دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 16 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 160

موضوع: چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    به نام شما

    زمان قرعه ی نو می زند به نام شما
    خوشا که جهان می رود به کام شما

    درین هوا چه نفس ها پر آتش است و خوش است
    که بوی خود دل ماست در مشام شما

    تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید
    کز آتش دل ما پخته گشت خام شما

    فروغ گوهری از گنج خانه ی دل ماست
    چراغ صبح که بر می دمد ز بام شما

    ز صدق آینه کردار صبح خیزان بود
    که نقش طلعت خورشید یافت شام شما

    زمان به دست شما می دهد زمام مراد
    از آن که هست به دست خرد زمام شما

    همای اوج سعادت که می گریخت ز خاک
    شد از امان زمین دانه چین دام شما

    به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد
    که چون سمند زمین شد سپهر رام شما

    به شعر سایه در آن بزمگاه آزادی
    طرب کنید که پر نوش باد جام شما
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. 10 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    نیاز

    موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
    چنان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش

    حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
    ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش

    هر دمم پیش آید و با صد زبان خواند به چشم
    وین چنین بگریزد و پرهیز باشد از منش

    می تراود بوی جان امروز از طرف چمن
    بوسه ای دادی مگر ای باد گل بو بر تنش

    همره دل در پی اش افتان و خیزان می روم
    وه که گر روزی به چنگ من در افتد دامنش

    در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
    گر نبودی این همه نامهربانی کردنش

    سایه که باشد شبی کان رشک ماه و آفتاب
    در شبستان تو تابد شمع روی روشنش
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  4. 4 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  5. #3
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    رحیل

    فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
    دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

    شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
    زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت

    آن طفل که چو پیر ازین قافله درماند
    وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت

    از پیش و پس قافله ی عمر میدنیش
    گه پیشروی پی شد و گه باز پسی رفت

    ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
    دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت

    رفتی و فراموش شدی از دل دنیا
    چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت

    رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد
    بیدادگری آمد و فریادرسی رفت

    این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست
    دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  6. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  7. #4
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    نی خاموش

    باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
    آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

    خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
    تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم

    خاموشی لبم نه ز بی دردی و رضاست
    از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم

    من نالی خوش نوایم و خاموش ای دریغ
    لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم

    دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
    بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم

    زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
    ای دیده هوش دار که دریاست در دلم

    باری امید خویش به دلداری ام فرست
    دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم

    گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
    صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  8. 7 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  9. #5
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    نی شکسته

    با این دل ماتم زده آواز چه سازم
    بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم

    در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز
    با بال و پر سوخته پرواز چه سازم

    گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
    با این همه افسونگری و ناز چه سازم

    خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
    از پرده در افتد اگر این راز چه سازم

    گیرم که نهان برکشم این آه جگر سوز
    با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم

    تار دل من چشمه ی الحان خدایی ست
    از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم

    ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
    دو از تو من دل شده آواز چه سازم
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  10. 6 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  11. #6
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    وفا

    بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم
    ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم

    دست هجر تو جان می برم به حسرت روزی
    که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم

    بسوخت مردم بیگانه را به حالت من دل
    چنین که پیش دل دیر آشنای تو میرم

    ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
    مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم

    یکی هر آنچه توانی جفا به سایه ی بی دل
    مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  12. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  13. #7
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    ناله

    ز داغ عشق تو خون شد دل چو لاله ی من
    فغان که در دل تو ره نیافت ناله ی من

    مرا چو ابر بهاری به گریه آر و بخند
    که آبروی تو ای گل بود ز ژاله ی من

    شراب خون دلم می خوری و نوشت باد
    دگر به سنگ چرا می زنی پیاله ی من

    چو بشنوی غزل سایه چنگ و نی بشکن
    که نیست ساز تو را زهره سوز ناله ی من
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  14. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  15. #8
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    دام بلا

    زین پیش از پس و پیش زلف دو تا مگستر
    در پیش پای دل ها دام بلا مگستر

    تا کی کنی پریشان دل های مبتلا را
    آن خرمن بلا را پیش صبا مگستر

    بر پای مرغ مألوف کس رشته می نبندد
    دام فسون خدا را بر آشنا مگستر

    من خود به خواهش خویش سر در پی ات نهادم
    دستان مساز و دامم در پیش پا مگستر

    چون شب سیاه کردی بر سایه روز روشن
    بر آن مه دو هفته زلف دو تا مگستر
    ویرایش توسط م.محسن : 31st August 2013 در ساعت 10:08 PM
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  16. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  17. #9
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    اشک واپسین

    به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
    به دل امیر درمان داشتم درمانده تر رفتم

    تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
    به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم

    نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
    ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم

    حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
    زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم

    ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی
    به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم

    مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
    بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم

    به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
    ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم

    تو رشک آفتابی کی به دست سایه می آیی
    دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  18. 4 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  19. #10
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : چكامه ها؛ هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سايه )

    قصه ی درد

    رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
    آشنای و دلم بود و به دست تو سپردم

    اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
    که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم

    شومم از آینه ی روی تو می آید اگر نه
    آتش آه به دل هست نگویی که فسردم

    تو چو پروانه ام آتش بزن ای شمع و بسوزان
    من بی دل نتوانم که به گرد تو نگردم

    می برندت دگران دست به دست ای گل رعنا
    حیف من بلبل خوش خوان که همه خار تو خوردم

    تو غزالم نشدی رام که شعر خوشت آرم
    غزلم قصه ی در دست که پرورده ی دردم

    خون من ریخت به افسونگری و قاتل جان شد
    سایه آن را که طبیب دل بیمار شمردم
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  20. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 16 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •