دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 135

موضوع: ادبيات شفاهي آذرباييجان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    همکار تالار علوم جانوری
    رشته تحصیلی
    Biology_علوم جانوری
    نوشته ها
    1,160
    ارسال تشکر
    3,624
    دریافت تشکر: 4,561
    قدرت امتیاز دهی
    13114
    Array
    سونای69's: جدید50

    پیش فرض پاسخ : ادبيات شفاهي آذرباييجان

    گلگز و عباس

    در شھر توفارقان خواجه ماجیلي بود كه از جلال و ثروت چیزي كم نداشت و فرزندش عباس را نیز چنان ھوش و فراستي كه از ھر انگشت اش ھزار ھنر می باريد . اما فلك كج مدار ، با او نساخت و روزي ديد كه مرگ بر بالین اش نشسته و شمع حیاتش به بازي نسیمي خاموش خواھد شد .

    خواجه
    ماجیل فرزندش را به حضور فراخواند و گفت : « روزگاري در سفر استانبول، كولي طالع بیني ديدم كه وقتي چشم به كف دستان من دوخت او را چنان حیرتي فرا گرفت كه براي لحظه اي خاموش شد و چون سخن به زبان گشود گفت كه زمانه ی بد عھد ، بر لب بحر فنا منتظر توست و اما كوكبي در حیات ات چنان نورافشاني مي كند كه تا زمین و زمان ھست فروغ او نیز خواھد درخشید.چون كنجكاوم كرد و مشتي زر ستاند او از تو حرف زد و اينكه ھرچه از مال و متاع دنیا دارم و خواھم داشت براي كسبِ فیض تو از محضر عالمان و عارفان از ھیچ چیزي كوتاھي نكنم.»


    خواجه ماجیل اين گفت و چون لرزش شعله اي ، تكاني خورد و مرگ او را دريافت . عباس و مادرش با دلي پرخون و چشماني پراشك ، ختمي آبرومند براي خواجه ماجیل برگزار كردند و اما عباس را ديگر ، دل و دماغ محضر عالمان نماند و شب و روزش در گوشه ي محرابي به عابدي مي گذشت .

    روزي دلش ھواي باغھاي سیب و تاكستانھاي پدر كرد و به ھمراه دوستي بود تفرج كنان در ھوايي پر از شمیم گلھا و نغمه ي بلبلان « قايا » كه نامش
    ، از عالم قدسی سخن ساز كرد و ريسمان فراق پدر كه او را اسیر دل رمیده اش ساخته و كیمیاي سعادتي كه آرامشِ درونش را به او باز می گرداند.

    عباس و قايا طعامي بخورده و شكرانه ي سلامت كردند و با چھچھه و آواز پرندگان خوش نوا به خواب رفتند .به ھنگام عصر ، قايا بیدار شد و ديد كه عباس ھنوز خواب است . ھرچه او ر ا صدا زد و تكانش داد عباس از خواب برنخاست و اما عطر پاك نفس ھايش كه نسیم را نیز معطر مي ساخت و باغ خنده اي كه رو صورتش گل كرده بود او را به فكر انداخت و تا بال لطیف زمان با سیاھي نی اغشته رو به شھر توفارقان نھاد و مادر عباس را خبر كرد . عباس را بلند كرده و در زين اسبي نھادند و تا به كاشانه آوردند باز در خواب بود .

    او در رؤيایی دل انگیز فرو رفته بود كه ھاتف غیبي ، با او محرم اسرار نھان مي گفت و اينكه ھنوز خام است و بايد پخته ي عشق گردد تا در حريم درگه حق ، اھل دلي شكیبا بارآيد .


    آن ھاتف غیبي ، آيینه اي از دل در مقابل او نھاد و گفت:«چه مي بیني؟ »
    فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست …
    فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …

  2. 3 کاربر از پست مفید سونای69 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2011, 03:07 PM
  2. ساخت ساختارهاي مختلف کربني با ساييدن کربن بي‌شکل
    توسط well spoken در انجمن بخش سوالات تالار مکانیک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26th November 2009, 12:15 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th August 2009, 07:53 PM
  4. ساييدگي دندان‌ها با خوردن نوشابه گازدار
    توسط AvAstiN در انجمن دندانپزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th June 2009, 07:31 PM
  5. نام خود را وارد كنيد و معني كامل آن را ديافت نماييد
    توسط Asghar2000 در انجمن دانستنيها( علمي، آموزشي)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th April 2009, 10:31 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •