شاید تو همان
گمشــــــده ام باشی
مـــــــــــــادر...
هر وقت بـ ـــارون میومـــــــد، مـــ ـــادرش میرفت زیر بــــ ــارون !
می گفت بــــدن پســـــــــرم الان زیره بارونــــ ه ...
این روزها زیاد یاد آن مادری می افتم که رفت پیش امام صادق علیه السلام....
گفت : پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم.....
حضرت فرمود : صبر کن پسرت برمی گردد..... رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت.....
حضرت فرمود : مگر نگفتم صبر کن؟.....خب پسرت برمی گردد دیگر.....
رفت اما از پسرش خبری نشد..... برگشت ؛
آقا فرمود: مگر نگفتم صبر کن؟......دیگر طاقت نیاورد....
گفت : آقا خب چقدر صبر کنم؟......نمی توانم صبر کنم.....به خدا طاقتم تمام شده.....
حضرت فرمود : برو خانه پسرت برگشته........رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته.....
آمد پیش امام صادق گفت : آقا جریان چیست؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟
آقا فرموده بود: به من وحی نازل نشده
اما عند فناءالصبر یأتی الفرج...... صبر که تمام بشود فرج می آید.....
علاقه مندی ها (Bookmarks)