دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 52

موضوع: نوروزنامه خیام نیشابوری

  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض نوروزنامه خیام نیشابوری



    نوروزنامه عنوان کتابی است به زبان فارسی منسوب به عمر خیام.
    این کتاب درباره ی پیدایش جشن نوروز و آداب آن نوشته شده‌است.

    با توجه به اشاراتی که خیام به مبدأ تقویم جلالی و کبیسه‌های پیش از آن می‌کند،
    نگاشتن کتاب باید در حدود سال ۴۹۵ هجری قمری (۴۸۰ خورشیدی) صورت گرفته باشد.

    اگر چه گزارش جشن نوروز و مهرگان و تاریخ این دو روز در کتاب‌های ادبی و تاریخی عربی مکرر آمده و در ادبیات فارسی نیز پیش از خیام،
    در کتاب‌های التفهیم و زین‌الاخبار از آن نام برده‌ شده،
    اما تنها کتاب فارسی که مستقلاً درباره‌ی نوروز سخن گفته باشد، همین کتاب است.


    نوروزنامه به سبک قرن پنجم هجری تحریر یافته و بنیاد آن بر پایه ی بلعمی و بیهقی است،
    یعنی از حیث ایجاز و عدم مترادفات و موازنه و کم‌ داشتن لغات تازی و انشای جمله‌های کوتاه و زیبا از پیروان سبک قدیم است
    و به طور کلی از
    سیاست نامه و قابوسنامه به سبک قدیم نزدیک‌تر است.
    با این حال در متن نوروزنامه، برخی خصوصیات نثر جدیدتر مانند به کارگیری «در» به جای «اندر» و حذف افعال قرینه به چشم می‌خورد.

    همراه می شویم با این اثرمنثور از خیام نیشابوری.


    و همه ی ما خاطره ایم.....



  2. #2
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری


    بسم الله الرحمن الرحيم


    سپاس و ستايش مرخدای را جل جلاله، که آفريدگار جهان است، و دارنده زمين و زمان است، و روزی ده جانوران است،

    و داننده ی آشکارا و نهان است، خداوند بی همتا و بی انباز، و بی دستور و بی نياز، يکی نه از حد قياس و عدد، قادر و مستغنی از ظهير و مدد.

    و درود بر پيغمبران او از آدم صفی تا پيغمبر عربی محمد مصطفی صلي الله عليهم اجمعين، و بر عترت و اصحاب و برگزيدگان او،

    چنين گويد(خواجه حکيم فيلسوف الوقت سيد المحققين ملک الحکماء) عمربن ابراهيم الخيام(رحمه الله عليه) که چون نظر افتاد از آنجا که کمال عقل است هيچ چيز نيافتم

    شريف تر ازسخن و رفيع تر از کلام، چه اگر بزرگوارتر از کلام چيزی بودی حق تعالی با رسول صلي الله عليه خطاب فرمودی، و گفته اند بتازی و خير جليس فی الزمان کتاب،

    دوستی که بر من حق صحبت داشت و در نيک عهدی يگانه بود از من التماس کرد که سبب نهادن نوروز چه بوده است و کدام پادشاه نهاد است.

    التماس او را مبذول داشتم و اين مختصر جمع کرده آمد به توفيق جل جلاله.
    ویرایش توسط چکامه91 : 25th January 2014 در ساعت 12:43 AM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  3. 10 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  4. #3
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری


    اغاز کتاب



    دراين کتاب که بيان کرده آمد در کشف حقيقت نوروز که به نزديک ملوک عجم کدام روز بوده است و کدام پادشاه نهاده است و چرا بزرگ داشته اند آن را

    و ديگر آيين پادشاهان و سيرت ايشان در هر کاری مختصر کرده آيد ان شاءالله تعالی، اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود،

    يکی آنک هر سيصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروز به اول دقيقه حمل باز آيد به همان وقت و روز که رفته بود بدين دقيقه نتواند آمدن،

    چه هر سال از مدت همی کم شود، و چون جمشيد آن روز را دريافت نوروز نام نهاد و جشن آيين آورد، و پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا کردند،

    و قصه آن چنان است که چون گيومرت اول از ملوک عجم به پادشاهی بنشست خواست که ايام سال و ماه را نام نهد و تاريخ سازد تا مردمان آن را بدانند،

    بنگريست که آن روز بامداد آفتاب به اول دقيقه حمل آمد، موبدان عجم را گرد کرد و بفرمود که تاريخ ازاينجا آغاز کنند، موبدان جمع آمدند و تاريخ نهادند،

    و چنين گفتند موبدان عجم که دانا آن روزگار بوده اندکه ايزد تبارک و تعالی دوازده فرشته آفريده است، از آن چهار فرشته بر آسمان ها گماشته است

    تا آسمان را به هر چه اندروست از اهرمنان نگاه دارند، و چهار فرشته را بر چهار گوشه جهان گماشته است تا اهرمنان را گذر ندهند

    که از کوه قاف بر گذرند، و چنين گويند که چهار فرشته در آسمان ها و زمين ها می گردند و اهرمنان را دور می دارند از خلايق،

    و چنين می گويند که اين جهان اندر ميان آن جهان چون خانه ای است نو اندر سرای کهن برآورده، و ايزد تعالی آفتاب را از نور بيافريد و آسمان ها

    و زمين ها را بدو پرورش داد، و جهانيان چشم بروی دارند که نوری است از نورها ايزد تعالی، و اندر وی با جلال و تعظيم نگرند که در آفرينش وی

    ايزد تعالی را عنايت بيش از ديگران بوده است، و گويند مثال اين چنان است که ملکی بزرگ اشارت کند به خليفتی از خلفای خويش که او را بزرگ دارند

    و حق هنر وی بدانند که هر که وی را بزرگ داشته است ملک را بزرگ داشته باشد، و گويند چون ايزد تبارک و تعالی بدان هنگام که فرمان فرستاد

    که ثبات بر گيرد تا تابش و منفعت او به همه چيزها برسد آفتاب از سر حمل برفت و آسمان او را بگردانيد و تاريکی از روشنايی جدا گشت

    و شب و روز پديدار شد و آن آغازی شد مر تاريخ اين جهان را، و پس از آن به هزار و چهارصد و شصت و يک سال به همان دقيقه و همان روز باز رسيد،

    و آن مدت هفتاد(و سه بار قرآن) کيوان و اورمزد باشد که آن را قرآن اصغر خوانند، و اين قران هر بيست سال باشد،

    و هر گاه که آفتاب دور خويشتن سپری کند و بدين جای برسد و زحل و مشتری را به همين برج که هبوط زحل اندروست قرآن بود با مقابله اين برج

    ميزان که زحل اندروست يک دور اينجا و يک دور آنجا بدين ترتيب که ياد کرده آمد،و جايگاه کواکب نموده شد، چنانک آفتاب از سر حمل روان شد،

    و زحل و مشتری با ديگر کواکب آنجا بودند، به فرمان ايزد تعالی حال های عالم ديگرگون گشت، و چيزها، نو بديد آمد،

    مانند آنک در خورد عالم و گردش بود، چون آن وقت را دريافتند ملکان عجم، از بهر بزرگ داشت آفتاب را و از بهر آنکه هر کس اين روز را

    در نتوانستندی يافت نشان کردند، و اين روز را جشن ساختند، و عالميان را خبر دادند تا همگنان آن را بدانند و آن تاريخ را نگاه دارند،

    و چنين گويند که چون گيومرت اين روز را آغاز تاریخی کرد هر سال آفتاب را (و چون يک دور آفتاب بگشت در مدت سيصد و شصت و پنج روز)

    به دوازده قسمت کرد هر بخشی سی روز، و هر يکی را از آن نامی نهاد و به فرشته ای باز بست از آن دوازده فرشته که ايزد تبارک و تعالی

    ايشان را بر عالم گماشته است، پس آن گاه دور بزرگ را که سيصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروزيست سال بزرگ نام کرد و به چهار قسم کرد،

    چون چهار قسم ازاين سال بزرگ بگذرد نوروز بزرگ و نوگشتن احوال عالم باشد، و بر پادشاهان واجب است آيين و رسم ملوک بجای آوردن از بهر مبارکی

    و از بهر تاريخ را و خرمی کردن به اول سال، هر که روز نوروز جشن کند و به خرمی پيوندد تا نوروز ديگر عمر در شادی و خرمی گذارد،

    و اين تجربت حکما از برای پادشاهان کرده اند.

    .......

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  5. 10 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  6. #4
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری



    فروردين ماه، به زبان پهلوی است، معنيش چنان باشد که اين آن ماه است که آغاز رستن نبات در وی باشد، و اين ماه مر برج حمل راست

    که سر تا سر وی آفتاب اندرين برج باشد.

    ارديبهشت ماه، اين ماه را در ارديبهشت نام کردند يعنی اين ماه آن ماهست که جهان اندر وی به بهشت ماند از خرمی، وارد به زبان پهلوی مانند بود.

    و آفتاب اندرين ماه بر دور راست در برج ثور باشد و ميانه بهار بود.

    خردادماه، يعنی آن ماه است که خورش دهد مردمان را از گندم وجو و ميوه، و آفتاب درين ماه در برج جوزا باشد.

    تيرماه، اين ماه را بدان تيرماه خوانند که اندرو جو و گندم و ديگر چيزها را قسمت کنند، و تير آفتاب از غايت بلندی فرود آمدن گيرد، و اندرين ماه آفتاب در برج سرطان باشد،

    و اول ماه از فصل تابستان بود.

    مردادماه، يعنی خاک داد خويش بداد از برها و ميوه ها پخته که در وی به کمال رسد، و نيز هوا در وی مانند غبار خاک باشد و اين ماه ميانه تابستان بود

    و قسمت او از آفتاب مر برج اسد(را) باشد.


    شهريورماه، اين ماه را از بهر آن شهريور خوانند که ريو دخل بود يعنی دخل پادشاهان دراين ماه باشد، و دراين ماه برزگران را دادن خراج آسان تر باشد.

    و آفتاب درين ماه در سنبله باشد و آخر تابستان بود.

    مهرماه، اين ماه را از آن مهرماه گويند که مهربانی بود مردمان را بر يکديگر ، از هر چه رسيده باشد از غله و ميوه نصيب باشد بدهند، و بخورند به هم.

    و آفتاب دراين ماه در ميزان باشد. و آغاز خريف بود.

    آبان ماه، يعنی آب ها درين ماه زيادت گردد از باران ها که آغاز کند، و مردمان آب گيرند از بهر کشت، و آفتاب دراين ماه در برج عقرب باشد.

    آذر ماه، به زبان پهلوی آذر آتش بود، و هوا دراين ماه سرد گشته باشد، و به آتش حاجت بود، يعنی ماه آتش، و نوبت آفتاب دراين ماه مر برج قوس را باشد.

    دی ماه، به زبان پهلوی دی ديو باشد، بدان سبب اين ماه را دی خوانند که درشت بود و زمين از خرمی ها دور مانده بود، و آفتاب در جدی بود، و اول زمستان باشد.

    بهمن ماه، يعنی اين ماه بهمان ماند و ماننده بود به ماه دی بسردی و به خشکی، و به کنج اندر مانده، و تير آفتاب اندرين ماه به خانه زحل باشد به دلو با جدی پيوند دارد.

    اسفندارمذماه، اين ماه را بدان اسفندارمذ خوانند که اسفند به زبان پهلوی ميوه بود يعنی اندرين ماه ميوه ها و گياه ها دميدن گيرد، و نوبت آفتاب به آخر برج ها رسد به برج حوت.

    پس گيومرت اين مدت را بدين گونه به دوانزده بخش کرد، و ابتدای تاريخ بديد کرد، و پس از آن چهل سال بزيست، چون از دنيا برفت هوشنگ بجای او نشست،

    و نهصد و هفتاد سال پادشاهی راند، و ديوان را قهر کرد. و آهنگری و درود گری و بافندگی پيشه آورد، و انگبين از زنبور و ابريشم از پيله بيرون آورد، و جهان به خرمی بگذاشت،

    و بنام نيک از جهان بيرون شد، و از پس او طهمورث بنشست، و سی سال پادشاهی کرد، و ديوان را در طاعت آورد، و بازارها و کوچه ها بنهاد، و ابريشم و پشم ببافت.

    و رهبان بزسپ در ايام او بيرون آمد، و دين صابيان آورد، و او دين بپذيرفت، و زنار بر بست، و آفتاب را پرستيد، و مردمان را دبيری آموخت، و او را طهمورث ديو بند خواندندی،

    و از پس او پادشاهی به برادرش جمشيد رسيد، و ازاين تاريخ هزار و چهل سال گذشته بود، و آفتاب اول روز به فروردين تحويل کرد و به برج نهم آمد،

    چون از ملک جمشيد چهار صدو بيست و يک سال بگذشت اين دور تمام شده بود، و آفتاب به فروردين خويش به اول حمل باز آمد، و جهان بروی راست گشت، ديوان را مطيع خويش گردانيد

    و بفرمود تا گرمابه ساختند. و ديبا را ببافتند، و ديبا را پيش از ما ديو بافت خواندندی اما آدميان به عقل و تجربه و روزگار بدين جا رسانيده اند که می بينی.

    و ديگر خرد را بر اسب افگند تا استر پديد آمد، و جواهر از معادن بيرون آورد، و سلاح ها و پيرای ها همه او ساخت. و زر و نقره و مس و ارزيز و سرب ازکان ها بيرون آورد

    و تخت و تاج و ياره و طوق انگشتری او کرد. و مشک و عنبر و کافور و زعفران و عود و ديگر طيب ها او بدست آورد.

    پس دراين روز که ياد کرديم جشن ساخت و نوروزش نام نهاد.

    ......
    ویرایش توسط چکامه91 : 29th January 2014 در ساعت 09:56 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  7. 11 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  8. #5
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری



    و مردمان را فرمود که هر سال چون فروردين نو شود آن روز جشن کنند، و آن روز نو دانند تا آنگاه که دور بزرگ باشد، که نوروز حقيقت بود.

    و جمشيد در اول پادشاهی سخت عادل و خدای ترس بود، و جهانيان او را دوست دار بودند و بدو خرم. و ايزد تعالی او را فری و عقلی داده بود که چندين چيزها بنهاد و

    جهانيان را به زر و گوهر و ديبا و عطرها و چهار پايان بياراست، چون از ملک او چهارصدو اند سال بگذشت ديو بدو راه يافت، و دنيا در دل او شيرين گردانيد،

    و در دنيا در دل کسی شيرين مباد، منی در خويشتن آورد. بزرگ منشی و بيدادگری پيشه کرد و از خواسته مردمان گنج نهادن گرفت. جهانيان ازو به رنج افتادند،

    و شب و روز از ايزد تعالی زوال ملک او ميخواستند.

    آن فر ايزدی ازو برفت، تدبيرهاش همه خطا آمد، بيوراسپ که او را ضحاک خوانند از گوشه ای در آمد، و او را بتاخت.

    و مردمان او را ياری ندادند از انک ازو رنجيده بودند. به زمين هندوستان گريخت. بيوراسپ به پادشاهی بنشست و عاقبت او را بدست آورد و پاره بدونيم کرد.

    و بيوراسپ هزار سال پادشاهی کرد. به اول دادگر بود و به آخر بی داد گشت، و هم به گفتار و به کردار ديو از راه بيفتاد، و مردمان را رنج می نمود، تا افريدون از هندوستان بيامد

    و او را بکشت و به پادشاهی بنشست.

    و افريدون از تخم جمشيد بود و پانصد سال پادشاهی کرد. چون صد و شصت و چهار سال از ملک افريدون بگذشت دور دوم از تاريخ گيومرت تمام شد. و او دين ابراهيم عليه السلام

    پذيرفته بود، و پيل و شير و يوز را مطيع گردانيد، و خيمه و ايوان او ساخت. و تخم و درختان ميوه دار و نهال و آب های روان در عمارت و باغ ها او آورد،

    چون ترنج و نارنج و بادرنگ و ليمو و گل و بنفشه و نرگس و نيلوفر و مانند اين در بوستان آورد. و مهرگان هم او نهاد و همان روز که ضحاک را بگرفته و ملک بر وی راست گشت

    جشن سده بنهاد. و مردمان که از جور و ستم ضحاک برسته بودند پسنديدند، و از جهت فال نيک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا امروز آيين آن پادشاهان نيک عهد در ايران

    و توران بجای می آرند، چون آفتاب به فروردين خويش رسيد آن روز آفريدون به نوجشن کرد، و از همه جهان مردم گرد آورد، و عهدنامه نبشت، و گماشتگان را داد فرمود،

    و ملک بر پسران قسمت کرد ترکستان از آب جيحون تا چين و ماچين تور را داد، و زمين روم مرسلم را. و زمين ايران و تخت خويش را به ايرج داد، و ملکان ترک و روم و عجم همه

    از يک گوهرند و خويشان يکديگرند و همه فرزندان آفريدون اند و جهانيان را واجبست آيين پادشان بجای آوردن، از بهر آنک از تخم وی اند، و چون روزگار او بگذشت و

    آن ديگر پادشاهان که بعد از او بودند تا به روزگار گشتاسپ. چون از پادشاهی گشتاسپ سی سال بگذشت زردشت بيرون آمد، و دين گبری آورد،

    و گشتاسپ دين او بپذيرفت و بران می (رفت)، و از گاه جشن افريدون تا اين وقت نهصد و چهل سال گذشته بود،

    و آفتاب نوبت خويش به عقرب آورد، گشتاسپ بفرمود تا کبيسه کردند.

    و فروردين آن روز آفتاب به اول سرطان گرفت و جشن کرد و گفت اين روز را نگاه داريد و نوروز کنيد که سرطان طالع عمل است و مر دهقانان را و کشاورزان را بدين وقت

    حق بيت المال دادن آسان بود و بفرمود که هر صد و بيست سال کبسه کنند تا سال ها بر جای خويش بماند و مردمان اوقات خويش به سرما و گرما بدانند.

    پس آن آيين تا به روزگار اسکندر رومی که او را ذوالقرنين خوانند بماند و تا آن مدت کبيسه نکرده بودند و مردمان هم بران می رفتند تا بروزگار اردشير پاپکان.

    .....
    ویرایش توسط چکامه91 : 30th January 2014 در ساعت 10:12 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  9. 8 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  10. #6
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری




    پس آن آيين تا به روزگار اسکندر رومی که او را ذوالقرنين خوانند بماند و تا آن مدت کبيسه نکرده بودند و مردمان هم بران می رفتند تا بروزگار اردشير پاپکان.

    که او کبيسه کرد و جشن بزرگ داشت و عهدنامه بنوشت، و آن روز(را نوروز) بخواند، و هم بران آيينمی رفتند تا به روزگار نوشين روان عادل،

    چون ايوان مداين تمام گشت نوروز کرد و رسم جشن بجا آورد چنانک آيين ايشان بود، اماکبيسه نکرد و گفت اين آيين بجا مانند تا به سر دور که آفتاب به اول سرطان آيد

    تا آن اشارت (که) گيومرت و جمشيد کردند از ميان برخيزد. اين بگفت و ديگر کبيسهنکرد تا به روزگار مامون خليفه، او بفرمود تا رصد بکردند و هر سالی که آفتاب بهحمل آمد نوروز فرمود کردن،

    و زيج مامونی برخاست و هنوز از آن زيج تقويم ميکنند، تا بروزگار المتوکل علی الله.متوکل وزيری داشت، نام او محمد بن عبدالملک، او را گفت افتتاح خراج در وقتی میباشد

    که مال دران وقت از غله دور باشد و مردمان را رنج می رسد، و آيين ملوک عجم چنانبوده است که کبيسه کردند تا سال بجای خويش باز آيد، و مردمان را به مال گزاردن

    رنج کمتر رسد چون دستشان به ارتفاع رسد. متوکل اجابت کرد و کبيسه فرمود، و آفتابرا از سرطان به فروردين باز آوردند و مردمان در راحت افتادند و آن آيين بماند

    و پس از آن خلف بن احمد امير سيستان کبيسه ديگر بکرد که اکنون شانزده روز تفاوت ازآنجا کرده است، و سلطان سعيد معين الدين ملکشاه را انارالله برهانه ازين حال معلومکرد.

    بفرمود تا کبيسه کنند و سال را به جايگاه خويش باز آرند، حکمای عصر از خراسانبياوردند. و هر آلتی که رصد را به کار آيد بساختند از ديوار و ذات الحلق و ماننداين.

    و نوروز را به فرودين بردند و ليکن پادشاه را زمانه زمان نداد و کبيسه تمام ناکردهبماند، اينست حقيقت نوروز و آنچ از کتابهای متقدمان يافتيم و از گفتار دانايانشنيده ايم.

    اکنون بعضی از آيين ملوک عجم ياد کنيم بر سبيل اختصار، و باز به تفصيل نوروز بازگرديم بعون الله و حسن توفيقه.

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  11. 8 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  12. #7
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری


    اندر ایین پادشاهان عجم


    ملوک عجم ترتيبی داشته اند در خوان نيکو نهادن هر چه تمام تر به همه روزگار، و چون نوبت به خلفا رسيد در معنی خوان نهادن نه آن تکلف کردند که وصف توان کرد،

    خاصه خلفای عباسی از اباها و قليها و حلواهای گوناگون و فقاع حرو اينان نهادند و پيش ازايشان نبود. و اغلب حلواهای نيکو چون هاشمی و صابونی و لوزينه و اباها و طبيخ های نافع

    هم خلفای بنی عباس نهادند. و آن همه رسم های نيکو ايشان را از بلند همتی بود، و ديگر آيين ملوک عجم اندر داد دادن و عمارت کردن و دانش آموختن و حکمت ورزيدن و

    دانا آن را گرامی داشتن همتی عظيم بوده است. و ديگر صاحب خبران را در مملکت به هر شهری و ولايتی گماشته بودندی تا هر خبری که ميان مردم حادث گشتی پادشاه را خبر کردندی

    تا آن پادشاه بر موجب آن فرمان دادی، و چون حال چنين بودی دست های تطاول کوتاه بودی و عمال بر هيچ کس ستم نيارستندی کردن، و يک درم از کس به ناحق نتوانستندی ستدن.

    و غلامان بيرون از قانون قرار و قاعده هيچ از رعايا نيارستندی خواست، و خواسته و زن و فرزند مردمان در امن و حفظ بودی و هر کس به کار و کسب خويش مشغول بودندی از بيم پادشاه.

    و ديگر نان پاره که حشم را ارزانی داشتند ازاو باز نگرفتندی، و به وقت خويش بر عادت معهود سال و ماه بدو ميرسانيدندی. و اگر کسی در گذشتی و فرزندی داشتی

    که همان کار و خدمت توانستی کردن نان پدر او را ارزانی داشتندی. و ديگر بر کار عمارت عظيم حريص و راغب بودندی. و هر پادشاه که بر تخت مملکت بنشستی شب و روز

    دران انديشه بودی که کجا آب و هوای خوش است تا آنجا شهری بنا کردندی تا ذکر او در آبادان کردن مملکت در جهان بماندی.

    و عادت ملوک عجم و ترک و روم که از نژاد آفريدون اند چنان بودست که اگر پادشاهی سرايی مرتفع بنا افگندی يا شهری ياديهی يا رباطی يا قلعه ای، يا رود براندی،

    و آن بنا در روزگار او تمام نشدی پسر او(و) آن کس که به جای او بنشستی بر تخت مملکت، چون کار جهان بروی راست گشتی، بر هيچ چيز چنان جد ننمودی که آن بنای

    نيم کرده ی آن پادشاه تمام کردی، يعنی تا جهانيان بدانند که ما نيز بر آبادان کردن جهان و مملکت همچنان راغبيم، اما پسر پادشاه دراين معنی حريص تر بودی از جهت چند سبب را،

    گفتی بر پسر فريضه تر که نيم کرده پدر خويش را تمام کند که چون تخت پادشاهی پدر ما را باشد سزاوارترم. و ديگر گفتی پدرم اين عمارت يا از جهت آبادانيیجهان همی کرد

    يا از بلند همتی و نام نيکو، يا از جهت تقرب بالله تعالی، يا از جهت نزهت و خرمی، مرا نيز آبادانی مملکت همی بايد، و همت بزرگ دارم، و رضا و خشنودی خدای تعالی همی خواهم،

    و نزهت و خرمی دوست دارم، پس در تمام کردن بنا فرمان دادی، و به جد بايستادی تا آن شهر و بنا تمام گشتی، و اگر بردست او تمام نشدی ديگر که به جای او نشستی تمام (کردی)،

    و مردمان آن پادشاه را مبارک و ارجمند داشتندی، گفتندی خدای تعالی اين بنا بر دست او تمام گردانيد، و ايوان کسری به مداين که شاپور ذوالاکتاف بنا افگند

    و از بعد او چند پادشاه عمارت همی کردند تا بر دست نوشين روان عادل تمام شد، و پل انديمشک همچنين. و مانند اين بسياراست.

    .....

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  13. 8 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  14. #8
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری



    ديگر عادت ملوک عجم آن بوده است که هر کس پيش ايشان چيزی بردی، يا مطربی سرودی گفتی، يا سخنی نيکو گفتی در معانی که ايشان را خوش آمدی،گفتندی زه، يعنی احسنت،

    چنانک زه بر زبان ايشان برفتی از خزينه هزار درم بدان کسدادندی، و سخن خوش بزرگ داشتندی.

    و ديگر عادت ملوک عجم چنان بودی که از سر گناهاندر گذشتندی الا از سه گناه، يکی آنک راز ايشان آشکارا کردی. و ديگر آن کس که يزدانرا ناسزا گفتی،

    وديگر کسی(که) فرمان را در وقت پيش نرفتی و خوار داشتی، گفتندهرکه راز ملک نگاه ندارد اعتماد ازاو برخاست و هر که يزدان را ناسزا گفت کافر گشت،و هر که

    فرمان پادشاه را کار نبندد با پادشاه برابری کرد و مخالف شد. اين هر سه رادر وقت سياست فرمودندی، و گفتندی هر چيز که پادشاهان دارند از نعمت های دنيامردمان ديگر دارند.

    فرق ميان پادشاهان و ديگران فرمان روايی است، چون پادشاه چنانباشد که فرمانش بر کار نگيرند چه او و چه ديگران، و ديگر در بيابان ها و منزل هارباط فرمودندی و چاه های آب کندندی، و

    راه های از دزدان و مفسدان ايمن داشتندی، وهر کسی را رسمی و معيشتی فرمودندی، و هر سال بدو رسانيدندی بی تقاضا.

    واگر کسی ازعمال چيزی بر ولايتی يا ديهی بيرون از قرار قانون در افزودی آن عمل بدو ندادندی بلکه او را مالش دادندی تا کسی ديگر آن طمع نکردی

    که زيادت(از) مردم بستاند و ملک خراب گردد.

    و هر که از خدمتگاران خدمتی شايسته به واجب بکردی، در حال، او را نواختو انعام فرمودندی بر قدر خدمت او تا ديگران بر نيک خدمتی حريص گشتندی.

    و اگر ازکسی گناهی و تقصيری آمدی به زودی تاديب نفرمدندی، از جهت حق خدمت او را به زندانفرستادندی، تا چون کسی شفاعت کردی عفو فرمودندی.

    ازاين معنی بسياراست اگر همه ياد کنيم دراز گردد، اين مقدار کفايت باشد.

    اکنون به ذکر نوروزنامه که مقصود ازين کتاب است باز گرديم.

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  15. 9 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  16. #9
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری



    آمدن موبد موبدان و نوروزی آوردن


    آيين ملوک عجم از گاه کيخسرو تا به روزگار يزدجرد شهريار، که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز، نخست کس از مردمان بيگانه

    موبد موبدان پيش ملک آمدی با جام زرين پُر مِی، و انگشتری، و درمی و ديناری خسروانی و يک دسته خويد سبز رسته، و شمشيری، و تير و کمان، و دوات و قلم.

    و اسپی، و بازی، و غلامی خوب روی. و ستايش نمودی و نيايش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ايشان.

    چون موبد موبدان از آفرين بپرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمت ها پيش آوردندی.

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  17. 7 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  18. #10
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوروزنامه خیام نیشابوری



    آفرين موبد موبدان به عبارت ايشان



    شها به جشن فروردين به ماه فروردين آزادی کزين بردان و دين کيان.

    سروش آورد تو را دانایی و بينایی به کاردانی. و دير زيو باخوی هژير. و شاد باش بر تخت زرين. و انوشه خور به جام جمشيد.

    و رسم نياکان در همت بلند و نيکوکاری و ورزش داد و راستی نگاه دار. سرت سبزباد و جوانی چو خويد، اسپت کامگار و پيروز، و تيغت روشن و کاری به دشمن،

    و بازت گيرا (و) خجسته به شکار.

    و کارت راست چون تير، و هم کشوری بگيرنو، بر تخت با درم و دينار، پيشت هنری و دانا گرامی، و درم خوار. و سرايت آباد، و زندگاني بسيار.

    چون اين بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی. و خويد در دست ديگر نهادی. و دينار و درم در پيش تخت او بنهادی.

    و بدين آن خواستی که روز نو و سال نو هرچه بزرگان اول ديدار چشم برآن افگنند تا سال ديگر شادمان و خرم با آن چيزها در کامرانی بمانند، و آن بريشان مبارک گردد،

    که خرمی و آبادانی جهان دراين چيزهاست که پيش ملک آوردندی.

    اکنون فايده و صفت و خاصيت زر آغاز کنيم و سخن از وی گوييم که زر شاه همه گوهرهای گدازنده است و زينت ملوک چنان که گفته اند.

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  19. 7 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تبلتی هم وزن روزنامه و تلویزیون گالری
    توسط vahid5835 در انجمن سایر موضوعات دیجیتالی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th December 2013, 12:08 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2013, 07:01 PM
  3. بهداد سليمي وساير وزنه برداران دست به وزنه شدند
    توسط داداشی در انجمن اخبار ورزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd August 2012, 11:40 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st January 2009, 01:38 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •