از آشپزخونه
از آشپزخونه
فلسفه الاکلنگ
اثبات بزرگی شخصی است که خود می نشیند تا دیگری پرواز را تجربه کند!
رفتم ببینم
صدا مال چيه
everything is calm
که دیدم
یه رفــــــــیق دارم ; "اسمش خــــــــداس" بحثــــــــسش از همه جداس تــــــــا اون پشتــــــمه بیخیال مخاطب خــــــــاص ...!
یه نفر
داستان کامل بنویسید
یه رفــــــــیق دارم ; "اسمش خــــــــداس" بحثــــــــسش از همه جداس تــــــــا اون پشتــــــمه بیخیال مخاطب خــــــــاص ...!
غمگین و خسته روی نیمکت پارک نشسته بودم "غرق در خاطرات کودکی و دوران بی خیالی یه دفعه
ديدم كه بارونباشدت داره میادسرييع چتر را باز کردم وگفتم وای چترم کهپاره است ورفتم تارسيدم به خونه و لباساماپهن کردم تا خشك بشه.یدفه صدای ترسناکی از آشپزخونه شنيدم رفتم ببینم
صدا مال چيه که دیدم یه نفر
یه رفــــــــیق دارم ; "اسمش خــــــــداس" بحثــــــــسش از همه جداس تــــــــا اون پشتــــــمه بیخیال مخاطب خــــــــاص ...!
غمگین و خسته روی نیمکت پارک نشسته بودم "غرق در خاطرات کودکی و دوران بی خیالی یه دفعه
ديدم كه بارونباشدت داره میادسرييع چتر را باز کردم وگفتم وای چترم کهپاره است ورفتم تارسيدم به خونه و لباساماپهن کردم تا خشك بشه.یدفه صدای ترسناکی از آشپزخونه شنيدم رفتم ببینم
صدا مال چيه که دیدم یه نفر یه قابلمه قورمه سبزی رو
غمگین و خسته روی نیمکت پارک نشسته بودم "غرق در خاطرات کودکی و دوران بی خیالی یه دفعه
ديدم كه بارونباشدت داره میادسرييع چتر را باز کردم وگفتم وای چترم کهپاره است ورفتم تارسيدم به خونه و لباساماپهن کردم تا خشك بشه.یدفه صدای ترسناکی از آشپزخونه شنيدم رفتم ببینم
صدا مال چيه که دیدم یه نفر یه قابلمه قورمه سبزی روخورده
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)