هکاتی ماکره کو
hekati makere ko
بپته کرگه خنده مکه
bepeta karga khanda meke
حرفهایی میزنه که مرغ پخته به خنده می افته
کنایه از خالی بندی ولاف زدن است
هکاتی ماکره کو
hekati makere ko
بپته کرگه خنده مکه
bepeta karga khanda meke
حرفهایی میزنه که مرغ پخته به خنده می افته
کنایه از خالی بندی ولاف زدن است
یه رفــــــــیق دارم ; "اسمش خــــــــداس" بحثــــــــسش از همه جداس تــــــــا اون پشتــــــمه بیخیال مخاطب خــــــــاص ...!
سلام داداش احسنت.....
سمنان،شاید تنها شهری باشد که وقتی غریبهای آنجا میرود حتما میفهمد مردمانش به او چه میگویند اما خود آن مردمان ممکن است درست نفهمند که دارند به یکدیگر چه میگویند! اتفاقی که یک دلیل ساده دارد؛ آنجا، به قول خودشان جزیره لهجههاست و محله به محله روش و گویش صحبت کردن آدمها عوض میشود. اما آنها حتما با غریبهها فارسی صحبت میکنند.سمنانیها در شهرشان لااقل 5 گویش کاملا متمایز دارند. اتفاقی که وقتی در دایرههای کوچک از شهر فاصله میگیری با شدت بیشتری تکرار میشود. به فاصله 2 کیلومتری شهر، سنگسریها طوری حرف میزنند که سمنانیها به زحمت میفهمند چه میگویند. نمونهای که در این شهر و اطرافش زیاد است.
میگویند سه موقع دعا برآورده میشود:یکی وقت غروب یکی زیر بارون ...یکی هم وقتی دلت میشکند...
من وقت غروب زیربارون با دلی شکسته دعاکردم.
ا هوشتون شهر و دیاری دوست دارون ژو زِمستون و بُهاری دوست دارون هر کُجَه بشین و هر جا کو دَبین سِمنی با بی قراری دوست دارون ترجمه به فارسی: من شهر و دیارم را دوست دارم زمستان و بهارش را دوست دارم هر جا که بروم و هر جا که باشم سمنان را با بیقراری دوست دارم
میگویند سه موقع دعا برآورده میشود:یکی وقت غروب یکی زیر بارون ...یکی هم وقتی دلت میشکند...
من وقت غروب زیربارون با دلی شکسته دعاکردم.
ذوالفقار دو دم
کي مبو آقا دوباره رجوع که
مکه پي خورشيدي واري طلوع که
دشمن مايه شما صاحب ندارين
با ذوالفقاري دو دمي، شروع که
میگویند سه موقع دعا برآورده میشود:یکی وقت غروب یکی زیر بارون ...یکی هم وقتی دلت میشکند...
من وقت غروب زیربارون با دلی شکسته دعاکردم.
دلم پوسید در غربت خدایا شود جانم فدای شهر سمنان گل ریحان و عطر بوی نرگس بود زینت فزای شهر سمنان دلم همچون کبوتر میکشد پر به هر ساعت برای شهر سمنان اگر چه دورم، اما فکرم آنجاست به سر دارم هوای شهر سمنان خوش آن روزی که چشمانم دوباره بیفتد بر فضای شهر سمنان به شهمیرزاد و آب خوش گوارش کند افزون بهای شهر سمنان به مهدی شهر و مردان غیورش سلحشور و قوای شهر سمنان به مسجد جامع و آن چهل ستونش به بازار و سرای شهر سمنان به یاد مسجد سلطانی شهر چو یوسف دلربای شهر سمنان به یاد آن منار و آن شبستان بلال خوش صدای شهر سمنان به شبهای کویر و پر ستاره نسیم دلگشای شهر سمنان به آن دروازه ارگ عهد قاجار بود زیبا بنای شهر سمنان همیشه سرفراز و پای بر جا برای ما بمان ای شهر سمنان خداوندا به آن عزّ و جلالت ز تو خواهم بقای شهر سمنان
میگویند سه موقع دعا برآورده میشود:یکی وقت غروب یکی زیر بارون ...یکی هم وقتی دلت میشکند...
من وقت غروب زیربارون با دلی شکسته دعاکردم.
اسامی اشخاص در زبان سمنانی
ابراهیم = اِبرِن " ebren"اسماعیل = اِسمِل " esmel"عباس = عِباس "ebbas "فاطمه = فاطیما "fatima "نصرالله = نَصُور " nasour"اصغر = اخصرزین العابدین = زلِبدینعبدالله = عبدلخیرالنساء= خنیسامحمد تقی = مد تقیعلی نقی = النقی
میگویند سه موقع دعا برآورده میشود:یکی وقت غروب یکی زیر بارون ...یکی هم وقتی دلت میشکند...
من وقت غروب زیربارون با دلی شکسته دعاکردم.
به طور كلى لهجه مردم سمنان و نواحى اطراف آن را مىتوان به پنج دسته مهم تقسيم كرد:
1ـ زبان سمنانى،
2ـ زبان سنگسرى،
3ـ زبان شهميرزادى،
4ـ زبان سرخهاى،
5ـ زبان لاسگردى.
میگویند سه موقع دعا برآورده میشود:یکی وقت غروب یکی زیر بارون ...یکی هم وقتی دلت میشکند...
من وقت غروب زیربارون با دلی شکسته دعاکردم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)