مجموعه اشعار طبري تحت عنوان پارپيرار ( همراه با معني )

[zoh_reh]

ديرگا اَمو رِز رِزِ وَرف / گِتِه اَمِه قديمِ حرف

براي ما داستان هاي روزگاران كهن را نقل مي كرد، در حالي كه برف زمستان آرام و سبكبال فرود مي آمد


( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )

[masoume.a.92]

شاهرخ زوئِه كشتي مِقوم / كشتي گيتِنِه خويش و قوم

"شاهرخ" با سرناي چوبي خويش نواي پهلواني مي نواخت، پهلوانان و دوستان، پنجه در پنجه به كشتي گرفتن مشغول مي شدند

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )

[pegah*_]

دِشتِ محَل سما بَوو / وَنوشَه پيچ پيچا بَوو

تمام دهكده به پايكوبي بپردازند و بنفشه و پيچك در تمام دهكده شكوفا شود

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )


Click here to view the original image of 600x418px and 76KB.

[zoh_reh]

عروسي روز، هَمَهء خِش / مَش شكوفه كِردِه خِرِش

همه شاد و خندان بودند، " مشهدي شكوفه "، زن كدبانوي دهكده، مشغول تدارك غذاي عروسي بود.

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )

[م.محسن]

زِمِسُِنِ شو، ميرِما / آسِني گِتِه مِه نَنا

در دل شب هاي سرد آخرين ماه زمستان، مادربزرك براي ما داستان مي گفت

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )

[pegah*_]

بَعیُیِ چِتی وَرزا بوُردِه / وِه صِلحُ وِه صَفا بُوردِه

ديدي چگونه صلح و صفا با گاوها ناپديد گشت

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )

[م.محسن]

بَعيمِه خالوك نِساءِ / وِ دل خيلي تَفاءِ

ديدم كه همان خاله نساء مهربان قديم است و دلش بسيار گرفته و پر است

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 2 ( ناري ناري ناري كا ) )

[zoh_reh]

خِنَه كَلِ چو، لَت به سر / خَرِال و چَپي، چاچِ سَر

خانه ها از چوب بود و سقف آنها هم با تخته هاي چوبي پوشانده شده بود.

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )

[pegah*_]

اَمِه چراغ پيتِه فنر / كوركورِه سو غذايِ سَر

چراغمان فانوس كهنه اي بود كه هنگام غذا خوردن كورسويي داشت.

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )

[zoh_reh]

وقتي كه گَدَّوا بُوردِه / تُه خِنَه قِبا بُوردِه

از وقتي كه پدربزرگ از خانه رفت اختيار و قدرت خانه ات را از دست دادي

( فرهود جلالي كندلوسي / پارپيرار 1 ( چراغ موشي ) )