که کمپانی های فیلمسازی برای تضمین موفقیت چنین سریالهایی ،هر بار بیش تر از قسمت پیشین ، از نظر مالی و هنری و روی آ«ها سرمایه گذاری می کنند ، به طوری که امسال برای چنین فیلمهایی ( شرک، دزدان دریایی کارائیب، مرد عنکبوتی ، جیسون بورن) سال سرنوشت است. دومین قسمت ماجراهای جک اسپارو با برخوردی نه چندان خوب از سوی منتقدان روبرو شد ،ولی این برخورد نتوانست مانع موفقیت مالی آن شود . اما نمایش قسمت فعلی با فاصله کوتاهی از آغاز اکران «مرد عنکبوتی 3» نوعی مبارزه طلبی است که به زودی نتیجه آن تعیین خواهد شد.

    برای ساخت قسمت سوم این فیلم حدود 200 میلیون ولار هزینه شد. البته نسخه ای که اکنون به نمایش درآمده بسیار کوتاه شده ، چون مدت نمایش نسخه اولیه آن بیش از سه ساعت بود. قسمت سوم مجموعه ، دورانی را به عنوان پس زمینه داستان خود برگزیده که طی آن امپراطوری بریتانیای کبیر تصمیم به کندن ریشه دزدان دریایی از پهنه آبها گرفته بود و موفق نیز شد ، اما نویسندگان فیلم که قطب مثبت ماجرای خود را در میان دزدان دریایی جستجو می کنند ، بدیهی است که خواستار نابودی آنان نباشند.از این رو همه دزدان دریایی به ظاهر قانون شکن را در برابر مردی قرار می دهند که چکیده استعمار، غرور و بد کاری است ، یعنی «کاتلر بکت» نماینده امپراطوری و کمپانی هند شرقی که در زشت خویی و پیمان شکنی درست دزدان دریایی را نیز از پشت بسته است. پس فرجام کار از ابتدا روشن است.دزدان دریایی در این قصه پیروز میدان هستند و قهرمانان ما در نبردی با شکوه و تماشایی ، لرد بکت و کمپانی هند شرقی را شکست می دهند.

    دو قسمت قبلی بیشتر به دلیل جو کمدی خود مورد توجه قرار گرفت اما قیمت فعلی حال و هوایی اندکی جدی تر دارد . این بار وجوه رازآمیز فیلم برجسته تر شده و حتی صحنه های اکشن نیز به گونه ای تحت الشعاع آن قرار گرفته اند. هدف نویسنده و کارگردان مجموعه در قسمت سوم ، این بوده که تمامی شخصیتهایی که در دو قسمت پیشین یه تماشاگر شناسانده شده بودند در این قسمت سرانجامی مشخص پیدا کنند . در این قسمت به شخصیتهای جم اسپارو و ناخدا باربوسا خیلی خوب پرداخته شده است. الیزابت و بیل نیز در صحنه ی اوج داستان با همدیگر ازدواج می کنند . «کایرا نایتلی» در نقش زنی قدرتمند با توانایی هر چه تمام تر ظاهر می شود و «تیا دالما» دیگر شخصیت زن ماجرا نیز که در دو قسمت پیشین در پس زمینه قرار داشت نقش کلیدی پیدا می کند


    تک سینما

    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


صفحه 6 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آموزشی: پورت سریال
    توسط MR_Jentelman در انجمن آموزش سخت افزار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th July 2009, 11:12 AM
  2. فایل: تمامی والپیپر های سریال لاست ” lost “
    توسط Asghar2000 در انجمن عکس های گوناگون
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th April 2009, 03:23 PM
  3. مفهوم دنباله
    توسط nafise sadeghi در انجمن ریاضیات عمومی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 28th November 2008, 11:02 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •