سلام
حکایت داریم. حکایت دو دوست. دو دوستی که چند ساله مثل برادر با هم بودیم. میخندیدیم. تو کارای شوخی و سر کار گذاشتن مردم مشارکت ها کردیم ()
حالا یکی از اون دوست ها الان بیماره . به سرطان مبتلا شده. اره درست شنیدین. یکی از کاربران ومدیران سابق اینجا و رفیق فابریکمون متاسفانه به سرطان مبتلا شده.
دوستی که همینجا بین خودمونه و همه نوشته های این تاپیک رو می خونه.......
من که نزدیک ترین رفیقشم و یه روزی بمب انرژی بودم الان نمیتونم اون حرفایی رو که باید بهش بگم......
زبونم به تته وپته افتاده. برای همین از شما میخوام بهش بگین امید داشته باشه. سرطان هم همینجور بی درمان نیست و خیلی ها درمان شدن . مهم حفظ روحیست.
پس منو نا امید نکنید ..... پیام هاتون رو به این رفیق شفیقمون همینجا بنویسین که بخونه. انشالله که از این حالت پکری در بیاد
دوستان یک تاپیک هم برای من بزنن که فکر کنم حال من بدتر از اون باشه
می دانم دوباره خوب خواهم شد
میان سبزه ها خواهم دوید
سبزه هایی که این روزها
بوی زندگی نمی دهند
و دوباره لبخند خواهم زد
دستان گرمت را به من هدیه کن
لبخندِ من ،
آینده ی تو را
زیباتر خواهد کرد
نکته پایانی : این دوستمون از قرتی بازی خوشش نمیاد پس لطفا از کاربرد الفاظ بدی مثل: عزیزم و... جدا خود داری کنید که تاثیر معکوس داره
از دوستان عزیز خواهشمند است در صورت استطاعت مالی با کمکی ناچیز ( حداقل 10000 ریال ) در تأمین هزینه های کودکان سرطانی همکاری نمایند.
به سایت محک ( موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان ) مراجعه کرده و ثبت نام کنید.
سرطان علاوه بر درد هزینه دارد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)