مَرد مَن
از آن دسته معدود مردهايی ست
كه وقتی نمی بينی اش انگار چيز بزرگی كم داری ...
چيزی قد دوست داشتن هايت كه با كسی تكرار نمی شود
مَرد مَن
از آن دسته معدود مردهايی ست
كه وقتی نمی بينی اش انگار چيز بزرگی كم داری ...
چيزی قد دوست داشتن هايت كه با كسی تكرار نمی شود
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
دســـتان گرم و مردانه اتــــ را مــــي ســــتايـــــم
که آفريده شـــده بــراي گـــرم کـــردن دستان ســـرد و کوچـــک مــــن......
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
من زنـــَم !
مرا پریشانی موهــــــآیت نـــــه !!!
مرا تـــه ریـــش خستـــه ات دیوانـــه میکند
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
دوست دارم:
مثلاً یه پسر داشته باشم.
چشماش شبیه تو باشه..
خنده هاشم شبیه تو باشه..
باهات مردونه حرف بزنه..
ادکلن تو رو بزنه..
موهاشو مثل تو درس کنه..
پیراهنای تو رو بپوشه..
بیاد پیشم بهم بگه..
"مامان خوشتیپ شدم؟؟؟"
منم بخندم و به تو نگاه کنم.
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
همه چیزش خاصه...
لبخندش؛
تیپش؛
رفتارش؛
اخلاقش؛
احساسش؛
دوست داشتنش؛
مخاطب نبوده که خاص باشه،
خاص بوده که مخاطب شده .
با همه خشکه,واسه من میخنده
واسه همینه که عاشق دو آتیشم...
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ
روزﮮ مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآﮮ هیچ کَس؛
بـﮧ اَندآزه ﮮ مَـטּ تَنگــ نَـפֿوآهَد شُد
برآی نِگآه کَردَنمـــ
כֿـَندیدنمـــ
اَذیتـــ کردَنمــــ
برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی
روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود
می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
مــَــــــن…
شیفتـــــــه ی آن بوســـه ی
هول هولــَـــــکی ام
کـــِـه دیرتـــــــ شده اما…
از خِــیــــــــرَش نمی گـُـــــــذری…
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
صدایت میزنم "مرد من"
جانی که میگویی
جانم را میگیرد
نزن این حرف هارا.........
دل من جنبه ندارد
مردِ من از آن مردهایــے نیست كه بپسند ــے . . .
از آن مردهایــے نیست كه برایت ستاره بچیند . . .
فقط از آن دسته معدود مردهایــے ست كه ؛
وقتــے نمــے بینــے اش انگار چیز بزرگــے كم دارــے . . .
چیزــے قد دوست داشتن هایت كه با كســے تكرار نمــے شود !!!
ویرایش توسط مدیر تالار ادبیات : 12th September 2013 در ساعت 10:07 PM
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
مرد از زن خیلی تنهاتره!
مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد،
دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد!
مرد موهاش بلند نیست که توی بی کَـسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همۀ دنیا!
مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی شه!
مرد حتی دردهاشو اشک که نه،یه اخـمِ خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش!
یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت :
"میـــــــــــــم ... مثلِ مـــــرد
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
حلقه ی دستانت که بر کمرم میزنی ،
زیباترین اسارت زندگی من است !
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)