دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: نوشته های نادر ابراهیمی ( چهل نامه کوتاه به همسرم )

  1. #1
    همکار تالار علوم تربیتی
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی
    نوشته ها
    251
    ارسال تشکر
    984
    دریافت تشکر: 1,153
    قدرت امتیاز دهی
    6804
    Array

    پیش فرض نوشته های نادر ابراهیمی ( چهل نامه کوتاه به همسرم )

    بانوی بزرگوار من!

    چرا قضاوتهای دیگران در باب رفتار، کردار، و گفتار ما، تو را تا این حد مضطرب و افسرده می کند؟
    چرا دائماً نگرانی که مبادا از ما عملی سر بزند که داوری منفی دیگران را از پی بیاورد؟
    راستی این « دیگران » که گهگاه این قدر تو را آسیمه سر و دلگیر می کنند ، چه کسانی هستند؟
    آیا ایشان را به درستی می شناسی و به دادخواهی و سلامت روح ایشان ، ایمان داری؟
    تو، عیب این است، که از دشنام کسانی می ترسی که نان از قِبَل تهدید و باج خواهی و هرزه دهانی خویش می خورند - و سیه روزگارانند، به ناگزیر...
    عجیب است که تو دلت می خواهد نه فقط روشنفکران و مردم عادی، بل شبه روشنفکران و شبه آدمها نیز ما و زندگی ما را تحسین کنند و بر آن هیچ زخم و ضربه ای نزنند...
    تو دلت می خواهد که حتی مخالفان راه و نگاه و اندیشه و آرمان ما نیز ما را خالصانه بستایند و دوست بدارند...
    این ممکن نیست، نیست، نیست عزیز من؛ این - ممکن - نیست. در شرایطی که امکان وصول به قضاوتی عادلانه برای همه کس وجود ندارد ، این مطلقاً مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت می کنند؛ بلکه مهم این است که ما ، در خلوتی سرشار از صداقت، و در نهایت قلب مان، خویشتن را چگونه داوری می کنیم...

    عزیز من !

    بیا به جای آنکه یک خبر کوتاه در یک روزنامه ی امروز هست و فردا نیست، این گونه بر آشفته ات کند، بیمناک و بر آشفته از آن باش که ما، نزد خویشتن خویش، از عملی، حرفی، و حرکتی، مختصری خجل باشیم. این را پیش از ما بسیار گفته اند ، باور کن:
    هر کس که کاری می کند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانی ست که کاری نمی کنند.
    هر کس که چیزی را می سازد - حتی لانه ی فرو ریخته ی یک جفت قمری را - منفور همه ی کسانی ست که اهل ساختن نیستند.
    و هر کس که چیزی را تغییر می دهد - فقط به قدر جابه جا کردن یک گلدان، که گیاه درون آن، ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد - باید در انتظار سنگباران همه ی کسانی باشد که عاشق توقف اند و ایستایی و سکون.
    ...و بیش از اینها، انسان، حتی اگر حضور داشته باشد، و بر این حضور ، مصرّ باشد، ناگزیر، تیر تنگ نظری های کسانی که عدم حضور خود را احساس می کنند، و تربیت، ایشان را اسیر رذالت ساخته، به او می خورد...
    از قدیم گفته اند ، و خوب هم، که: عظیم ترین دروازه های اَبر شهر های جهان را می توان بست ؛ اما دهان حقیر آن موجودی را که نتوانسته نیروهایش را در راستای تولید مفید یا در خدمت به ملت، میهن، فرهنگ، جامعه، و آرمان به کار گیرد، حتی برای لحظه ای نمی توان بست.
    آیا می دانی با ساز همگان رقصیدن، و آنگونه پای کوبیدن و گل افشاندن که همگان را خوش آید و تحسین همگان را بر انگیزد، از ما چه خواهد ساخت؟ عمیقاً یک دلقک؛ یک دلقک درباری دردمند دل آزرده، که بر دار رفتار خویشتن آونگ است - تا آخرین لحظه های حیات.

    عزیز من !

    یادت باشد، اضطراب تو، همه ی چیزی ست که تنگ نظران ، آرزومند آنند. آنها چیزی جز این نمی خواهند که ظل کینه و نفرت شان بر دیوار کوتاه کلبه ی روشن ما بیفتد و رنگ همه چیز را مختصری کدر کند.
    رهایشان کن عزیز من، به خدا بسپارشان، و به طبیعت...
    تو خوب می دانی که اضطراب و دل نگرانی ات چگونه لرزشی به زانوان من می اندازد، و چگونه مرا از درافتادن با هر آنچه که من و تو ، هر دو نادرستش می دانیم ، باز می دارد.

    بانوی من!

    دمی به یاد آن دلاوران خط شکنی باش که در برابر خود، رو در روی خود، فقط چند قدم جلوتر ، بدکینه ترین دشمنان را دارند. آیا آنها حق است که از قضاوت دشمنان خود بترسند؟
    بگو: « ما تا زمانی که می کوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوت کنیم، از قضاوت دیگران نخواهیم ترسید و نخواهیم رنجید»...

    ویرایش توسط *خانم معلم * : 27th December 2013 در ساعت 12:43 PM
    http://kelaseavaleyas.blogfa.com/

    مرا این جا هم می توانید پیدا کنید
    http://forum.rahe-eshgh.ir/

  2. #2
    همکار تالار علوم تربیتی
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی
    نوشته ها
    251
    ارسال تشکر
    984
    دریافت تشکر: 1,153
    قدرت امتیاز دهی
    6804
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوشته های نادر ابراهیمی ( چهل نامه کوتاه به همسرم )

    عزیز من ، همیشه عزیز من !

    این زمان گرفتاری هایمان خیلی زیاد است ، و روزبه روز هم _ظاهرا_زیادتر می شود. با این همه ، اگر مخالفتی نداشته باشی ، خوب است که جای کوچکی هم برای گریستن باز کنیم ؛ اینطور در گرفتاری هایمان غرق نشویم ، و از یاد نبریم که قلب انسان ، بدون گریستن ، می پوسد ؛ و انسان ، بدون گریه ، سنگ می شود .

    هیچ پیشنهادی خاصی برای آنکه برنامه ی منظمی جهت گریستن داشته باشیم ( همانند آنچه که در «یک عاشقانه ی بسیار آرام» و عینا در «مذهب کوچک من» گفته ام ) البته ندارم و نمی توانم داشته باشم ؛ اما جدا ً معتقدم خیلی لازم است که گهگاه ،«انتخاب گریستن » کنیم و همچون عزاداران ِ راستین ، خود را به گریستن از ته دل واسپاریم .

    من از آن می ترسم ، بسیار می ترسم ، که باور چیزی به نام «زندگی ، مستقل از زندگانی » ، آهسته آهسته ما را به چنگ خشونتی پایان ناپذیر بیندازد و اسیر این اعتقادمان کند که بیرحمی ، در ذات زندگی ست ؛ بیرحمی هست حتی اگر بیرحم وجود نداشته باشد . این نکته بسیار خطرناک است ، حتی خطرناکتر از خود کشی .

    شنیده ام مستبدان و ستمگران بزرگ تاریخ ، گریستن نمی دانسته اند.

    بگذریم ! این نامه چنان که باید عاشقانه نیست . رسمی و خشک است . انگار که نویسندهاش با گریه آشنا نبوده است .

    باری این نامه را دنبال خواهم کرد ، به زبانی سرشار از گریستن ....

    واینک ، این جمله را در قلب خویش بازبگو:

    انسان ، بدون گریه ، سنگ می شود.
    ویرایش توسط *خانم معلم * : 27th December 2013 در ساعت 12:43 PM
    http://kelaseavaleyas.blogfa.com/

    مرا این جا هم می توانید پیدا کنید
    http://forum.rahe-eshgh.ir/

  3. کاربرانی که از پست مفید *خانم معلم * سپاس کرده اند.


  4. #3
    همکار تالار علوم تربیتی
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی
    نوشته ها
    251
    ارسال تشکر
    984
    دریافت تشکر: 1,153
    قدرت امتیاز دهی
    6804
    Array

    پیش فرض پاسخ : نوشته های نادر ابراهیمی ( چهل نامه کوتاه به همسرم )

    بانوی بسیار بزرگوار من!

    عجب سال هایی را می گذرانیم، عجب روزها و عجب ثانیه هایی را... و تو در چنین سال ها و ثانیه ها، چه غریب سرشار از استقامتی و صبور و سرسخت؛ تو که بارها گفته ام چون ساقه ی گل مینا ظریف و شکستنی هستی...


    مرا نگاه کن بانوی من، که تنومندانه در آستانه ی از پا در آمدنم، و باز، در پیشگاه سال تازه از تو می خواهم که به من قدرت آن را بدهی که با رذالت ها کنار نیایم، و ذره ذره، رذالت های روح کوچک خویشتن را همچون چرکاب یک تکه کهنه ی زمین شوی، با قلیاب کف نفس و تزکیه بشویم و دور بریزم...

    اینک، عزیز من !
    ببین که سال تازه را چگونه به تو تبریک می گویم؛ آنسان که سنگی با کوبیدن خویش بر تُنگ بارفَتَنی.

    اما چه کنم که بی تو فقیرم، و بی تو پا در رکابِ هزار گونه تقصیرم؟
    چه کنم؟

    شادباش سال نو بر تو ، و در سایه ات بر همه ی ما
    http://kelaseavaleyas.blogfa.com/

    مرا این جا هم می توانید پیدا کنید
    http://forum.rahe-eshgh.ir/

  5. کاربرانی که از پست مفید *خانم معلم * سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th December 2011, 01:13 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:51 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:46 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th January 2010, 01:24 PM
  5. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 8th February 2009, 09:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •