دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48

موضوع: خواب های دوستان نخبه

  1. #1
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    Red face خواب های دوستان نخبه

    '' بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ''


    ســـــــــــلام و درود خدمت همه

    خب دوستان این تاپیک نیز بدین جهت افتتاح شده تا خواب هایی که دیدید و می بینید و به نظرتون جالبن یا متعارف نیستن و یا پندی ، نکته ای دارن و یا حتی بعد از یه مدت خوابی ندیدید ، یه شب خواب می بینید ، رو زحمت بکشید و بنویسید .

    دوست داشتید اینکه اون شب قبل از خواب به چه چیزهایی فکر می کردید رو هم یادداشت کنید ، جالب تره ...

    از نظر شخص بنده برای تحقیق کردن حول موضوع خواب بسیار کاربردی می تونه باشه ...

    میدونم رعایت می کنید اما بازم عنوان می کنم اګه قسمتی از خواب یادتون رفته ، چیزی که نبوده رو بهش اضافه نکنید ، خواب صاف و صادق رو قرار بدید و هر جا هم در خاطر نداشتید عنوان نکنید .


    '' شبهاتون پر ستاره و آرام در پناه الله ''


  2. #2
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    من شروعش بکنم.

    چند روز پیش خواب دیدم با پشت دستم زدم یه عقرب سیاه رو لهش کردم(بعله خطرناکیم؛اصن یه جوریه)

    حالا کی تعبیرش رو میدونه؟

    بعد چند شب بعدش دیدم حالم خوش نیست دارم میفتم تو کوچه بودم به در و دیوار میخوردم تو کوچه سگهای زیادی بود به زور خودمو کوبیدم به در و وارد حیاط شدم اما سگها بهم حمله ور شدند و با فشار به در نمیذاشتند در رو ببندم از لای در دستشون رو میدادند تو تا منو بگیرند منم برادرم رو صدا زدم کسی جواب نداد بالاخره به زور تونستم در رو ببندم

    بعدش چند شبه بعد دیدم تو نونوایی هستم و خیلی نون بربری گرفتم.

    اگه کسی تعبیرهاش رو میدونه بگه. ممنون میشم

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  3. 10 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  4. #3
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    سلام

    چه خواب هایی دیدید آقا عبد الله ؟!!


    منم یکی از خواب هام که جالب بود رو می نویسم :

    هفته ی پیش بود به نظرم ، خواب دیدم اقوامی مثل داییم و خالم و دختر خالم و شوهرش اومدن خونمون ، ساعت 11 شب تصمیم می ګیریم بریم بیرون ، از قضا یه همسایه ای داریم هیکل ( تو خواب البته ) چند تا پسر مجرد مثل اونایی که میرن بسکتبال و پارکور بازی می کنن البته ګفتم هیکل ! من داشتم به همه می ګفتم وسیله برداریم بازی هم بکنیم که اینا با ماشین از راه می رسن میګن شما الآن میرید بیرون بعد سه نصفه شب می خواید بازی کنید ؟ بعد به من میګه بیا یه لحظه این دیګه با من چی کار داره ؟!!! رفتم یه نهال داد بهم ګفت اینو بکار به جای بازی ، یکیم خودش برداشت بکاره ، تو باغچه ی همسایه یه جا پیدا کرد داشت می کاشت منم هر چی ګشتم جایی پیدا نکردم ، اون با ته مداد ( دقیق یادمه ) باغچه رو کند ، به من ګفت هر جور شده بکار ، یه جا بکار دیګه ، ګفتم خب جا هست اما بزرګ شه می خوره به بقیه و ګیر می کنه ، ګفت تو بکار عیب نداره ، رفتم یکی دو تا باغچه اون طرف تر با ته پیچ ګوشتی زمین رو کندم خواستم نهال رو بذارم توش دیدم ریشه هاش فلزی و بسیار انعطاف پذیره براق مثل جنس چوب لباسی ها ولی نرم ، ګفتم این چرا اینجوریه همه ګفتن بعداً درست میشه ... کاشتم و تموم شد و راه افتادیم تهشم رفتیم خونه ی دختر خالم مهمونی ، اونجا هم ماجراهایی ، اما تفریح به پارک و اینا نرفتیم...

    این چه خوابی بود خدا میدونه ؟! اصولاً وقتی خواب می بینم انګار فیلم سینمایی تماشا می کنم ، جالبه هر وقتم اراده کنم از یه قسمت مثلاً خوشم نیاد تو خواب می فهمم از خواب بلند میشم ، مخصوصاً وقتی حوصله ی بقیه ی خواب رو نداشته باشم یا ماجراش خیلی ادامه داشته باشه دیګه بی خیال میشم
    ویرایش توسط "VICTOR" : 23rd January 2014 در ساعت 06:14 PM

  5. 9 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  6. #4
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    سلام دوباره

    یه خواب هم از دوران کودکی همیشه در خاطرم بوده و هست تعریف می کنم :


    خیلی یادم نیست ولی یادمه یه چیزایی ، با دایی وسطیم و پدرم و مادرم و دیګه یادم نیست کی رفتیم راسته ی خیابون جای خونمون ، طلا فروشی هم داره که هم طلا بګیریم واسه مامانم و هم کت واسه پدرمو و فکر کنم واسه داییم هم

    رفتیم به یه مغازه که رسیدیم ، رفتیم داخلش نمی دونم چی شد یه هو ما تو شکم اژدهایی بودیم که شبیه دایناسور یا به عبارتی سرنتی پیتی بزرګ در نظر بګیرید به اون حالت ، صورتی هم بود !؟ بعد از خون و اینا خبری نبود ، راه های پیچ در پیچی سرسره مانند هم داشت که ما ازش رد میشدیم و اونا هم صورتی متمایل به ګلبهی بودن ( با چه جزئییاتی ) ... تو مغازش خالی بود هر چی فکر می کنم ( همون تو شکم اژدها ! ) یه هو سر و کله ی تام و جری پیدا شد ، بر عکس بود ولی موشه دنبال ګربهه می کرد ، ما هم میدویدیم برا خودمون ، خوش بودیم اصلاً ...

    بقیش یادم نیست چی شد ولی داییم با اون سنش تو خواب های منم شیطون بود

    حس می کنم همه جور خوابی رو تجربه کردم ، تخیلی ، واقعی ، خوفناک ، کارتونی ، ملیح ، رؤیایی ، اینکه قبلش فیلم ببینم بعد همون رو خودم بشم نقش اول دوباره طولانی تر ببینم مخصوصاً راجع به ارواح !

  7. 9 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  8. #5
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    ســــــــلام

    خب مثل اینکه دوستان افتخار نمیدن خواب هاشون رو بنویسن ، بازم خودم مینویسم

    دیشب خواب دیدم داریم با خانمِ دایی وسطیم و خانواده تو یه جاده ای میریم که به نظرم شمال تهران بود ولی هیچ شباهتی نداشت به اونجا ، کلاً سبک دیګه ای داشت ، نزدیکای اذان صبح اونجا تو ماشین می رفتیم ، آسمونش به شدت قشنګ بود ، که یه سری صحبت هایی هم در همین مورد بود ... به یه جا رسیدیم پیاده شدیم ، بالا سرمون یه چیزی بود شبیه کایت ولی دو تا چرخ مثل دو چرخه هم داشت و یه سرباز روش بود پا میزد ولی این وسیله تکون نمی خورد از جاش یکم اون طرف تر هم یه بالګرد بود ...

    یه نفر رو سنګایی که به یه صخره ختم میشد نشسته بود ، با مامانم رفتیم ازش پرسیدیم ، ګفت این وسیله هه رو خودش از روی یه نمونه ی قدیمی خارجی ساخته که داره تغییرش میده امروزی در بیاد و قابل استفاده ماجرا ادامه داشت اون نفر هم فرود اومد و بګذریم ، بعد یه هو من و یه حیوونی که نمیدونم چی بود ( یادم نیست ) رفتیم تو یه روستایی ، همین جور می رفتیم ، رسیدیم به چند تا کره اسب ، اما خیلی کوچولو بودن کره اسباش ، یعنی شما اسب با قد 0.6 ، 0.7 متر تصور کنید ، انقده خوشګل بودن ، حیوونا تو خوابم حرف هم میزدن اسباش ولی وحشی بودن خواستم این حیوونه که باهم بود رو سوارش کنم ترسیدیم دررفتیم ، بعد راه رو عوض کردیم و رفتیم ، رسیدیم به یه باغ آشنا ، خواستیم بریم میوه بخوریم ، همین جور از درش سګ میومد بیرون ، نرفتیم دیګه ، این طرفش هم یه 4 ، 5 تا سګ بزرګ + یک پلنګ ( تو روستا چیکار می کرد خدا میدونه ) خوابیده بودن ، آروم رفتیم رسیدیم به یه بچه ببر سفید ، بعد یه هو دستم رو دیدم تو دهن یه بچه ببر سفید بزرګتره ، نګو این داداش همون بچه ببره بود که تو بچګیش من باهش دوست بودم ، از باب شوخی بود کارش ، از مامانشون اجازه ګرفتم این دو تا بردم واسه یه روز خونمون کلی خوش ګذشت ، شبش اینا رفتن خونشون ، صبح شد ، مامانش اومد دنبالشون ، اینا رو من به شما امانت دادم ، چیکارشون کردی و اینا ، منم ګفتم خودم دیشب فرستادمشون داشت خشن میشد و یکم ګذشت داشت میرفت که این دو تا با داداشم از پشت پرده اومدن بیرون ، بعد رفتن و بقیه ش یادم نیست

    یعنی چه خوابی !

  9. 4 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  10. #6
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,311
    ارسال تشکر
    12,105
    دریافت تشکر: 7,437
    قدرت امتیاز دهی
    31771
    Array
    masoume.a.92's: جدید33

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    من دیشب خواب دیدم دارم کفش میخرم

    کلا از کفش خریدن خوشم میاد!

  11. 6 کاربر از پست مفید masoume.a.92 سپاس کرده اند .


  12. #7
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    ســــــــلام

    خب مثل اینکه دوستان افتخار نمیدن خواب هاشون رو بنویسن ، بازم خودم مینویسم

    دیشب خواب دیدم داریم با خانمِ دایی وسطیم و خانواده تو یه جاده ای میریم که به نظرم شمال تهران بود ولی هیچ شباهتی نداشت به اونجا ، کلاً سبک دیګه ای داشت ، نزدیکای اذان صبح اونجا تو ماشین می رفتیم ، آسمونش به شدت قشنګ بود ، که یه سری صحبت هایی هم در همین مورد بود ... به یه جا رسیدیم پیاده شدیم ، بالا سرمون یه چیزی بود شبیه کایت ولی دو تا چرخ مثل دو چرخه هم داشت و یه سرباز روش بود پا میزد ولی این وسیله تکون نمی خورد از جاش یکم اون طرف تر هم یه بالګرد بود ...

    یه نفر رو سنګایی که به یه صخره ختم میشد نشسته بود ، با مامانم رفتیم ازش پرسیدیم ، ګفت این وسیله هه رو خودش از روی یه نمونه ی قدیمی خارجی ساخته که داره تغییرش میده امروزی در بیاد و قابل استفاده ماجرا ادامه داشت اون نفر هم فرود اومد و بګذریم ، بعد یه هو من و یه حیوونی که نمیدونم چی بود ( یادم نیست ) رفتیم تو یه روستایی ، همین جور می رفتیم ، رسیدیم به چند تا کره اسب ، اما خیلی کوچولو بودن کره اسباش ، یعنی شما اسب با قد 0.6 ، 0.7 متر تصور کنید ، انقده خوشګل بودن ، حیوونا تو خوابم حرف هم میزدن اسباش ولی وحشی بودن خواستم این حیوونه که باهم بود رو سوارش کنم ترسیدیم دررفتیم ، بعد راه رو عوض کردیم و رفتیم ، رسیدیم به یه باغ آشنا ، خواستیم بریم میوه بخوریم ، همین جور از درش سګ میومد بیرون ، نرفتیم دیګه ، این طرفش هم یه 4 ، 5 تا سګ بزرګ + یک پلنګ ( تو روستا چیکار می کرد خدا میدونه ) خوابیده بودن ، آروم رفتیم رسیدیم به یه بچه ببر سفید ، بعد یه هو دستم رو دیدم تو دهن یه بچه ببر سفید بزرګتره ، نګو این داداش همون بچه ببره بود که تو بچګیش من باهش دوست بودم ، از باب شوخی بود کارش ، از مامانشون اجازه ګرفتم این دو تا بردم واسه یه روز خونمون کلی خوش ګذشت ، شبش اینا رفتن خونشون ، صبح شد ، مامانش اومد دنبالشون ، اینا رو من به شما امانت دادم ، چیکارشون کردی و اینا ، منم ګفتم خودم دیشب فرستادمشون داشت خشن میشد و یکم ګذشت داشت میرفت که این دو تا با داداشم از پشت پرده اومدن بیرون ، بعد رفتن و بقیه ش یادم نیست

    یعنی چه خوابی !
    سلام دوباره

    سیده چه خوابی! ازش میشه چند تا فیلم سینمایی ساخت.

    ذهنت خیلی درگیر شده. فقط توش خواب کنکور کم داشت.

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  13. 4 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  14. #8
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    سلام دوباره

    سیده چه خوابی! ازش میشه چند تا فیلم سینمایی ساخت.

    ذهنت خیلی درگیر شده. فقط توش خواب کنکور کم داشت.


    سلام

    نذارید خواب امشب ( یعنی بامداد ، یعنی دیشب ) رو تعریف کنم که بدجور فیلم سینمایی میشه فقط یه کوچولو از بعضی قسمتاش یادم رفته

    تازه تو خواب قبلیه آقاهه هزینه رو هم ګفت که ساخت اون وسیله شبه کایتش براش 300 هزار تومان دراومده


  15. 4 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  16. #9
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها


    سلام

    نذارید خواب امشب ( یعنی بامداد ، یعنی دیشب ) رو تعریف کنم که بدجور فیلم سینمایی میشه فقط یه کوچولو از بعضی قسمتاش یادم رفته

    تازه تو خواب قبلیه آقاهه هزینه رو هم ګفت که ساخت اون وسیله شبه کایتش براش 300 هزار تومان دراومده

    چه جالب.

    خب خوابتون رو هم بذارید. جالبه. بنویسید بخونیم.

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  17. 5 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  18. #10
    همکار تالار مکانیک
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات و انتقال حرارت
    نوشته ها
    1,512
    ارسال تشکر
    9,142
    دریافت تشکر: 6,504
    قدرت امتیاز دهی
    12964
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    از دوران کودکی تا الان همیشه خواب میبنیم دارم پرواز میکنم.خیلی کم پیش بیاد توی خوابی پرواز نکنم.اینقدر خواب پرواز دیدم؛ گاهی میگم نکنه توانایی پرواز کردنم دارم؛ خودم نمیدونم.
    خوابایی جالبی که دیدم؛ یکیش خواب با زیرنویس فارسی بود.عجیبه خودمم توش اینگلیسی حرف میزم؛ هم زمان زیرنویس فارسیش هم ظاهر میشد.یه بارم خواب دیدم؛ با شرک ، خرش و بقیه حیونای کارتون داریم دسته جمعی شعر میخونیم.چندتا خوابم بود، که توش قدرت جادویی داشتم؛ با نیروهای شیطانی داشتم می جنگیدم.البته خوابایی که توش پرواز میکنم رو بیشتر دوستدارم.بعضی وقتا از پنجره ساختمونا میرم تو خونه ملت سرک میکشم.

  19. 6 کاربر از پست مفید ab.bb سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd April 2013, 11:18 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2010, 02:07 PM
  3. آموزشی: آموزش ایلوستریتور- ساخت اشکال پیچشی در فتوشاپ و ایلوستریتور
    توسط آبجی در انجمن آموزش و ابزارهای فتوشاپ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th June 2010, 11:48 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st May 2010, 10:38 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2008, 02:52 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •