اشکی که بی صداست
پشتی که بی پناه است
دستی که بسته است
پایی که خسته است
حرفی که صادق است
شرمی که آشناست
دل را که عاشق است
دارایی من است
ارزانی شماست
دوستت دارم
اشکی که بی صداست
پشتی که بی پناه است
دستی که بسته است
پایی که خسته است
حرفی که صادق است
شرمی که آشناست
دل را که عاشق است
دارایی من است
ارزانی شماست
دوستت دارم
عشق یعنی حسرت پنهان دل
زندگی در گوشه ویران دل
عشق یعنی سایه در یک خیال
آرزوی سرکش وگاهی محال
لحظه ها عریانند!
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
*به حباب نگران لب یک رود قسم،*
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...
"سهراب سپهری"
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[
[
[
تو میخواستی ا من یه آدم دیگه بسازی
من میدونستم نمیتونی با هم دیگه بسازیم
صبر میکردم لج میکردی
من میدونستم بری دیگه برنمیگردی
تو هم که رفتی اَی بابا
ما دست رو قلب هر کی که گذاشتیم
فرداش ولمون کرد ما شانس نداشتیم
که نداشتیم تو نذاشتی تو زندانی میخواستی
صبر طولانی میخواستی با هم نمیساختیم
یه یی یه
♫♫♫
تو فک می کردی که بری
دیگه پا نمیگیره این عاشق دیوونه حالا حالا پیگیره
فک میکردی که بعد از تو قید دنیامو زدم
نمیدونستی منم فراموشی بلدم
حالا تنهایی بساز با اشکات با شک هات
قلب می فهمه بزودی کیو از دست داد
طفلکی اون که الان شبها تویی همراش
فک میکنه دوسش داری نمیزاری تنهاش
تو هم که رفتی اَی بابا
ما دست رو قلب هر کی که گذاشتیم
فرداش ولمون کرد ما شانس نداشتیم
که نداشتیم تو نذاشتی تو زندانی میخواستی
صبر طولانی میخواستی با هم نمیساختیم
یه یی یه
[
[
love is a war
[
[
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)