دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: طنز: اعتراف های خنده دار

  1. #1
    همکار تالار زیست شناسی
    رشته تحصیلی
    میکروبیولوژی
    نوشته ها
    984
    ارسال تشکر
    3,503
    دریافت تشکر: 4,071
    قدرت امتیاز دهی
    33715
    Array
    nedasoltani's: جدید65

    پیش فرض طنز: اعتراف های خنده دار



    اعتراف میکنم بچه که بودم از حرف بزرگترا فهمیده بودم صدام آدم بدیه ، یه بار که از تلویزیون داشت تصویر صدامو پخش میکرد رفتم یه چکش آوردم که صفحه تلویزیون رو بشکنم و بتونم صدامو بکشم و قهرمان بشم…..
    یعنی یه همچین مخایی بودیم ما دهه شصتیا….

    اعتراف میکنم من از اون آدمام که اگه بابام پشتم نباشه از گرسنگی میمیرم…..نمیتونم یه لقمه نون در بیارم زندگیمو بگذرونم…..خداییش بابای که پسره من دارم؟؟!!ببخشید ببخشید اشتباه شد…..منم پسرم که بابای من داره؟؟!!!

    اعتراف میکنم برای اولین بار ک سوار ون شدم، موقع پیاده شدن دستگیره در رو فشار دادم تا باز کنم .
    نمیدونستم که در اتوماتیکه و باید راننده وا کنه.

    اعتراف میکنم که کوچیک که بودم کتری رو میزاشتم رو گاز تا ابر درست شه توی اشپزخونمون
    یه همچین نابغه ای ام من
    دارم اینجا طلف میشم

    اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم
    واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
    زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
    اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
    الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!

    اعتراف میکنم…
    .
    .
    .
    ولش کن بابا ظرفیت رازداریو ندارین میرین همه جا جار میزنین ابروم میره


    اعتراف میکنم که سال دوم دبیرستان 4واحد مبانی کامپیوتر داشتم بار اول بود که موس و میدیدم اسمشو بلد نبودم بهش میگفتم( ماس ماسک )خدا دوستمو حفظ کنه اسمشو بهم یاد داد.

    اعتراف میکنم خونه بغلیمون عروسیه
    ما طبقه چهارمیم اونا ویلایی
    هی دارم فکر میکنم با این تفنگم خواننده هرو بزنم که مثل بز می خونه
    کمک کنین تصمیم مهمیه

    اعتراف میکنم بعضی وقتها تو پیاده رو که دارم راه میرم یه قیافه خیلی نگران به خودم میگیرم و هی پشت سرم و دور و اطراف رو نیگاه میکنم که مثلا مواظبم کسی تعقیبم نکنه!
    یه جوری که انگار از طرف یه سازمان مخوف تحت نظرم!
    یه لذت خاصی داره لامصب!

    اعتراف میکنم سال85 وقتی برای اولین بار سیمکارت خریدم، از بس کسی بهم زنگ نمیزد میرفتم پای تلفن عمومی و به خودم زنگ میزدم!

    اعتراف میکنم که یه روز توخیابون بودم, متوجه شدم گوشیم رو از خونه جا گذاشتم,سریع دست بردم تو جیبم که گوشیمو بردارم و زنگ بزنم خونه و بگم:اگه کسی امروز بهم زنگ زد خبرم کنید….!!!!!!!

    سوم ابتدائی توی مدرسه از بچه ها یه تردستی یاد گرفتم.از فرط ذوق اصلا نفهمیدم چطوری رسیدم خونه با عجله وبدون اینکه حتی کولیمو زمین بذارم تردستی رو برای خواهر کوچکترم که 5سالش بود اجرا کردم
    (تردستی:ادعا میکنم که میتونم کاغذو از طریق گوشم بفرستم توی دهنم.از قبل یه تکه کاغذو زیر زبونم قایم کردم یه تکه کاغذم توی دستمه.حالا اینی که توی دستمه رو میارم کنار گوشم و اونی که توی دهنمه رو نشون میدم)
    وقتی اجرام تموم شد سبک شدم رفتم تا ناهار بخورم.حالا خواهر فسقلیم تصمیم میگیره همین تردستی رو برا عروسکهاش اجرا کنه.وای ی ی ی ی ی.تصور کن
    خلاصه بیمارستان و دکتر و شستن گوش و گریه و …..
    خودم دارم اعتراف میکنم که مخل خانوادم

    اعتراف می کنم که: موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.

    اعتراف می کنم که: دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه موبایل!

    اعتراف می کنم که:بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!







  2. 9 کاربر از پست مفید nedasoltani سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : طنز: اعتراف های خنده دار

    اعتراف میکنم یه بار اومدم بگم شاهرخ استخری اشتباهی گفتم

    استخر شاهرخی
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  4. 3 کاربر از پست مفید *alien* سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خبر: 50 دانشگاه نامعتبر شدند
    توسط آسد مرتضي در انجمن اخبار علمی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th October 2012, 10:29 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd August 2010, 01:31 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th May 2010, 12:11 PM
  4. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: 13th May 2010, 03:55 PM
  5. آموزشی: چطور بفهمم او معتاد اشت يا نه؟ (علائم يك معتاد )
    توسط AvAstiN در انجمن گرایش های پزشکی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 2nd February 2010, 03:53 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •