سلطان محمود

سلطان محمود سومین و مقتدر ترین حکمران این دودمان دامنه امپراتوری خود را از غرب تا بخشهای وسیعی از ایران و در شرق تا رود گنگ توسعه داد. محمود تحت نام جهاد هفده مرتبه به هندوستان حمله نمود و در هر مرتبه این دیار را غارت و تاراج نموده به غزنی بر میگشت. محمود یک نابغه نظامی بود ولی از امور دیوانی و دولتداری بویی نمی‌برد ، با یاری وزرای دانشمند و فاضل خود امور دیوان‌داری و جمع آوری مالیات را پیش می‌برد. یکی از این وزرای فاضل و مدبر امیر حسنک پسر میکال معروف به حسنک وزیر بود . محمود شهر غزنی را توسعه داد و آراست و در آن مراکز آموزشی و حوزه‌های علمی دایر نمود. آن‌گاه از همه نام آوران و دانشوران و سخندانان عصر دعوت شد تا در غزنی مقیم شوند . می‌گویند در دربار محمود چهارصد شاعر و عالم جمع شده بودند ، عنصری بلخی ، فرخی سیستانی ، عسجدی مروزی و دانشمند و تاریخ نگار بلند آوازه دوران ابوریحان بیرونی از آن جمله بودند .
محمود را یک مسلمان خشک و متعصب گفته اند ، می‌گویند که در مذهب سنت سخت تعصب داشت ، همچنان با آنهایی‌که اشتیاق به فرهنگ ایران قبل از اسلام داشتند نیز میانه خوبی نداشت . سامانیان که قبل از غزنویان دولت مستقل خود را در بخارا داشتند ، زبان فارسی جایگزین زبان عربی ساختند و از ان به عنوان زبان رسمی استفاده می‌کردند ، اما محمود برای اینکه دل خلیفه بغداد را خوش داشته باشد ، دوباره زبان عربی را در قلمرو خویش زبان دولتی ساخت و به تمام کاتبان و دیوانداران دستور داد تا مراسلات را به زبان عربی بنویسند. سلطان محمود که خود یک ترک و در ضمن یک سنی متعصب بود ، زحمت سی ساله خالق شاهنامه بی بدیل حضرت ابوالقاسم فردوسی را کمترین ارزش نداده بلکه همه ای نامردمی را نیز بر وی روا داشت، پورسینا نیز نسبت بی الطفاتی و کج خلقی محمود خانه و کاشانه را ترک نموده به آل بویه پناه آورد.
سلطان محمود در سال ۴۲۱ هجری قمری (۱۰۳۰ میلادی) در گذشت . پس از وفات محمود ستاره اقبال دودمان غزنوی افول کرد . طی ۱۲۵ سال بعدی مبارزه قدرت در میان فرمانروایان دوازده گانه غزنوی همچنان ادامه داشت . سلسله غزنویان که به تدریج در اثر جنگها رهبران آن از پا در آمده بود سرانجام جای خود را به غوریان داد