زندگینامه رودلف هس (قسمت اول)

[M@hdi42]

زندگینامه رودلف هس (قسمت اول)

رودولف والتر ریچارد هس متولد ۲۶ آوریل و در گذشت در ۱۷ اوت ۱۹۸۷ سیاستمدار برجسته آلمان نازی بود که در ۱۹۳۳ به معاونت آدولف هیتلر منصوب شد. او تا ۱۹۴۱ در این سمت ماند یعنی تا زمانی که به تنهایی در اسکاتلند بود و برای صلح با بریتانیا تلاش میکرد.هس برای صلح تلاش میکرد ولی زندانی شد و در نهایت به خاطر جنایات جنگی مرتکب نشده محاکمه شد اما در زندان به زندگی اش ادامه داد.

با شروع جنگ جهانی اول هس به عنوان داوطلب خود را به هنگ هفتم توپخانه باواریا معرفی کرد و به عنوان سرباز پیاده پذیرفته شد.هس در طول جنگ بارها زخمی شد و موفق به کسب مدال صلیب آهنی دجه دو در سال ۱۹۱۵ شد.مدت کمی قبل از پایان جنگ،هس خود را به نیروی هوایی معرفی کرد تا دوره های خلبانی ببینید اما فرصتی پیش نیامد تا در درگیری واقعی هوایی شرکت کند.او در سال ۱۹۱۸ نیروهای مسلح را با درجه ستوان ذخیره ترک کرد.در ۱ جولای ۱۹۲۰ هس به عضویت NSDAP در آمد و در کنار هیتلر در ۸ نوامبر ۱۹۲۳ در کودتای آبجو فروشی شرکت کرد که تلاش شکست خورده نازی ها برای به دست گرفتن قدرت در باوریا بود.در این کودتا هیتلر و هس دستگیر شدند.در مدتی که در زندان بودند هیتلر با کمک هس و دیگر دوست خود،کتاب نبردمن را نوشت و با کمک هس به بیرون از زندان منتقل کرد.پس از به قدرت رسیدن نازی ها در ۱۹۳۳ هس به معاونت هیتلر در NSDAP منصوب شد و یک پست در کابینه هیتلر دریافت کرد.در این زمان، هس بعد از هیتلر و گورینگ،سومین فرد قدرتمند در آلمان شد.
در ۱۰ ماه می ۱۹۴۱ هس با هواپیمای خود تنهایی به اسکاتلند در شمال انگلستان پرواز کرد.یعنی جایی که امیدوار بود بعد از ملاقات با دوک همیلتون بتواند مقدمات صلح انگلستان و آلمان را فراهم آورد.هس به محض فرود دستگیر شد و تا پایان جنگ جهانی دوم به زندان انداخته شد تا اینکه در سال ۱۹۴۶ برای محاکمه،به دادگاه نورمبرگ برده شد.

هس که برای صلح به انگلستان رفته بود به جنایت علیه صلح و توطئه همراه با دیگر رهبران آلمان نازی،محکوم شده و تا سال ۱۹۸۷ ، یعنی سن ۹۳ سالگی در زندان ماند تا اینکه کشته شد.
قبل از جنگ جهانی اول

هس اولین و بزرگترین فرزند از سه فرزند خانواده بود که در ۲۶ آپریل ۱۸۹۴ در اسکندریه مصر در خانواده ای آلمانی متولد شد.پدر او فریتز هس بود که تاجری موفق در باواریا بود.مادر او نیز کلارا هس نام داشت.برادر او، آلفرد، در سال ۱۸۹۷ متولد شد و خواهر او، مارگارت، در سال ۱۹۰۸ متولد شد.خانواده هس در یک ویلا در ساحل مصر در نزدیکی اسکندریه زندگی می کردند.هس برای اولین بار در سال ۱۹۰۰ به آلمان سفر کرد و در خانه تابستانی در رایش اولدسگرون واقع در کوه های فیشل سکونت یافت.از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۸ هس به مدرسه پروتستان آلمانی زبانی در اسکندریه رفت و بعد از آن برای تحصیل در یک مدرسه شبانه روزی در گودسبرگ رفت.در این مدرسه هس استعداد خود در علوم ریاضی را نشان داد و برای همین در سال ۱۹۱۱ به مدرسه سوپریور در سوئیس فرستاده شد تا در نیوشاتل بازرگانی بخواند.بعد از ۱ سال،هس کارآموزی در یک شرکت تجاری در هامبورگ را آغاز کرد.
از جنگ جهانی اول تا دانشگاه مونیخ
چند هفته از شروع جنگ جهانی اول گذشته بود که رودلف هس در هنگ هفتم توپخانه باواریا داوطلب شد و به عنوان سرباز پیاده پذیرفته شد.اولین نبرد او نبرد سام بود.بعد از آن در نبرد وایپرس نیز حضور یافت.در ۹ نوامبر ۱۹۱۴،هس به هنگ یکم پیاده نظام منتقل شد که در نزدیکی آراس مستقر بود.هس در طول جنگ جهانی اول مدال صلیب آهنی درجه دو را دریافت کرد و در آپریل ۱۹۱۵ به درجه سرخوجه رسید.بعد از آموزش های اضافی در منطقه آموزشی مونستر او به درجه افسر ارشد غیر رسمی رسید و مدال صلیب شایستگی باواریا را دریافت کرد.سپس در ماه نوامبر به خطوط مقدم برگشت و در آرتویس،برای تصرف شهر نئوویل سنت واست همراه با دیگر همرزمان خود تلاش کرد.او زخمی شد برای همین ۲ ماه از نبرد ها دور ماند تا اینکه در ماه مه در نبرد وردون حضور یافت و در ۱۲ ژوئن ۱۹۱۶ در نزدیکی روستای تیائومونت از ناحیه بازوی چپ مورد اصابت گلوله قرار گرفت.بعد از ۱ ماه که در پشت جبهه ها بود دوباره به وردون فرستاده شد و تا ماه دسامبر در آنجا باقی ماند.

مدال صلیب آهنی درجه۲ رودلف هس — زمانی که هس در اسکاتلند دستگیر شد این مدال از او گرفته شده و به موزه نظامی تپه سیتادل برده شد.هم اکنون نیز این مدال در این موزه قرار دارد .

بعد از این،به هس رهبری جوخه ۱۰ از هنگ ۱۸ پیاده نظام ذخیره رومانی پیشنهاد شد.هس در ۲۳ جولای و همچنین دوباره در ۸ آگوست ۱۹۱۸ دوباره زخمی شد.در مورد اول که در ۲۳ جولای اتفاق افتاد،گلوله دوباره به بازوی چپ او برخورد کرد اما گلوله دوم از زیر بغل او وارد قسمت بالای قفسه سینه او شد و بعد از عبور از نزدیکی ستون فقرات،از کمر او خارج شد و سوراخی به اندازه یک نخود در زیر بغل و به اندازه یک گیلاس در پشت او برجای گذاشت.در ۲۰ آگوست او به بیمارستانی در مجارستان فرستاده شد و سپس به آلمان برگردانده شد و در بیمارستان میسن بستری شد و تا آخر دوره بهبود یافتگی در همانجا ماند.در ماه اکتبر او به درجه ستوان ذخیره ارتقا یافت و مدال صلیب آهنی درجه ۱ به او پیشنهاد شد ولی قبول نکرد.به درخواست پدرش،هس در ۲۵ اکتبر به بیمارستانی در نزدیکی خانه خود منتقل شد.در حالی که او هنوز بستری بود درخواست کرد خلبانی به او آموزش داده شود ، بعد از کریسمس او با خانواده اش به مونیخ رفت و در همانجا امتحان ورودی خلبانی را با موفقیت گذراند و وارد دوره های آموزش خلبانی شد.در ۱۴ اکتبر او به اسکادران جنگنده Jagdstaffel 35B فرستاده شد که به جنگنده های دو بال فوکر D.VII مجهز بود.هس در این اسکادران فرصت هیچ نبردی را نیافت تا اینکه در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ جنگ تمام شد.در دسامبر ۱۹۱۸ هس از نیروهای مسلح مرخص شد.

رودلف هس(سمت راست)با پروفسر جغرافیای سیاسی،کار هاشوفر،حوالی سال ۱۹۲۰

بخت خانواده او برگشته بود و دچار رکود بدی شده بودند و اموال آنها در مصر مصادره شده بود.هس به جامعه تول ، که جناح راست گروه یهود سیتز ولکیش بود و همچنین به فری کورپس،یکی از بسیاری از سازمانهای شبه نظامی که بعد از جنگ جهانی اول توسط داوطلبان در آلمان فعال شده بودند پیوست.شهر بایرن شاهد درگیری های مکرر و اغلب خونین میان گروه های جناح راست مانند فری کورپس و نیروهای چپ بود که هس در آنها مبارزه کرد.هس یکی از شرکت کنندگان در درگیری های خیابانی بهار ۱۹۱۹ بود که به رهبری یک گروه یهود ستیز که هزاران جزوه یهود ستیز را در مونیخ پخش کرده بود،بود.
در پاییز ۱۹۱۹ هس در دانشگاه مونیخ ثبت نام کرد و مشغول تحصیل در رشته های تاریخ و اقتصاد شد.هس در همان دانشگاه در سال ۱۹۲۰ به صورت خیی اتفاقی با ایلسه پروهل که دانشجوی دیگر آن دانشگاه بود آشنا شد و در ۲۰ دسامبر ۱۹۲۷ با او ازدواج کرد و پسر آنها ، ولف رودیگر هس ، ۱۰ سال بعد در ۱۹۳۷ به دنیا آمد.
هس و ارتباط با هیتلر
پس از شنیدن صدای رهبر NSDAP ،هیتلر،یک سخنران قدرتمند،برای اولین بار در سال ۱۹۲۰ در یک گردهمایی در مونیخ،هس به طور کامل به او علاقه مند و متعهد شد.آنها درباره سناریوی خنجر خوردن از پشت باهم هم عقیده بودند و معتقد بودند یک توطئه یهودی-بولشویکی،و نه یک نبرد نظامی، باعث شکست آلمان در جنگ جهانی اول شده است.هس در ۱ جولای با شماره عضویت ۱۶،به عضویت در NSDAP درآمد.همانطور که رفته رفته حزب بزرگ تر میشد،تظاهرات و جلسات در سالن های آبجو فروشی مونیخ هم بزرگتر میشدند.همزمان با این،هس تمرکز خود را بر روی جمع آوری کمک های مالی و فعالیت های سازمانی گذاشت.در ۴ نوامبر سال ۱۹۲۱ در حالی که هس از هیتلر مراقبت میکرد به وسیله یک بمب که توسط یک گروه مارکسیست کار گذاشته شده بود زخمی شد.در ۱۹۲۲ هس به SA پیوست و در سازماندهی و جذب اعضای اولیه آن کمک شایانی کرد.
در همین حال،مشکلات اقتصادی او همچنان ادامه داشتند؛او بعد از جنگ جهانی اول مقداری از دارایی خود را از دست داد.علاوه بر این تورم موجود باعث شده بود که وضعیت مالی او بدتر شود و ثروت او ناچیز به چشم آید.وقتی که آلمان ها نتوانستد غرامت جنگی تحمیل شده را پرداخت کنند نیروهای فرانسوی وارد مرزهای آلمان شدند و قسمت هایی را در امتداد روهر در ژانویه سال ۱۹۲۳ اشغال کردند.این باعث شد که تظاهرات و ناآرامی های مدنی روز به روز بیشتر و گسترده تر شود.همزمان،هیتلر فهمید که زمان به ست گرفتن قدرت و کنترل کشور فرا رسیده است.هیتلر تصمیم گرفت کار مشابهی که در سال ۱۹۲۲ موسولینی برای به دست گرفتن قدرت در ایتالیا کرد را انجام دهد.در شب ۸ نوامبر ۱۹۲۳ بود که هس ، هیتلر و SA به یک گردهمایی که توسط حاکم باواریا ، گوستاو فون کاهر ، در یک سالن آبجو فروشی بزرگ در مونیخ ترتیب داده شده بود حمله کردند.هیتلر با یک هفت تیر سخنرانی کاهر را قطع کرد و گفت که انقلاب ملی آغاز شده است و اعلام تشکیل دولت جدید کرد.روز بعد،هیتلر همراه با هزاران حامی خود به طرف وزارت جنگ در مرکز شهر حرکت کردند.چند ساعت بعد صدای تیر اندازی آمد.پلیس و نازی ها درگیر شده بودند.۱۴ نازی و ۱۴ افسر پلیس کشته شدند.۲ روز بعد در ۱۱ نوامبر هیتلر دستگیر شد.

سخنرانی هیتلر در یک گردهمایی در سال ۱۹۲۵ — مونیخ

در همین حال،هس و برخی دیگر از اعضای SA شخصیت برجسته ای را که در ۸ نوامبر دستگیر کرده بودند،به خانه ای در ۵۰ کیلومتری مونیخ میبردند. بعد از رسیدن به خانه،هس برای یک تلفن آنجا را ترک کرد،در مدتی که هس بیرون بود فرد دستگیر شده ای راننده را متقاعد کرده بود که آنهارا فراری دهد.هس سرگردان شد و به همسر خود زنگ زد که میتوانست یک دوچرخه برای هس بفرستد تا هس به مونیخ بازگردد.او به نزد هاشوفر،یکی از هم حزبی های خود رفت و سپس به اتریش فرار کرد.ولی مدتی بعد اورا به آلمان بازگرداندند.به خاطر نقشی که در کودتا — که بعدها کودتای آبجو فروشی نام گرفت — داشت،دستگیر و به ۱۸ ماه زندان محکوم شد.هیتلر نیز به ۵ سال زندان محکوم شد و NSDAP و SA هر دو غیرقانونی شدند.
هردوی آنها(هس و هیتلر)در لاندسبرگ زندانی شدند.در مدتی که زندانی بودند هیتلر کتاب نبرد من را همراه با هس و امیل موریس نوشت.ویرایش آن نیز توسط انتشارات ماکس آمان،هس و چند نفر دیگر صورت گرفت و در دو بخش در سال های ۱۹۲۵ و ۱۹۲۶ منتشر شد.تا سال ۱۹۳۰ این کتاب پرفروشترین کتاب در آلمان شد.هیتلر در ۲۰ دسامبر ۱۹۲۴ به صورت مشروط آزادی خود را به دست آورد و ده روز بعد نیز هس از زندان آزاد شد.ممنوعیت NSDAP و SA نیز در ۱۹۲۵ برداشته شد و حزب به ۱۰۰۰۰۰ عضو در سال ۱۹۲۸ و ۱۵۰۰۰۰ در سال ۱۹۲۹ رشد کرد.آنها فقط ۲٫۶ درصد از آرا را در انتخابات ۱۹۲۸ دریافت کردند، اما حمایت به طور پیوسته تا قبل از به دست گرفتن قدرت در سال ۱۹۳۳ افزایش یافت.در آپریل ۱۹۲۵ هیتلر هس را منشی خود کرد و حقوق ۵۰۰ رایش مارک برای هر ماه را برای او در نظر گرفت.چند سال بعد در ۲۰ جولای ۱۹۲۹ اورا به عنوان آجودان شخصی خود معرفی کرد.
هس و هیتلر در سراسر کشور سخنرانی هایی کردند و در این مدت باهم صمیمی تر و دوست و محرم اصرار یکدیگر شدند.در دسامبر ۱۹۳۲ هس وظیفه کمیسیونر مرکزی سیاست حزب را برعهده گرفت.

هس بعد از جدایی از ارتش هم علاقه خود به پرواز را حفظ کرده بود.در ۴ آپریل ۱۹۲۹ هس گواهینامه خلبانی خصوصی خود را دریافت کرد.مربی او در جنگ جهانی اول تک خال شکارچی،تئودور کروینس بود.در ۱۹۳۰ هس یک هواپیمای تک باله M.23b با حمایت مالی روزنامه حزب(ولکیشر بوباختر– Völkischer Beobachter) خرید.او همچنین دو هواپیمای مسراشمیت دیگر در اوایل دهه ۳۰ به دست آورد و پروازهای زیادی انجام داد که باعث شد مهارت او در پرواز دادن هواپیماهای تک موتوره بیشتر و بیشتر شود.

هس و معاونی هیتلر

در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ هیتلر صدراعظم رایش شد.هس نیز از ۲۱ آپریل معاون هیتلر در حزب نازی شد و از ۱ دسامبر به عنوان وزیر رایش در کابینه منصوب شد.با دفتر هایی که هس در مونیخ و برلین داشت مسئولیت هایی در بخش های دیگر نیز به او داده شد،از جمله مسئولیت های دیگری در امور خارجه، امور مالی، بهداشت، آموزش و پرورش و قانون.دیگر کار هس شامل سخنرانی در سراسر کشور و معرفی هیتلر و حزب میشد.هس در رادیو های سراسر کشور نیز سخنرانی میکرد.در سال ۱۹۳۸ او اکثر سخنرانی های خود را در کتابی جمع آوری و منتشر کرد.هس همچنین به عنوان نماینده هیتلر با صنعتگران و طبقه ثروتمند مذاکره میکرد.به خاطر اینکه هس زمانی خارج از آلمان بوده،هیتلر مسئولیت هدایت حزب های نازی دیگر کشورهارا به هس داد.در سال ۱۹۳۴ هس به درجه سرپرست گروه اس اس رسید که دومین درجه بلندپایه اس اس بود.با اینحال،هس هیچگاه برای خود مرکز قدرتی جدای ازهیتلر نساخت.او نشان داد که به دنبال قدرت،اعتبار و پول نیست و فقط به خاطر حزب و کشوروش تلاش میکند و دوست دارد برای هیتلر و کشورش مفید باشد.هس در خانه ای متوسط در مونیخ زندگی میکرد.با اینکه هس نفوذ کمتری نسبت به دیگر اعضای بلندپایه حزب نازی داشت ولی در بین اعضای حزب محبوب بود.در حدود همان زمان ها،هس رئیس کارکنان مارتین برومان نیز شد.

علامت خودرو هس در زمان معاونی هیتلر

هس از بیماری های زیادی رنج میبرد.یکی از بیماری هایی که او از آن رنج میبرد افسردگی بود.البته افسردگی او زیاد نبود ولی باعث ناراحتی او میشد.ولی بیماری های اصلی که باعث رنج او میشدند شامل بیماری کلیه،روده بزرگ،کیسه صفرا و قلب بود.
هس به موسیقی علاقه مند بود و دوست داشت بخواند.اوقات فراغت خود را نیز با پیاده روی،کوهنوردی و گردش با همسر خود ایلسه میگذراند.هس همچنین به خلبانی نیز علاقه زیادی داشت.در مسابقات هوایی سال ۱۹۳۴ هس با یک بی ام دبلیو ام.۳۵ موفق به برنده شدن در مسابقه کوه زوگسپیتزه را در زمان ۲۹ دقیقه دور زد و به فرودگاه مونیخ بازگشت و پیروز شد.با آغاز جنگ جهانی دوم هس از هیتلر درخواست کرد که به او اجازه بدهد تا به عنوان خلبان به لوفت وافه بپیوندد ولی هیتلر قبول نکرد و به او گفت که در طول جنگ پرواز نکند ولی هس در نهایت توانست هیتلر را متقاعد کند تا فقط برای ۱ سال پرواز نکند.

ماموریتی برای صلح

وقتی جنگ شروع شد توجه هیتلر برخلاف میلش، به بقیه چیزها کمتر شد و مجبور شد به جنگ توجه بیشتری بکند.در این مدت هس نیز علاقه داشت تا در امور جنگ به هیتلر کمک کند ولی باید به کار ملت و خود کشور میپرداخت ولی به تنهایی قادر به انجام درست و کامل این کار نبود.برای همین هس و هیتلر برای صلح تلاش میکردند تا از اهداف خود که شامل احیای آلمان و مردم آلمان میشد دور نشوند.نگرانی دیگر این بود که ممکن بود آلمان در دو جبهه (غرب و شرق)درگیر شود و در آینده شوروی به آلمان حمله بکند.برای همین هس برای کشیدن بریتانیا به پای میز مذاکره قاطع تر شد و تصمیم گرفت کار جدی تری انجام دهد.برای همین از هاشوفر که روابطی در انگلستان داشت درخواست کرد تا مقدمات سفر او به بریتانیا فراهم شود.هاشوفر دوک همیلتون را به هس معرفی کرد که مخالف جنگ انگلستان با آلمان بود.

دوک همیلتون

هس نیز تصمیم گرفت به اسکاتلند برود و با او دیدار کند.برای این کار،هس شروع به آموزش پرواز با مسراشمیت بی اف-۱۱۰ که هواپیمایی دو موتوره و دو سرنشین است کرد.قبل از پرواز لازم بود تغییراتی در این جنگنده داده شود.قطب نمایی رادیویی،تانکر های سوخت بزرگتر،سیستم انتقال اکسیژن جدیدتر،بر روی جنگنده هس نصب شدند تا جنگنده اش به اسکاتلند برسد.
چند بار به خاطر وضعیت بد آب و هوایی یا مشکلات مکانیکی پرواز لغو شده بود ولی بعد از بررسی آب هوای آلمان و دریای شمال و وضعیت جنگنده،بالاخره در ساعت ۱۷:۴۵ دهم مای می ۱۹۴۱ هس در حالی که کت و شلوار و از روی آن لباس چرم مخصوص خلبانی پوشیده بود و همراه خود پول و لوازم گریم ، چراغ قوه ، دوربین، نقشه ، و مجموعه ای از ۲۸ دارو های مختلف، و همچنین قرص دکستروز برای کمک به دفع کردن خستگی و داروهای هومیوپاتی داشت با مسراشمیت خود از زمین به مقصد اسکاتلند برخاست …

مسراشمیت بی اف-۱۱۰

مترجمان : kaveh & shaghayegh