ابن ندیم می‌نویسد:
مزدک به‌پیروانش تعلیم داده بود که از لذتهای مادی و خورد و نوش بهره‌وری جویند و درپی برآوردن خواسته‌های نفسانی خویش باشند، بخورند و بنوشند و با یکدیگر همکاری و رفت و آمد داشته باشند، به‌یکدیگر زور نگویند، و چنان باشد که هرچه دارند اعم از اموال و زنان در میانشان مشترک باشد، و کسی نباید دسترسی به‌اینها را از دیگران بازدارد. با این‌حال، آنها معتقد به‌نیکوکاری و خیراندیشی‌ بودند، از کشتن خودداری می‌کردند و به‌هیچ‌کس آسیب نمی‌رساندند و درد و رنج به‌کسی وارد نمی‌آوردند. آنها در مهمان‌نوازی شیوه‌ئی دارند که در هیچ قومی دیده نشده است، و چون کسی را مهمان کنند هیچ چیزی را از او دریغ نمی‌دارند و هرچه از آنان بخواهد برآورده می‌سازند.
شهرستانی می‌نویسد:
مزدک مردم را از اختلاف و درگیری و ستیز و کینه‌کشی بازمی‌داشت؛ و چون اکثر اینها به‌سبب زن و مال اتفاق افتاده بود او زنان را حلال و اموال را مباح دانست؛ و همان‌گونه که مردم درا استفاده از آب و آتش و چراگاه شریک بودند او استفاده از زن و مال را نیز برای مردمْ مشترَک قرار داد.

طبری می‌نویسد:
مزدک و یارانش می‌گفتند: «خدا ارزاق را برای آن قرار داده است تا بندگانش آن را همدلانه و به‌تعادل در میان خودشان تقسیم کنند؛ ولی مردم دربارۀ آن به یکدیگر ستم کرده‌اند.» آنها ادعا کردند که می‌خواهند ارزاق را از ثروتمندان بگیرند و به بی‌نوایان بدهند و از کسانی که بیشتر دارند بگیرند و به‌کسانی که کمتر دارند بدهند؛ زیرا کسی که مال و زن و متاعی بیش از حدِ نیازش در اختیار دارد او در داشتن اینها شایسته‌تر از دیگران نیست. مردم دون‌پایه این امر را غنیت شمردند و از مزدک و یارانش حمایت کرده آنها را مورد پیروی قرار دادند

ابن اثیر می‌نویسد:
مزدک ذبح حیوان را تحریم کرد و گفت: برای خوراکِ بشر، آنچه از زمین می‌روید و آنچه از جسم حیوان بیرون می‌آید ­مثل تخم و شیر و کره و پنیر­ کفایت می‌کند.
شاد زیستن و دیگران را شاد کردن بخش اصلی تعالیم مزدک بود. در تعالیم او همه چیز در پیرامون شادزیسیتی دور می‌زد.
صاحب زبدة التواریخ در بارۀ مزدکیان در سدۀ ششم هجری می‌نویسد:
اصل مذهب ایشان آنست که نشاید هیچ‌کس را بیازارند نه حیوان و نه نبات و نه جانور… و دو زن نشاید داشت و طلاق نشاید داد و بَرده نشاید خرید. برجمله پنج گناه است که هرکه یکی از آنها بکند هرگز از دوزخ نرهد: اولْ خون‌ ریختن، و دو زن در یک حال (به‌طور همزمان) خواستن ، با مخالف وصلت کردن، به زبان و جوارح (دست و پا) مردم را آزردن

اگر بخواهیم با توجه به همین گزارشهائی که دربارۀ برنامۀ مزدک و تعالیم او برایمان مانده است برنامه‌های اصلاحی او را به‌طور فشرده خلاصه کنیم چنین خواهد شد:
۱. همان‌گونه که خدا همۀ بندگانش را به‌یکسان مورد عنایت قرار داده است شاه باید برای همۀ افراد ملت حقوق و امتیازهای یک‌سان قائل باشد، و امتیازهای ستم‌آمیزی که زورمندان به‌خودشان اختصاص داده‌اند را ملغی کند؛
۲. زورورزانِ حاکم که گنج اندوخته‌اند باید اندوخته‌هایشان در میان مردم کشور تقسیم شود، زیرا این اندوخته‌ها از دسترنج مردم کشور حاصل آمده است و حق خودِ مردم است، و این زورورزان نباید امتیازهای ویژه‌ئی در انحصارِ ثروت داشته باشند؛
۳. زورورزان حاکم که زمینهای وسیع دارند و روستائیان کشاورز را به مزارعین خودشان تبدیل کرده‌اند باید زمینهایشان به‌نفع این کشاورزان مصادره شود، و فقط به آن اندازه زمین داشته باشند که خودشان بر رویش کار و کشت می‌کنند. زمینهای کشاورزی باید در میان کشاورزان تقسیم شود تا کشاورز صاحب دسترنج خویشتن گردد؛
۴. زمینهای وقفی آذرگاهها که در اختیار فقیهان است باید به نفع کشاورزان مصادره شود، و امکاناتی که فقیهان برای بهره‌کشی اقتصادی از عوام دارند باید از بین برود؛
۵. برای رشد صنایع روستایی، دولت باید توجه بیشتری به پیشه‌وران روستایی مبذول دارد و بخش بیشتری از مالیاتها را صرف کمک به صنایع روستایی کند؛
۶. قانون خانواده باید بازتدوین شود، و مقرر بدارد که مرد حق نخواهد داشت که بیش از یک زن داشته باشد مگر در مواردی که ضرورتی ایجاب کند، مثلاً زنِ او نازا باشد؛
۷. رسم در دخمه نهادنِ جسدِ انسانِ مرده و مردارخوار کردنِ‌ آن باید لغو گردد، و جسد انسانِ مرده باید طبق سنتهای دین پاکِ مزدایَسنَه با احترام دفن شود.


تعالیمی که مزدک آورده بود برای همیشه در اذهان توده‌های ایرانی ماندگار شد و هر ازگاهی از جائی به‌شکلی سر برآورد. ما در تاریخ ایران چندین متفکر بزرگ داریم که تظاهر به‌مسلمانی می‌کردند، ولی تراوش فکرشان همان است که مزدک گفته بود. در میان اینها خَیّام و سهروردی (شیخ اشراق) و عین القضات همدانی از همه بارزترند. آن‌دسته از شعرای ایرانی که که ترویج فکر آزادیِ انسان و شادزیستی و دوری از اندوه و آزار انسان و موجودات زنده کرده‌اند تعالیم مزدک را بازتاب داده‌اند. جمعیت «إخوانُ الصفاء» که در سدۀ چهارم هجری در بصره توسط هفت‌تن از ایرانیانِ‌ دوزبانه پایه‌گذاری شد و اصول و فروعِ عقایدشان را در ۵۱ جزوه ­به‌نام «رسائل إخوان الصفاء»­ منتشر کردند (و به‌زودی جریانی به‌نام «باطنیان» از درون تعالیمشان بیرون آمد)، از جهات بسیار زیادی بازتاب‌دهندۀ تعالیم مزدک بودند. حتی در بیرون از ایران نیز آثار تعالیم مزدک را در میان برخی از متفکران ظاهراً مسلمان می‌بینیم. مثلا، ابوالعَلاء مَعَرّی در سروده‌هایش یک مزدکی تمام‌عیار است


منبع: cd ایرانیان