دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

موضوع: نقد و بررسي فيلم هاي روز ايران

  1. #11
    دوست آشنا
    نوشته ها
    724
    ارسال تشکر
    479
    دریافت تشکر: 1,433
    قدرت امتیاز دهی
    36
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي روز ايران

    یادداشت امیر قادری درباره «کیفر» ساخته حسن فتحی
    ادعا و شجاعت در زمانه‌ای که دیگر کسی از این حوصله‌ها ندارد





    کیفر ساخته حسن فتحی بالاخره از چهارشنبه هفته گذشته اکران شد. فیلمی که این روزها شبیه‌اش را در سینمای ایران نه این که کمتر ببینیم، که راست‌اش نمی‌بینیم. فیلمی که پایش روی زمین است. فیلمی که بر این خاک استوار است. فیلمی که برای تماشاگری ساخته شده که می‌خواهد به سینما برود تا یک تجربه جذاب عشق و مرگ را از سر بگذراند. فیلمی که سازندگان‌اش خواسته‌اند و توانسته‌اند (این‌ها دو تاست) داستان تعریف کنند. فیلمی که قهرمان و ضد قهرمان دارد. فیلمی که می‌کوشد نه در فرآیندی جدا از تعریف کردن داستان‌اش، که در دل آن و در سیر منطقی آن، تصویر انتقادی قانع کننده‌ای از اجتماع امروز ما بیرون بدهد. این تصویر البته خوش بینانه و تمیز نیست. اما نکته این است که این فیلمی است که برای مردم این کشور و برای حضور در این خاک ساخته شده، پس نگاه تیره مردانی از همین دیار است که مملکت‌شان را بهتر از این می‌خواهند. سازندگان کیفر نه دل‌‌شان به چند مثلا تجربه روایتی و تصویری خوش است (مشکل البته این تجربه‌ها نیست. مشکل اشتباه‌ها و نابلدی‌هایی است که اسم‌اش را تجربه می‌گذاریم و اصلا مگر قرار است مدام تجربه کنیم؟) و نه به جایزه دولتی و حمایت رسانه‌ای و دعوت جشنواره‌ای. کیفر محصولی است با ادعا و شجاع در زمانه‌ای که دیگر کسی از این حوصله‌ها ندارد. فیلمی جاه طلب که از تماشاگرش می‌خواهد به درون دنیا و شخصیت‌ها بیاید و تهران امروز را از درون تجربه کند. آن جا که نمایش تباهی و شکوه هنر، همدیگر را متعادل می‌کنند. که تماشای فیلم را به تجربه‌ای لذت‌بخش بدل می‌سازند. کیفر به قهرمانی در شهر فکر می‌کند. یک قهرمان که فشارها و کمبودها و فساد و دروغ یک متروپلیس می‌سازدش. که از میان این همه گناه باید به رستگاری برسد. یک جور نگاه به انسان که نمونه‌اش را در این سال‌های سینمای ایران نداشته‌ایم. معمولا نداشته‌ایم.

    ساخته شدن چنین فیلمی با چنین ویژگی‌های البته صد و بیست سال بعد از اختراع سینما، نباید اتفاق چندان مهمی باشد. اما نگاه ظاهرا روشنفکرانه و منتقدانه و جشنواره‌ای و دولتی، تا به حال جلوی ساخت چنین فیلم‌هایی را در این کشور گرفته است. فیلمسازهای ما به تجربه و نماد باور دارند تا به واقعیت و به انسان. این است که تماشاگر جلوه‌ای از یک قهرمان را بر پرده سالن‌های سینمای کشور از یاد برده است. او عادت کرده بر پرده بزرگ سینما یا کاریکاتور ببیند یا توهمی کج و کور از شرایط منهدم کننده که اعتقادی به انسان و رستگاری‌اش ندارد. حسن فتحی کارگردان، علیرضا نادری نویسنده، سعید سعدی تهیه کننده و مصطفی زمانی بازیگر به ما قهرمان داده‌اند. مدیون‌شانیم. حالا حالاها باید درباره‌شان بنویسیم.




    منبع : وبلاگ امیر قادری

  2. 3 کاربر از پست مفید neginekimiya سپاس کرده اند .


  3. #12
    دوست آشنا
    نوشته ها
    724
    ارسال تشکر
    479
    دریافت تشکر: 1,433
    قدرت امتیاز دهی
    36
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي روز ايران

    نگاهی به بازی لیلا حاتمی در "چهل سالگی"
    تصویر باورپذیر از میان‌سالی


    لیلا حاتمی در فیلم سینمایی "چهل سالگی" تصویری باورپذیر و تاثیرگذار از دوران میانسالی یک زن ارائه می‌دهد. لیلا حاتمی پیش از این در فیلم سینمایی "ایستگاه متروک" با علیرضا رئیسیان همکاری کرده و بخشی از حضورش در "چهل سالگی" را می‌توان به حساب این همکاری مشترک نوشت، همکاری در فیلمی که به گفته بسیاری یکی از مهمترین امتیازهایش حضور لیلا حاتمی بود.

    حاتمی در "چهل سالگی" نقشی متفاوت با تجربه قبلی‌اش در کنار رئیسیان بازی کرده است. فیلم روایت روزهای خاصی از زندگی یک زوج است و زن در مرکز این ماجرا است. نگار (لیلا حاتمی) به دلیل حرفه‌اش با مردی که در سالهای جوانی به او علاقمند بوده دیدار می‌کند و این دیدار بهانه‌ای است تا خاطرات روزهای گذشته مرور شوند.

    فیلم فضایی سرد و آرام دارد که سکون و یکنواختی حاکم بر روزهای میانسالگی قهرمانهایش را نشان می‌دهد. بازی حاتمی و محمدرضا فروتن (فرهاد) در راستای همراهی با این فضای ملال‌آور، درونی و با واکنشهای محدود همراه است. حاتمی کوشیده مانند تجربه‌ای مثل "لیلا" (داریوش مهرجویی) تصویر رنج و دغدغه درونی نگار را با آرام کردن حرکتها و تن صدایش به تماشاگر منتقل کند.

    سیمای او در فلاش‌بک‌ها و در قالب دختری 20 ساله باورپذیر است اما به اندازه روزهای میانسالگی نگار قابل قبول نیست. همانطور که فرزان اطهری در دوره جوانی قابل باورتر است تا زمانی که قصه مقطع میانسالگی‌اش را نشان می‌دهد. یکی از اتفاقهای خوبی که در بازی حاتمی در این فیلم افتاده نمایش حس و عاطفه‌ای است که نگار به کیان دارد. در جوانی او شیفته مرد جوان است و در میانسالگی این قدرت را پیدا کرده که شخصیت واقعی مرد را با درکی عمیق‌تر از او ببیند.

    بازی حاتمی در "چهل سالگی" در مقایسه با نقاط اوج کارنامه این بازیگر در فیلمهایی مثل "بی‌پولی"، "سالاد فصل"، "حکم"، "لیلا" و نمونه‌هایی از این دست فاصله دارد و به یکدستی بازیهایش در این فیلمها نیست. اما حضور او در "چهل سالگی" یکی از امتیازهای فیلم است.

    لیلا حاتمی مانند هر بازیگر حرفه‌ای طراز اولی با حضورش به فیلم وزن و وقار داده هر چند سکانس‌هایی که حس و حال این زن را نشان بدهند در فیلم محدود است و این موضوع بر باور تماشاگر درباره این زن و احساسی که در میانسالگی دارد تاثیر گذاشته است.

    این اولین بار است که حاتمی می‌کوشد در قالب زنی میانسال جای بگیرد و این کار را به خوبی و بدون نمایش اغراق آمیز سکون و ملال روزهای بی‌اوج و فرود میانسالی انجام می‌دهد اما اگر فیلمنامه مصالح بیشتری در اختیار این بازیگر می‌گذاشت او یکی از بهترین بازیهایش را در "چهل سالگی" به نمایش می‌گذاشت.

    فیلم سینمایی "چهل سالگی" به کارگردانی علیرضا رئیسیان با بازی محمدرضا فروتن، لیلا حاتمی، عزت‌الله انتظامی، سهیلا گلستانی و فرزان اطهری به تازگی روی پرده رفته است.



    منبع : مهر

  4. #13
    دوست آشنا
    نوشته ها
    724
    ارسال تشکر
    479
    دریافت تشکر: 1,433
    قدرت امتیاز دهی
    36
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي روز ايران

    خاطره اسدی معتقد است فيلم « هفت دقيقه تا پاييز» نتوانسته به شكل مناسبي مناسبات طبقه متوسط جامعه را به تصوير بكشد
    رد شدن از روي جزييات



    محبوبه افتخاري: «هفت دقيقه تا پاييز» جز معدود فيلم هايي است كه قهرمانانش جز طبقه متوسط جامعه هستند. قشري كه در سينماي ايران يا كمتر به آْنها پرداخت شده و يا تصوير درستي از آنها ارائه نشده است. خاطره اسدي يكي از چهار قهرمان فيلم جديد اميني است. بازيگر جواني كه معتقد است اين فيلم به دليل تغييرات عمده فيلمنامه اش در زمان توليد با كاستي هايي روبه روشده است. به اعتقاد او وجود همين كاستي ها و تعجيل در نگارش فيلمنامه و تغيير به يكباره داستان موجب شده تا جزيياتي كه بايد در روايت داستان زندگي قشر متوسط مد نظر قرار بگيرد از بين برود . خاطره اسدي كه پيش از اين تجربه بازي در فيلم هاي اجتماعي «ديشب باباتو ديدم آيدا» و «تقاطع» را دارد در اين گفت و گو درباره «هفت دقيقه تا پاييز» و كاستي هاي آن گفته است.
    در «هفت دقیقه تا پاییز» ما با آدم هایی رو به رو هستیم که احساس می کنیم از طبقه متوسط جامعه هستند. طبقه متوسطی که قشر بیشتری از جامعه را ما تشکیل می دهند ولی سینما و تلویزیون کمترین جا را به آنها اختصاص داده است. خانواده هایی که همه ما الان با آنها در ارتباط هستیم، خانواده هایی که ممکن است با کمبود 5-4 میلیون زندگی شان به چالش کشیده شود. مثل همین آدم هایی که در «هفت دقیقه تا پاییز» می بینیم. به نظر شما تصویر این خانواده های متوسط چه طور باورپذیر از آب در می اید؟
    خب، به نظر من با دقت زیاد روی جزییات. از دقت روی این مساله گرفته که این خانواده متوسط خانه شان چه دکوری دارد، آشپزخانه چه شکلی است، مبلمانشان چه رنگی است تا این که روابط آدم ها با هم چه طور است. جزییات خیلی مهم است و همین جزییات است که یک کل را می سازد.
    و این اتفاق در «هفت دقیقه تا پاییز» افتاده؟
    قرار بود این اتفاق بیفتد و یک جاهایی هم روی جزییات دقت شد اما یک جاهایی هم اصلا نه. یعنی یک سری جزییات در فیلم وجود دارد که اصلا به آن توجه نشده و انگار اصلا مهم نبوده و همه از رویش رد شدند و همین ها به کلیت فیلم ضربه زده. مثلا حامد بهداد پول ندارد و از زندان آزاد شده ولی جلوی عروسک فروشی مرتب برای عروسک به بچه اش پول می دهد. خوب این پول را از کجا
    آورده؟ اصلا چرا باید این کار را بکند؟
    دقیقا! ما جواب این سوال ها و سوال های دیگری را در «هفت دقیقه تا پاییز» نداریم. اما مثلا در «درباره الی» و «به همین سادگی» که به نظر خیلی ها بهترین نمونه های فیلم های طبقه متوسط سینمای ایران هستند، همه چیز کنار هم خیلی خوب چفت شده و باور کردنی است.
    چون روی مهمترین نکته که پرداختن به جزییات است دقت شده و همینطور دادن اطلاعات درست. در «درباره الی» شخصیت ها همه قد هم هستند و در کل فیلم هیچ چیزی فدای چیز دیگری. در «به همین سادگی» هم جزییات فوق العاده بود .کارگردان آنقدر با دقت دیده بود و خانم قاضیانی درست بازی کدره بود که ریتم کند فیلم هم آزرات نمی داد.
    یعنی اگر در «هفت دقیقه تا پاییز» هم روی اتفاقی فوکوس نمی شد، فیلم روان تر و باورپذیرتر بود؟
    نه، من مخالف نیستم روی یک نفر فوکوس شود اما این فوکوس شدن باید در بیاید. ببینید مثلا در فیلمنامه اولیه دوباره تصادف را می بینم و اینبار بچه من می میرد. در لحظه تصادف میترا (هدیه تهرانی) نمی گذارد من بچه ام را نجات دهم. بعد شوهر مریم (حامد بهداد) با میترا و محسن دعوا می کند که چر اینها را بی اجازه بردی شمال و من هم دعوا می کنم که چرا تگذاشتی بچه ام را نجات بدهم؟ اما ما قبلش دیدیم که میترا با حس خواهرانه ای که مادری هم می کند، مثل باقی جاهای فیلم که می خواهد مشکلات مریم را حل کند، نگذاشته او سمت ماشین در حال انفجار برود. خوب در آن فیلمنامه رابطه این دو خواهر خیلی خوب درآمده بود. میترا خواهر بزرگتر بود که مادری می کرد و مریم حرف گوش می کرد. ولی در چیزی که الان می بینیم رابطه خواهرانه از بین رفته! میترا بعد از تصادف و مرگ بچه اش انگار دیوانه شده اما مریم همان لحظه ها رفته سراغ پول هایش. انگار نه انگار برای خواهرش اتفاقی افتاده. این غلط است. خیلی غاط است. نهایتش مریم باید وارد خانه می شد و می نشست و مات نگاه می کرد.
    خوب به نظر من رفتار کلی که از مریم می بینم، چندان باور پذیر نیست. من با اصل کاری که مریم انجام می دهد مساله دارم. خانمی که در این طبقه زندگی می کند به همین راحتی برای حل مشکلش معامله نمی کند. در این طبقه مسائل ناموسی نسبت به قشر مرفه کمتر حل شده. در این طبقه باید پروسه طولانی ای طی شود تا زنی حاضر به کاری شود که مریم انجام می دهد و بهش می گوید «خیانت».
    همه حرف من و ایراد من هم به فیلمنامه همین است. مریم اصلا حق خیانت را ندارد. وقتی به رغم تمام سختی ها با شرایط زندگی اش کنار آمده، بچه را تنهایی بزرگ کرده و می خواهد شوهرش بالای سرش باشد، نمی آید همچین کاری بکند یا اگر این کار را انجام دهد، نمی آید بگوید که من نفقه و مهریه می گیریم. همچین آدمی اصلا زودتر این کار را انجام می دهد و این 7-6 سال را تحمل نمی کند.
    پس مریم چه شناسنامه ای دارد؟
    از همان سال اولی که ما روی فیلمنامه حرف زدیم و تمرین کردیم، قرار بود این خانواده از قشر متوسط و سنتی باشند . آدم هایی که خیلی جنس ادم های الان نیستند. مثلا الان در دخترهای نسل ما صبوری از جنس صبوری مادران خودمان نیست اما مریم این صبوری را دارد . مریم آدمی بود که ازدواج کرده شاید به خاطر فرار از شرایط و تصویری که از ازدواج داشته یک زندگی بی دغدغه و آرام بوده. ولی همه چیز کاملا برعکس شده. مریم مجبور می شود در خانه مادر شوهرش زندگی کند. به هر حال آنجا استقلال عمل ندارد . حالا شوهر هم مشکل دارد و زندان می رود ولی با تمام این مسائل زن صبوری است و می خواهد این زندگی را از منجلاب بیرون بکشد و نجات دهد. من اصلا مریم را اینجوری ندیدم که خیانت کند. این آسان ترین راه است ولی این جنس آدم ها راه آسان را انتخاب نمی کنند. همه کار می کنند تا زندگی شان نجات پیدا کند.
    وقتی فهمیدید قرار است خیانت به شناسنامه مریم اضافه شود، مخالف نکردید؟
    ببینید من روی همه کارها و اخلاق های مریم ریز شده بودم و برایش پشتوانه داشتم. مثلا مریم بچه اخر بود و من می دانم بچه های آخر چه چیزهایی در ذهنشان دارند. چون من خودم بچه اخر هستم این حس ها را کاملا درک می کردم. بچه های آخر به وقتی کسی بهشان می گوید این کار را بکن و این کار را نکن، برای این که نشان بدهند بزرگ شده اند، یک رفتارهایی می کنند. بخشی از رفتارهای مریم ههم مقابل بکن و نکن میترا به این دلیل است. من روی اسن شحصیت کار کردم و برایش شناسنامه ساخنم. به آقای امینی گفتم رفتار مریم این نیست. خیانت توی قاموس مریم نیست. اما علیرضا امینی گفت چرا هست. تو خاطره نیستی مریم هستی . من اعتراض کردم اما زورم نرسید قانعشان کنم. به نظر من مریم خیانت نمی کرد ته تهش خودش را می کشت و بچه اش را پیش خواهرش می گذاشت. خر کار دیگری می کرد اما خیانت نه.
    چرا زورت نرسید؟ به هر حال تو یکی از بازیگرهای فیلم، و بازیگر نقش مریم بودی؟
    من با انگیزه و توانایی رفتم سر کار. در صحنه تصادف نمی دانید چه بلایی سرم آمد دوتا آمپول خورده بودم با شرایط مریض و تمام لباس هایم خیس و گلی بود. زانوهایم باد کرده بود و کبود بود. می رفتم توی ماشینی که هر لحظه ممکن بود آتش بگیرد و هیچ کس این کار را نمی کرد اما من برای نقشم انگیزه داشتم. هم برای نقش خودم و هم برای کل کار. اما وقتی با تو تند برخورد می کنند انگیزه ات از بین می رود. حرف الان من هم همین است، آقای امینی منم بازیگر فیلم بودم. درست است که سوپراستار نیستم اما بازیگرت هستم پس وقتی می خواهی داستان را تغییر بدهی باید موقع تغیر به من هم خبر می دادی و مثلا می گفتی می خواهیم همچین بلایی سر فیلم دربیاوریم .
    یعنی شما خبر نداشتید فیلمنامه در حال تغییر است؟
    نه. اما سه روز موقع فیلمبرداری به من می گفتند حس کن در نگاهت و بازیت داری یک چیزی را پنهان می کنی. می پرسیدم چی؟ می گفتند مهم نیست فقط این حس را داشته باش. بعد از سه روز گفتند تو (مرینم) خیانت کرده. این احمقانه نیست؟ من بازیگر حق نداشتم بدانم؟ بعد آقای امینی می گوید من از بازی خاطره راضی نبودم! خوب من نمی دانستم دارم چه کار می کنم. این ادم گم شده بود و من نمی دانستم این صحنه ها به کجا می خورد و رها کرده بودم .
    یعنی اگر می دانستید داستان به این سمت می رود و مریم موضوع خیانت را دارد مدل دیگری بازی می کردید؟
    بله قطعا . این کاراکتر ان چیزی که قرار بود بازی کنم نبود. به هر بازیگری ده روز مانده به پایان کار بگویند نقش و داستان عوض شده طبیعی است که قطعا نمی تواند همه چیز را صحیح پیش ببرد. من رفته بودم دنبال مریمی که شبیه نسل خودش نبود و طلاق را فاجعه می دانست. اگر قرار بود این کاره باشد یک جور دیگر بازی می کردم. وقتی زنی خیانت می کند ته چشمهایش یک چیزی دارد که نگاهش را از نزدیک هایش می دزدد. اما الان مریم همینطوری زندگی می کند و یکهو خیانت می کند.
    با این همه گله ای که از فیلم داری، فکر نمی کنی «خفت دقیقه در پاییز» برایت سکوی پرتاب هم هست؟ چون خیلی ها معتقدند خوب بازی کردید و نقش را درآوردید؟
    الان اصلا در این باره نظری ندارم. من فقط توی این فیلم یک چیزهایی را تجربه کردم که خیلی بزرگم کرد. ممکن است از قالب دختر معصوم بیرونم آورده باشد اما این مریم، چیزی نبود که من برایش دو سال تمرین کرده بودم.



    منبع : همشهری جوان

  5. #14
    دوست آشنا
    نوشته ها
    724
    ارسال تشکر
    479
    دریافت تشکر: 1,433
    قدرت امتیاز دهی
    36
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي روز ايران

    كيفر يك جاي خالي محسوس در سينماي ايران


    يك منتقد و مدرس سينما گفت: «حسن فتحي» در فضاي متفاوت - در مقاسيه با دو فيلم سينمايي قبلي خود دست به توليد كاري زده است كه در سينماي ما جاي خالي آن به راستي حس مي شد.
    جمشيد هاشم پور و مصطفي زماني در كيفر


    «عزيز الله حاجي مشهدي» منتقد و مدس سينما در گفت وگو با خبرنگار سينمايي فارس در مورد فيلم سينمايي «كيفر» ساخته حسن فتحي، اظهار داشت: فيلم سينمايي «كيفر» سومين تجربه سينمايي «حسن فتحي» كه پيش از اين ها، در تلويزيون، با ساخت مجموعه هاي چون: «شب دهم»، «ميوه ممنوعه» و «مدار صفر درجه» درخشش چشم گيري داشته است، به خوبي نشان مي دهد كه اين كارگردان، در فضاي متفاوت - در مقاسيه با دو فيلم سينمايي قبلي خود (ازدواج به سبك ايراني و پستچي سه بار در نمي زند) دست به توليد كاري زده است كه در سينماي ما جاي خالي آن به راستي حس مي شود.

    جمشيد هاشم پور و مصطفي زماني در كيفر



    وي در ادامه تاكيد كرد: فيلم سينمايي «كيفر» را مي توان فيلمي معلق به گونه «سينماي نوآر» (فيلم سياه Film- Noir) دانست. گونه اي كه فيلمسازان بزرگي همچون «فريتز لانگ»، «اورسن ولز»، «ژان پيرملويل» و ... نيز در آن فضا، فيلم هايي به يادماندني پديد آورده اند.
    حاجي مشهدي تصريح كرد: در تازه ترين فيلم سينمايي «حسن فتحي» (كيفر) كه از متن، فيلمنامه تا اجرا و كارگرداني آن، به كهن الگوهاي گونه «فيلم نوآر» وفاداري نشان داده مي شود، سعي شده است تا به كمك فيلمنامه نويس اصلي «عليرضا نادري» شخصيت هايي طراحي شود كه هريك به نوبه خود، همان ويژگي هاي آشناي اين گونه سينمايي را در خود جمع كرده باشند.
    اين منتقد در ادامه خاطرنشان كرد: به همين روي، همه ضدقهرمان هاي چنين اثري، نشانه هايي از بدگماني، بي اعتمادي، تنهايي و انزواطلبي را با خود همراه دارند. زنان چنين اثري در فضايي از روابط اغواگرايانه همراه با ويژگي هاي شخصيت هاي «خون آشام» و «هيولاوار» ظاهر مي شوند كه همه وظيفه شان در قرار دادن مردان در موقعيت هاي دشوار و مرگ آور خلاصه مي شود!
    نايب رئيس كانون ايراني مدرسان سينما در ادامه تصريح كرد: «برزو» (هومن برق نورد)، برادر محكوم به اعدام «سيامك» (مصطفي زماني) به دليل دزديده شدن پول ديه كه خانواده اش براي خلاصي او از زندان آماده كرده اند، به چوبه دار سپرده مي شود و «سيامك» براي پي گيري چرايي دزديده شدن پول ديه در مسير بانك، به نهانگاه ها و جاهايي سرك مي كشد كه شبيه تمامي فيلم هاي متعلق به «سينماي نوآر» موقعيت هاي پرخطر و مرگ آفرين به نظر مي رسند.
    وي اظهار داشت: در فيلم سينمايي «كيفر» با اشاره ضمني به مسائلي چون دوره مهاجرت جوانان جوياي كار ايراني به ژاپن و پيامدهاي اجتماعي- رواني چنين پديده ، نويسندگان فيلمنامه، قصد واكاوي مسائل جامعه شناختي را در سر داشته اند تا از اين طريق تضادها و تناقض هاي رفتاري جامعه ما را به نمايش بگذارند.
    وي همچنين به فارس، گفت: متناسب با فضاي «كيفر»، فيلمبرداري، تدوين و حتي موسيقي متن اين فيلم سينمايي نيز درخدمت چنين اثري است. «امير جعفري» (جمال) و «مريلا زارعي» (سپيده) هر دو، گويي در نقش هايي متفاوت و تازه، حضوري گرم و گيرا دارند.
    حاجي مشهدي در پايان اين گفت و گو نيز اظهار داشت: شايد اصلي ترين اشكال فيلم سينمايي «كيفر» را بايد در فضاسازي هاي مربوط به مخفي گاه هاي مخوف، آن فضاي زيرزميني (باشگاه مشت زني!!) و حضور «ياكوزاهاي ژاپني» در فيلم سينمايي «كيفر» دانست كه تا حدودزيادي، باورپذيري چنين فضايي را براي تماشاگر ايراني ، دشوار مي سازد.


    منبع : سینما در سی نما

  6. #15
    دوست آشنا
    نوشته ها
    724
    ارسال تشکر
    479
    دریافت تشکر: 1,433
    قدرت امتیاز دهی
    36
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي روز ايران

    فیلمی که پس از سه سال انتظار برای اکران به شبکه نمایش خانگی رفت
    آیا فیلم «نسل جادویی» اشکال شرعی دارد؟!


    سینمای ما- محمد صابری: جهانگیر کوثری در اظهاراتی یکی از مهترین دلایل اکران نشدن فیلمش را «غیرشرعی» دانستن فیلم از سوی مسئولان وقت خواند! فیلم «نسل جادویی» درباره تبحر و توانایی‌های ویژه تعدادی جوان است. اما در انتخاب و اجرای بعضی از این توانمندی‌ها به گونه‌ای عمل شده‌است که کارها صورت «معجزه» و «جادو» به خود گرفته و همین از نگاه ناظران آن زمان نکته‌ای خارج از «چارچوب‌های شرع» اعلام شده بود.
    در بازار داغ آمد و شد فیلم‌های رنگارنگ ویدئویی به شبکه نمایش خانگی و در لابلای عناوین پرطمطراق بفروش‌های سینمایی، برخی آثار بی‌سروصدا راه به سوپرمارکت‌ها و فروشگاه‌های محصولات تصویری می‌گشایند که بواسطه همین سکوت کمتر دیده می‌شوند و احتمالاً کمتر پیرامونشان بحث و گفت‌وگو رقم می‌خورد. از این دست آثار بهترین نمونه فیلم‌های ناکام در اکران عمومی هستند که پس از چند سال انتظار در صف اکران ناگزیر از قبول توزیع در شبکه نمایش خانگی شده‌اند و فرصت سنجش در میان فیلم‌های در حال اکران را از دست داده‌اند. اینکه این آثار با ورود به شبکه نمایش آیا راهی برای ارتباط با مخاطب یافته و دیده می‌شوند و یا راهی آرشیو‌های خانگی شده و تا ابد نادیده می‌مانند بحثی است که کم‌وبیش مدنظر اهالی رسانه و محافل سینمای بوده است اما ریز شدن در چرایی عدم توفیق برخی از این آثار در امر اخذ مجوز اکران و یا حتی ناکامی به‌رغم اخذ پروانه نمایش، سویه‌ای متفاوت به آسیب‌شاسی این پدیده می‌دهد. روند بازماندن فیلم سینمایی «نسل جادویی» از اکران حکایتی از این جنس است، حکایتی که مرورش در این بازار شعار و تحلیل پیرامون «لزوم ممیزی در سینما» خالی از لطف نیست.

    3 سال انتظار بی‌ثمر
    «نسل جادویی» بعنوان چهارمین تجربه بلند سینمایی ایرج کریمی در حالی از هفته گذشته راهی شبکه نمایش خانگی شده‌است که مرور اخبار و اظهار نظرات پیرامون این فیلم نشان از دلیلی غریب برای انتظار 3 ساله این فیلم در صف اکران دارد. نسل جادویی پس از «از کنار هم می‌گذریم» (۱۳۷۹)، «چند تار مو» (۱۳۸۲) و «باغ‌های کندلوس» (۱۳۸۳)، در سال 85 مقابل دوربین ایرج کریمی رفت. کارگردانی که به‌موازات آشنایی با مختصات «سینما» بواسطه تسلط بر «ادبیات»، جایگاه ویژه‌ای در نقد ادبی و سینمایی هم داشته و به همین دلیل آثارش مورد توجه منتقدان بوده‌است. هر چند هیچ یک از آثارش تا به امروز بعنوان اثری مخاطب‌پسند در گیشه خودنمایی نکرده، اما توجه منتقدان به آن‌ها همواره بستری مناسب برای نقد و نظر درباره تعامل سینما و ادبیات را فراهم آورده‌است. چهارمین تجربه سینمایی این کارگردان شناخته شده اما سرنوشتی متفاوت یافت و به دلیلی که هنوز هم غریب می‌نماید، 3 سال در صف اکران ماند. اما داستان این توقیف چه بود؟

    پروانه داشت، پروانه نداشت!
    در خلاصه داستان فیلم «نسل جادویی» تنها به این جملات بسنده شده است: «نسل جادویی از جوانان امروز می‌گوید. از استعدادها، خلاقیت‌ها و زمینه‌های زندگی، عشق، جسارت و شادابی. نسل جادویی حدیث جوانانی است که آینده را می‌سازند.» اما نکته جالب توجه درباره این فیلم، که بازماندنش از اکران را از همان ابتدا کمی عجیب می‌نمود، نه تنها عوامل معتبر و نام آشنایی چون «جهانگیر کوثری» در مقام تهیه‌کننده و «ایرج کریمی» در مقام کارگردان، که حضور پررنگ بازیگران نام‌آشنایی چون هدیه تهرانی، رامبد جوان، باران کوثری، شاهرخ فروتنیان و نگار جواهریان بود. بازیگرانی که بسیاری بواسطه حضورشان اکران امیدوارکننده‌ای را برای فیلم پیش‌بینی کرده بودند. اما مشکل اکران این فیلم در کجا بود؟ اگر پروانه نمایش برای فیلم صادر شده بود، پس چه دلیلی برای عدم اکران فیلم وجود داشت و اگر اینگونه نیست، چرا مردادماه 86 تهیه‌کننده فیلم خبر از صدور پروانه نمایش داده و در پاسخ به دلایل عدم اکران گفته بود: «با جابجایی‌هایی که اخیراً در برنامه سینماها رخ داد، تقریباً تمامی قراردادهایی که با سینماها بسته شده بود بهم خورد، که نسل جادویی هم قربانی این جابجایی‌ها شد.» کوثری در حالی سال 86 خبر از «بهم خوردن قرارداد با سینماها» داده بود که مطابق قانون عقد قرارداد برای فیلم بدون پروانه نمایش مقدور نبود است و طبیعتا اینکه برخی عدم اکران فیلم را ناشی از «صادر نشدن پروانه نمایش» می‌دانستند هم دیگر محلی از اعراب نمی‌یافت. در کنار روایت تهیه‌کننده اما کارگردان فیلم نگاه دیگری به معضل در راه ماندن فیلمش داشت و همواره می‌گفت: «آدمی با امید زنده است و ما همچنان امیدواریم که نسل جادویی اکران شود. به هر حال شرایط به گونه‌ای است که نمی‌توان به شکل قاطع راجع به موضوعی صحبت کرد، اما در حال حاضر با توجه به صحبت‌هایی که با آقای کوثری داشته‌ایم به جمع‌بندی رسیده‌ایم تا با عقد قرارداد با یک پخش‌کننده معتبر شرایط اکران فیلم در ماه‌های آینده را مهیا کنیم.» ایرج کریمی در حالی از «امیدواری برای عقد قرارداد» می‌گفت که پیش‌تر حتی اعلام شده بود «نسل جادویی» را شرکت «باران فیلم» پخش خواهد کرد. او اما در این باره گفته بود: «اصلا چنین موضوعی وجود ندارد و قراردادی برای پخش این فیلم با هیچ پخش‌کننده‌ای منعقد نشده‌است.» کریمی وجود هرگونه مشکل محتوایی را در این فیلم رد می‌کرد و می‌گفت: «برخی اختلافات داخلی بین تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار باعث بروز مشکلاتی در این زمینه شد.»

    اصل داستان چه بود؟
    درست در روزهای اوج گیری این حرف‌وحدیث‌ها بود که سرانجام جهانگیر کوثری در اظهاراتی یکی از مهترین دلایل اکران نشدن فیلمش را «غیرشرعی» دانستن فیلم از سوی مسئولان وقت خواند! فیلم «نسل جادویی» درباره تبحر و توانایی‌های ویژه تعدادی جوان است. اما در انتخاب و اجرای بعضی از این توانمندی‌ها به گونه‌ای عمل شده‌است که کارها صورت «معجزه» و «جادو» به خود گرفته و همین از نگاه ناظران آن زمان نکته‌ای خارج از «چارچوب‌های شرع» اعلام شده بود؛ چارچوب‌هایی که تأکید دارد غیرپیامبران و غیرمعصومان از معجزه ناتوانند و این نکته است که فیلم را به تعبیر «مسئولان وقت اکران»، تبدیل به اثری غیرقابل نمایش کرده بود! نکاتی از این دست که؛ هدیه تهرانی می‌تواند از پشت دیوار اتفاقات را بببیند، رامبد جوان صداها را از تمام نقاط دنیا می‌شنود و باران کوثری می‌تواند با یک فوت حشرات و حیوانات را برای حجوم به سمت شخصی خاص هدایت کند و... از نگاه مسئولان صدور اجازه نمایش فیلم (نه پروانه نمایش!)، جزو معجزات شناخته شده و با این استدلال که جوانان عادی نمی‌توانند حائز چنین ویژگی‌هایی باشند فیلم را باوجود صدوره مجوز اکران، از نمایش عمومی بازداشته بود. جالب اینکه این فیلم در سال 84 و توسط همان «مسئولان وقت» مجوز ساخت گرفته بود، اما گویی اعلام دلایل اصلی عدم اکران فیلم چندان به صلاح شمرده نمی‌شد و سعی بر این بود که با حذف نام فیلم از اخبار، کم‌کم آن را به محاق فراموشی بسپارند. با اکران فیلم در جشنواره فیلم شهر اما بخشی از منتقدان موفق به تماشای آن شده و متعجب از نظر ناظران، قلم به نقد دلایل از اکران بازماندن فیلم بردند.


    رونمایی در شبکه نمایش خانگی
    پس از 3 سال اما سرانجام فرصت مواجهه مخاطب با این فیلم متفاوت کریمی فراهم آمد تا خود قضاوت کنند دلایل پیش‌گفته را. البته فیلم به لحاظ مضمون و ساختار به مانند بسیاری دیگر از تولیدات سینمایی جای نقد و بررسی بسیاری دارد. چه آنکه حتی در کارنامه کارگردان هم «نسل جادویی» هم‌طراز با دیگر آثار کریمی نیست. اما آسیب‌شناسی برخوردهایی از این دست که کاملاً خارج از چارچوب تعریف شده در قانون سرانجام فیلمی را اینچنین دچار ابهام و حتی ناکامی می‌کند و نامی جز «برخورد سلیقه‌ای» نمی‌توان بر آن گذاشت، حکایتی فراتر از سرنوشت یک اثر خاص دارد. فیلم‌هایی از جنس «نسل جادویی» کم نیست. «آدم» نخستین ساخته عبدالرضا کاهانی هم به‌رغم در دست داشتن پروانه نمایش این روزها در شبکه نمایش خانگی رونمایی شده‌است. «ستاره بود» ساخته فریدون جیرانی با بازی زنده‌یاد خسرو شکیبایی سال گذشته این سرانجام را یافت. آثاری چون «صندلی خالی»(سامان استرکی)، «آتشکار»(محسن امیریوسفی»، «شبانه روز»‌(کیوان علیمحمدی،امید بنکدار)، «دوزخ، برزخ، بهشت»(بیژن میرباقری)، «سنتوری»(داریوش مهرجویی) و بسیاری آثار دیگر ازاین دست هم در نوبت تجربه پایانی مشابه هستند. و سوال این است که این حکایت را پایانی هست؟
    اگرچه برخی معتقدند برخی از این فیلم ها به هیچوجه توانایی حضور در سینما و همچنین کشش جذب مخاطب را ندارد اما آیا نباید به همین فکر و ایده نیز اجازه امتحان را داد و اگر طبق معمول نتوانست کف فروش را به دست آورد، آن را از چرخه خارج ساخت و...



    منبع : خبر آنلاین

  7. کاربرانی که از پست مفید neginekimiya سپاس کرده اند.


  8. #16
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    طراحی لباس
    نوشته ها
    1,413
    ارسال تشکر
    1,189
    دریافت تشکر: 1,332
    قدرت امتیاز دهی
    41
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي روز ايران

    نقد فيلم «قصه پريا»
    تفاوت مضمون و ساختار

    • سوره سينما: «قصه پريا» تازه ترين اثر فريدون جيراني فيلم قبل تامل است كه مي توان آن را به لحاظ مضمون بسيار موفق توصيف كرد كه تا حدودي در پرداخت موفق نبوده است


    «قصه پريا» تازه ترين اثر فريدون جيراني مدتي است به اكران سينما ها رسيده است.فيلمي كه به لحاظ فيلمنامه و پرداخت قصه اي پر از تعليق مي توان آن را موفق توصيف كرد كه تا حدود ي در پرداخت آنچنان كه بايد موفق نيست «قصه پريا» روايت گر قصه نسلي است كه با يكسري دغدغه هاي اجتماعي دست و پنجه نرم مي كند و اعتيادي كه به شكل امروزي خود گريبان گير بسياري از جوان ها است با توجه به مضمون قصه به خوبي نگاشته شده است.روايت همزمان قصه اي كه در زمان حال و گذشته روايت مي شود به فرم داستان جذابيت بيشتري بخشيده است و تنها نقطه ضعف فيلم به لحاظ رفت و برگشت هاي زماني را مي توان به نحوه تدوين فيلم نسبت دادو البته ريتم كند فيلم در لحظات ابتدايي كمي مخاطب را بي حوصله مي كند.
    شخصيت هاي «قصه پريا» با توجه به موقيعت آن ها در فيلم به خوبي تصوير شده است اما شايد مخاطب اين فيلم انتظارش در شناخت كامل يك شخصيت در فيلم آنچنان كه بايد برآورده نشود.در اين فيلم حديث با بازي باران كوثري كه شايد مي توان آن را به لحاظ گريم و شخصيت پردازي يكي از متفاوت ترين كارهاي كوثري دانست آنچنان كه بايد در لحظات اوليه فيلم پرداخت نشده است و تنها چهره دختري عاشق و پابند اخلاقياتي را مي بينيم كه در سكانس هاي پاياني تا حدودي به وجوهات اخلاقي اش پي مي بريم و از طرف ديگر مهناز افشار كه مي توان گفت به خوبي از پس اجراي نقش دختري معتاد بر آمده است .مصطفي زماني نيز كه به دنبال اجراي هاي متفاوت است تا حدودي توانسته است بازي متفاوتي را از خود به نمايش بگذارد .زماني كه در ابتداي فيلم با چهره يك روزنامه نگار موجه و خوش آتيه به مخاطب روبرو مي شود در انتها و رفته رفته در طول فيلم به سمت جدا شدن از زندگي سابق و رفتن به سمت تباهي كشيده مي شود كه سكانس هاي برخوردها و دعواهاي او با سروين (مهناز افشار)در فيلم از لحظات تاثير گذار بازي اواست.
    در كل تازه ترين اثر فريدون جيراني را مي توان به لحاظ مضمون فيلم بسيار قابل قبول و موفقي دانست كه به لحاظ پرداخت شايد با كاستي هايي رو برو است .مثل برخي از ديالوگ ها يا صحنه هاي اضافي كه نبودشان در فيلم در كليت كار تاثير چنداني ندارد و بايد منتظر ماند و ديد استقبال مخاطبان سينما از تازه ترين اثر جيراني چيست؟


    منبع:سوره سینما








صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. معرفی: سایتهای معتبردر زمینه مهندسی معدن
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن سایر موضوعات مهندسی معدن
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th February 2009, 01:05 PM
  2. مقاله: ايران و مسائل بین‌المللی راهبري اينترنت (نوشته دکتر کاظم معتمدنژاد)
    توسط diamonds55 در انجمن بخش مقالات وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd January 2009, 04:07 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •