دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 65

موضوع: آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد

  1. #11
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    *توضیحات:

    19.
    فیروزه فرش: صفت مرکب، هرجا که فرش ان از فیروزه باشد، در این جا کنایه از دنیا است.

    ساق عرش: پایه عرش الهی.

    20.
    پرده نشینان: کنایه از فرشتگان اسمانی است.

    21.
    قلم درکشیدن: کنایه از محو ناپدید کردن.

    استی: مخفف استین

    علم برکشیدن: کنایه از نصب کردن علم است.

    22.
    گهرخانه ی اصلی: کنایه از جوار و قرب حق سبحانه و تعالی است.

    23.
    قِدم: مقابل حدوث است و راه قدم در این جا منظور راهی است که به ذات حق تعالی مربوط می شود.

    پرده برگرفتن: اشکار ساختن.

    24.
    عرض: به فتح اول و دوم، در اصطلاح منطقیان ان چه قائم به چیزی دیگر باشد.

    جوهر: ضد عرض است و قیام عرض وسیله ی جوهر است، زیرا جوهر در اصطلاح منطقیان چیزی است که به ذات خود قائم باشد.



    و همه ی ما خاطره ایم.....


  2. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  3. #12
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    خورد شرابی که حق امیخته
    جرعه ی ان در گل ما ریخته

    لطفِ ازل با نفسش هم نشین
    رحمتِ حق نازکش، او نازنین

    لب به شکرخنده بیاراسته
    امت خود را به دعا خواسته 25

    همتش از گنج توانگر شده
    جمله ی مقصود میسر شده

    پشت قوی گشته از ان بارگاه
    روی دراورده بدین کارگاه

    زان سفر عشق نیاز امده
    در نفسی رفته و باز امده

    ای سخنت مهر زبان های ما
    بوی تو جانداروی جان های ما 26

    دور سخا را به تمامی رسان
    ختم سخن را به نظامی رسان

    «مخزن الاسرار»



    معراج پیامبر«ص»

    شبی رخ تافته زین دیر فانی
    به خلوت در سرای امّ هانی 27

    رسیده جبرئیل از بیت معمور
    براقی برق سیر اورده از نور

    نگارین پیکری چون صورت باغ
    سرش بکر از لگام و رانش از داغ

    نه ابر، از ابر نیسان درفشان تر
    نه باد، از بادِ بستان خوش عنان تر 28

    چو دریایی ز گوهر کرده زینش
    نگشته وهم کس زورق نشینش

    قوی پشت و گران نعل و سبک خیز
    به دیدن تیزبین و درشدن تیز

    وُشاق تنگ چشمِ هفت خرگاه
    بدان ختلی شده پیشِ شهنشاه 29

    چو مرغی از مدینه بر پریده
    به اقصی الغایت اقصی رسیده

    نموده انبیا را قبله ی خویش
    به تفصیل امانت رفته در پیش

    چو کرده پیشوایی انبیا را
    گرفته پیش راه کبریا را

    برون رفته چو وهم تیزهوشان
    ز خرگاه کبودِ سبزپوشان

    ازین گردابه چون باد بهشتی
    به ساحل گاه قطب اورده کشتی

    فلک را قلب در عقرب دریده
    اسد را دست بر جبهت کشیده

    مجرة، کهکشان پیشِ براقش
    درخت خوشه‏، جوجو زاشتیاقش 31

    کمان را استخوان بر گنج کرده
    ترازو را سعادت سنج کرده

    رحم برمادران دهر بسته
    ز حیض دختران نعش رسته 32

    زرفعت، تاج داده مشتری را
    بوده ز آفتاب، انگشتری را

    به دفعِ نزلیان اسمان گیر
    ز جعبه داده جوزا را یکی تیر 33

    چو یوسف شربتی در دلو خورده
    چو یونس وقفه‏ای در حوت کرده

    ثریا در رکابش مانده مدهوش
    به سرهنگی حمایل بسته بر دوش 34

    به زیرش، نسرِ طایر پر فشانده
    وزو چون نسرِ واقع بازمانده 35

    ز رنگ‌آمیزی ریحانِ آن باغ
    نهاده چشم خود را مهرِ مازاغ

    چو بیرون رفت از آن میدانِ خضرا
    رکاب افشاند از صحرا به صحرا 36


    ....

    ویرایش توسط چکامه91 : 15th September 2013 در ساعت 09:05 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  4. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  5. #13
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    * توضیحات:

    25.
    شکرخنده: کنایه از تبسم است یعنی در زیر لب خنده کردن.

    26.
    جاندارو: پادزهر، تریاق، نوشدارو. و ان دارویی است که زندگی بخشد و جان را حفظ کند.
    یعنی بوی خوش حضرت رسالت پناه «ص» موجب زندگی و حفظ جان می گردد.

    ________________________



    27.
    سرای امّ هانی: خانه ی امّ هانی، نام دختر ابوطالب یعنی خواهر حقیقی حضرت علی «ع» است که عموزاده پیامبر«ص» باشد.

    28.
    ابر نیسان: ابری که در موسم بهار بارد، و نیز بارانی است که در موسم پاییز بارد و صدف را دُر دهد، منظور شاعر معنی دوم است.

    خوش عنان: مطیع و فرمان بردار که به اندک اشاره به هر سو که خواهند برود.

    29.
    وُشاق: در این جا پیک رونده مراد است.

    تنگ چشم: ان که چشمش تنگ است، این از صفات محبوب است.

    هفت خرگاه: کنایه از هفت اسمان است.

    ختلی: اسبی که از ختل اورند.

    شهنشاه: در این جا پروردگار جهان منظور است.

    30.
    خرگاه کبود: کنایه از اسمان است.

    سبزپوشان: کنایه از فرشتگان است.

    31.
    معجرّه کهکشان: راه کهکشان

    درخت خوشه: کنایه از برج سنبله یا برج ششم از بروج دوازده گانه فلکی است.

    جوجو: به فتح او ل و سوم، در این جا کنایه از ذره ذره و پاره پاره است.

    32.
    دختران نعش: بنات انعش که عبارت است از هفت ستاره در اسمان در جهت قطب شمالی که ان ها را دب اکبر هم گویند و در دنباله ی ان ها هفت ستاره ی دیگر است که ان ها را دب اصغر گویند، هفت برادران.

    33.
    نزلیان: جمع نزلی، طفیلی و شکم پرست.

    جوزا: دو پیکر، نام برج سوم از دوازده برج فلکی.

    34.
    ثریا: ستاره ی پروین، و چون مجموعه ی چند ستاره شبیه گردن بند است ان را عقد ثریا نیز گویند.

    حمایل: ان چه به شانه و پهلو اویزند، مانند شمشیر و جز ان .

    35.
    نسر: در لغت به معنی کرکس است، اما در اینجا از نسر طایر و نسر واقع دو ستاره مورد نظر است.

    36.
    میدان خضرا: کنایه از هفت اسمان است.

    رکاب افشاندن: کنایه از سوارکاری کردن است.



    و همه ی ما خاطره ایم.....


  6. 7 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  7. #14
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد



    چو بیرون رفت از آن میدانِ خضرا
    رکاب افشاند از صحرا به صحرا 36


    بدان پرّندگی طاوس اخضر
    فکند از سرعتش هم بال و هم پر 37

    چو جبریل از رکابش باز پس گشت
    عنان بر زد ز میکائیل بگذشت

    سرافیل آمد و بر پر نشاندش
    به هودج خانه ی رفرف رساندش

    ز رفرف بر رفِ طوبی علم زد
    وز آنجا بر سر سدره قدم زد

    جریده بر جریده نقش می‌خواند
    بیابان در بیابان رخش می‌راند

    چو بنوشت آسمان را فرش بر فرش
    به استقبالش آمد تارک عرش 38

    فرس بیرون جهان از کل کونین
    علم زد بر سریر قابِ قوسین 39

    قدم برقع ز روی خویش برداشت
    حجاب کاینات از پیش برداشت

    جهت را جعد بر جبهت شکستند
    مکان را نیز برقع باز بستند 40

    محمد در مکان بی‌مکانی
    پدید آمد نشانِ بی‌نشانی

    کلام سرمدی بی‌نقل بشنید
    خداوندِ جهان را بی‌جهت دید 41

    به هر عضوی تنش رقصی در آورد
    ز هر موئی دلش چشمی بر آورد

    و زان دیدن که حیرت حاصلش بود
    دلش در چشم و چشمش در دلش بود

    خطاب آمد که‌ای مقصودِ درگاه
    هر آن حاجت که مقصود است در خواه 42

    سرای فضل بود از بخل خالی
    برات گنج رحمت خواست حالی

    گنه کاران امت را دعا کرد
    خدایش جمله حاجت‌ها روا کرد

    چو پوشید از کرامت خلعتِ خاص
    بیامد باز پس با گنجِ اخلاص

    گلی شد سرو قدری بود کامد
    هلالی رفت و، بدری بود کامد

    خلایق را برات شادی آورد
    ز دوزخ نامه ی آزادی آورد

    ز ما بر جان چون او نازنینی
    پیاپی باد هر دم آفرینی

    «خسرو وشیرین»



    معراج پیغمبر اکرم «ص»

    ای نقش تو معرجِ معانی
    معراج تو نقل آسمانی 43

    از هفت خزینه در گشاده
    بر چهار گهر قدم نهاده 44

    از حوصله ی زمانه ی تنگ
    بر فرق فلک زده شباهنگ

    چون شب علم سیاه برداشت
    شبرنگ تو رقصِ راه برداشت 45

    خلوتگه عرش گشت جایت
    پرواز پری گرفت پایت

    سر برزده از سرای فانی
    بر اوج سرای امِّ هانی

    جبریل رسید طوق در دست
    کز بهر تو آسمان کمر بست

    بر هفت فلک دو حلقه بستند
    نظاره ی تُست هر چه هستند

    برخیز هلا نه وقت خواب است
    مه منتظر تو آفتاب است

    در نسخ عطارد از حروفت
    منسوخ شد آیت وقوفت

    ....



    ویرایش توسط چکامه91 : 16th September 2013 در ساعت 11:07 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  8. 5 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  9. #15
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    *توضیحات:


    36.
    میدان خضرا: کنایه از هفت اسمان است.

    رکاب افشاندن: کنایه از سوارکاری کردن است.


    37.
    طاوس اخضر: کنایه از فرشتگان می باشد

    38.
    تارک عرش: بابلای عرش

    39.
    فرس:اسب

    کونین: دوجهان، دوعالم

    40.
    جعد: به فتح اول و سکون دوم،موی پیچیده

    جبهت:پیشانی

    41.
    سرمدی: همیشگی و دایم

    42.
    مقصود خرگاه: کنایه از حضرت رسول اکرم «ص» است.

    43.
    مَعرَج: نردبان، وسیله ی بالا رفتن

    44.
    هفت خزینه:کنایه از هفت اسمان است.

    چارگهر: عناصر چهرگانه، ولی در این جا ظاهرا چهار ستاره ی نعش از بنات النعش مراد است.

    45.
    شبرنگ: سیاه، تیره و تار مانند شب، ولی در این جا منظور براق است که در تیرگی شب، رسول را از عالم خاکی به عالم افلاکی برد.

    ویرایش توسط چکامه91 : 16th September 2013 در ساعت 11:12 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  10. 5 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  11. #16
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    در نسخ عطارد از حروفت
    منسوخ شد آیت وقوفت


    زهره طبق نثار بر فرق
    تا نور تو کی برآید از شرق 46

    خورشید به صورت هلالی
    زحمت ز رهِ تو کرده خالی 47

    مریخ ملازم یتاقت
    موکب رو کمترین وشاقت 48

    دراجه ی مشتری بدان نور
    از راه تو گفته چشم بد دور

    کیوان علم سیاه بر دوش
    در بندگی تو حلقه در گوش

    در کوکبه ی چنین غلامان
    شرط است برون شدن خرامان 49

    امشب شب قدرتست بشتاب
    قدر شب قدر خویش دریاب

    ای دولتی آن شبی که چون روز
    گشت از قدم تو عالم افروز 50

    پرگار به خاک در کشیدی
    جدول به سپهر بر کشیدی

    برقی که براق بود نامش
    رفق روش تو کرد رامش 51

    بر سفت چنان نسفته تختی
    طیاره شدی چو نیک بختی

    زآنجا که چنان یک اسبه راندی
    دوران دواسبه را بماندی 52

    ربع فلک از چهارگوشه
    داده ز درت هزار خوشه

    از سرخ و سپید دخل آن باغ
    بخش نظر تو مهر ما زاغ

    بر طره ی هفت بام عالم
    نه طاس گذاشتی نه پرچم

    هم پرچم چرخ را گسستی
    هم طاسک ماه را شکستی

    طاوس پران چرخ اخضر
    هم بال فکنده با تو، هم پر

    جبریل ز همرهیت مانده
    الله معک ز دور خوانده

    میکائیلت نشانده بر سر
    واورده به خواجه تاش دیگر

    اسرافیلت فتاده در پای
    هم نیم رهت بمانده برجای

    رفرف که شده رفیق راهت
    برده به سریر سدره گاهت

    چون از سر سدره بر گذشتی
    اوراق حدوث در نوشتی

    رفتی ز بساط هفت فرشی
    تا طارم تنگبار عرشی 53

    سبوح زنان عرش پایه
    از نور تو کرده عرش سایه

    از حجله ی عرش بر پریدی
    هفتاد حجاب را دریدی

    تنها شدی از گرانی رخت
    هم تاج گذاشتی و هم تخت

    بازار جهت بهم شکستی
    از زحمت تحت وفوق رستی

    خرگاه برون زدی ز کونین
    در خیمه ی خاص قاب قوسین

    هم حضرت ذوالجلال دیدی
    هم سر کلام حق شنیدی

    از غایت وهم و غور ادراک
    هم دیدن وهم شنودنت پاک 54

    درخواستی آنچه بود کامت
    درخواسته خاص شد به نامت

    از قربت حضرت الهی
    باز آمدی آن چنان که خواهی

    ....

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  12. 5 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  13. #17
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    *توضیحات:

    46.
    طبقِ نثار: طبق به معنی ظرف و نثار به معنی افشاندن و پاشیدن پول و سکه بر فرق کسی است. مفهوم ان است که ستاهره زهره برای نثار کردن در راه پیغمبر اکرم ظرف
    بر سر نهاده و منتظر طلوع افتاب محمدی است.

    47.
    زحمت خالی کردن:رفتن و موجب مزاحمت بیشتر نشدن. منظور ان است که خورشید عالم تاب در برابر روی درخشان تو همچون هلالی باریک جلوه گر شده و قدرت مقاومت
    در مقابل نور روی تو را نداشته و از جلو راه تو دور گردیده تا موجب مزاحمت بیشتر تو نشود.

    48.
    یتاقت: «ت» ضمیر متصل، یتاق تو، پاسبان و پاسدار تو.

    وشاق: در این جا به معنی نوکر و غلام است.

    49.
    کوکبه:گروه مردم

    50.
    دولتی: در اینجا سعادتمند و کامکار معنی می دهد.

    51
    رفق: به کسر اول و سکون دوم،مدارا کردن، نرمی و لطف و نیکویی و مهربانی.

    52.
    یک اسبه: به تنهایی و یکه

    دو اسبه: کنایه از سرعت و تعجیل است.

    53.
    بساط هفت فرشی: کنیه از گستره ی زمین و اقلیم های هفت گانه است.

    طارم: گنبد

    تنگبار: لامکان،به اعتبار سالکان حضرت باری تعالی است به اعتبار وحدت حقیقی که ان جا گنجایش هیچ چیز نیست نه از طریق وجود و نه از راه تعقل،
    مفهوم ان است که از پهنه ی زمین به مکانی لامکانی و قرب حق رسیدی.

    54.
    غور: تفکر و تامل کردن.

    ویرایش توسط چکامه91 : 17th September 2013 در ساعت 09:16 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  14. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  15. #18
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    از قربت حضرت الهی
    باز آمدی آن چنان که خواهی


    گلزار شکفته از جبینت
    توقیع کرم در آستینت 55

    آورده برات رستگاران
    از بهرِ چو ما گناهکاران

    ما را چه محل که چون تو شاهی
    در سایه ی خود دهد پناهی

    زآنجا که تو روشن آفتابی
    بر ما نه شگفت اگر نتابی

    دریای مروت است رایت
    خضرای نبوت است جایت

    شد بی تو به خلق بر مروت
    بر بسته‌تر از در نبوت

    هر که از قدم تو سرکشیده
    دولت قلمیش در کشیده 56

    وان کو کمِر وفات بسته
    بر منظره ی ابد نشسته57

    باغ ارم از امید و بیمت
    جزیت ده نافه ی نسیمت 58

    ای مسند آسمان نوشته
    چون گنج به خاک بازگشته

    از سرعت آسمان خرامی
    سرّی بگشای بر نظامی

    موقوف نقاب چند باشی
    در برقع خواب چند باشی 59

    برخیز و نقاب رخ برانداز
    شاهی دو سه را به رخ درانداز 60

    این سفره ز پشتِ بار برگیر
    وین پرده ز روی کار برگیر

    رنگ از دو سیه سفید بزدای
    ضدی ز چهار طبع بگشای 61

    یک عهد کن این دو بی‌وفا را
    یک دست کن این چهار پا را 62

    چون تربیتِ حیات کردی
    حلِ همه مشکلات کردی

    زان نافه به باد بخش طیبی
    باشد که به ما رسد نصیبی

    زان لوح که خواندی از بدایت
    در خاطرِ ما فکن یک آیت

    زان صرفه که یافتیش بی‌صرف
    در دفترِ ما نویس یک حرف

    بنمای به ما که ما چه نامیم
    وز بت گر و بت شکن کدامیم

    ای کار مرا تمامی از تو
    نیرویِ دل نظامی از تو

    زین دل به دعا قناعتی کن
    وز بهر خدا شفاعتی کن

    تا پرده ی ما فرو گذارند
    وین پرده که هست بر ندارند 63

    «لیلی و مجنون»



    معراج پیغمبر اکرم «ص»

    چون نگنجید در جهان تاجش
    تخت بر عرش بست معراجش

    سر بلندیش راز پایه ی پست

    جبرئیل آمده براق به دست 64

    گفت بر باد نه پی خاکی
    تا زمینیت گردد افلاکی

    پاس شب را ز خیل خانه ی خاص
    تویی امشب یتاق دار خلاص 65

    سرعت برق این براق تراست
    برنشین کامشب این یتاق تر است

    چون که تیر یتاقت آوردم
    به جنیبت براقت آوردم

    مهد بر چرخ ران که ماه تویی
    بر کواکب دوان که شاه تویی

    ....

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  16. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  17. #19
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    * توضیحات:


    55.
    توقیع کرم:دست خط و فرمان بخشندگی و بزرگواری.

    56.
    قلمیش:«ش» ضمیر مفعولی است، او را قلمی درکشیده است. قلم در کشیدن: محو ونابود و ناپدید کردن.

    57.
    کو: که او

    وفات:«ت» ضمیر اضافه ای، وفای تو.

    58.
    جزیت: به کسر اول، معرب گزیت، ان چه بر کفار ذمّی در یک سال مقرر دارند که بپردازند.

    59.
    موقوف: بازداشته شده

    60.
    رخ:در مصراع اول رخسار است، در مصراع دوم منظور مهره ای از مهره های شطرنج است که به شکل برج می باشد.بین این دو واژه جناس تام وجود دارد.

    شاه: ایهام دارد چون دارای دو معنی است. یکی معنی نزدیک که همان شاه و فرمانروا باشد و دوم دور که منظور مهره ی شاه شطرنج است.

    61.
    دو سیه سفید: کنایه از روز و شب است.

    چهار طبع: عبارت است از گرمی، سردی، خشکی و تری.

    62.
    دو بی وفا:کنایه از شب و روز است.

    چهرپا: کنایه از چهر طبع مخالف است.

    63.
    پرده فرو گذاشتن: کنایه از پنهان کردن اعمال زشت و خودداری از اشکار ساختن اسرار است.

    _________________


    64.

    را: را اختصاص می باشد ، برای خاطر سربلندی او.

    پایه ی پست: ظاهرا منایه از دنیا می باشد.

    65.
    خیل خانه: منظور خانواده و دودمان است.


    و همه ی ما خاطره ایم.....


  18. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  19. #20
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : آنچه از معراج‌نامه‌ در ادب فارسی وجود دارد


    مهد بر چرخ ران که ماه تویی

    بر کواکب دوان که شاه تویی

    شش جهت را ز هفت بیخ برآر
    نه فلک را به چار میخ برآر66

    بگذران از سماکِ چرخ، سمند
    قدسیان را درآر سر به کمند 67

    عطرسایانِ شب به کار تواند
    سبز پوشان در انتظار تواند 68

    نازنینان مصر این پرگار
    بر تو عاشق شدند یوسف‌وار 69

    خیز تا در تو یک نظاره کنند
    هم کف و هم ترنج پاره کنند

    آسمان را به زیر پایه ی خویش
    طره نو کن ز جعد سایه ی خویش

    بگذران مرکب از سپهر بلند
    درکش ایوان قدس را به کمند 70

    شبروان را شکوفه ده چو چراغ
    تازه روباش چون شکوفه ی باغ 71

    شب شبِ تست و وقت وقتِ دعاست
    یافت خواهی هرآنچه خواهی خواست

    تازه‌تر کن فرشتگان را فرش
    خیمه زن بر سریر پایه ی عرش

    عرش را دیده برفروز به نور
    فرش را شقه در نورد ز دور

    تاجِ بستان که تاجور تو شدی
    بر سرآی از همه که سر تو شدی

    سر برآور به سر فراختنی
    دو جهان خاص کن به تاختنی

    راه خویش از غبار خالی کن
    عزم درگاه لایزالی کن

    تا به حق‌القدوم آن قدمت
    بر دو عالم روان شود علمت 72

    چون محمد ز جبرئیل به راز
    گوش کرد این پیام گوش نواز

    زان سخن هوش را تمامی داد
    گوش را حلقه ی غلامی داد

    دو امین بر امانتی گنجور
    این ز دیو آن ز دیو مردم دور 73

    آن امین خدای در تنزیل
    واین امین خرد به قول و دلیل 74

    آن رساند آنچه بود شرطِ پیام
    وین شنید آنچه بود سرّ کلام

    در شب تیره آن سراج منیر
    شد ز مهرِ مراد نقش پذیر

    گردن از طوق آن کمند نتافت
    طوق زر جز چنین نشاید یافت

    برق کردار بر براق نشست
    تازیش زیر و تازیانه به دست

    چون در آورد در عقابی پای
    کبک علوی خرام جست ز جای 75

    برزد از پای پر طاووسی
    ماه بر سر چو مهد کاووسی

    می‌پرید آنچنان کزان تک و تاب

    پر فکند از پیش چهار عقاب 76

    هرچه را دید زیر گام کشید
    شب لگد خورد و مه لگام کشید 77

    وهم دیدی که چون گذارد گام
    برق چون تیغ بر کشد ز نیام

    سرعت عقل در جهانگردی
    جنبش روح در جوانمردی

    بود با راهواریش همه لنگ
    با چنین پی فراخیش همه تنگ 78

    ....


    ویرایش توسط چکامه91 : 19th September 2013 در ساعت 08:36 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  20. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. موفقیت دانشمندان در تعیین میزان پیشرفت سرطان با شیوه پیشگامانه
    توسط سونای در انجمن سرطان شناسی و انكولوژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th January 2013, 10:21 PM
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 19th September 2012, 03:45 PM
  3. تصویر: جشن پیراهن استقلال به روایت تصویر
    توسط آسد مرتضي در انجمن تصاویر ورزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th July 2012, 02:20 PM
  4. در تصویر زیر شما چند تصویر صورت را می توانید پیدا کنید ؟
    توسط آبجی در انجمن خواندنی ها و دیدنی ها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th April 2010, 01:33 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th December 2009, 11:24 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •