دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 39

موضوع: ادامه بده!!

  1. #11
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    به سمت دوران پارینه سنگی!
    او به عهد مغول آمدندی!
    خواهر چنگیز را بدیدنی اسمش سگنیز بودندی!
    سگنیز نیز از دیدن وی طاقت نیاورده و بی شرمانه به سوی او رفته و از وی خواستگاری نمود!
    گل قلی انگار در شوک بود!!
    ویرایش توسط Capitan Totti : 2nd August 2013 در ساعت 02:58 AM

  2. 3 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  3. #12
    دوست آشنا
    نوشته ها
    274
    ارسال تشکر
    2,943
    دریافت تشکر: 1,633
    قدرت امتیاز دهی
    4480
    Array
    آن شرلی's: سکوت

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    آخر از بهت خارج گشتندی و گفتندی:...
    ای دختره ی سبک سر چش سفید گیس بریده ی ...بـــــــــــــــــــوق!( ه از گفتن بقیه ی لیچار ها معذور بودندی)
    سگنیز که اشک در چشمانش حلقه زدندی گفتندی ای آلبالو...ای شفتالو...ای بُزرگَوار...مرا عفو بِنموی که در برابر خواسته ی دل عاجزم...
    حاضرم هردو کلیه خویش فروختندی و سکه های برادریَم را بر سرت ریختندی و به پایت افتادندی و حتی نام خود را به کینزک قل گل...نه...گل قل آقا تغییر بدادندی اما با شما مزدوج شوندی...
    گل قلی طماع گشتندی و به تردید در رهایی عشق خویش و تصاحب اموال چنگیز و سکه ی بسیار دار شدن اندیشیدندی و در فکر غرق شده بودندی که...
    ویرایش توسط آن شرلی : 2nd August 2013 در ساعت 07:18 AM
    سید علی لب تر کند , جان را فدایش میکنم!

  4. 5 کاربر از پست مفید آن شرلی سپاس کرده اند .


  5. #13
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    که ناگه خود را در مراسم عروسی مزخرف مغول های وحشی بدیدندی...
    حرکات موزون از سگنیز و و نزدیک شدن های سانسوری!! به گل قلی چهره های ضد اخلاقی ئی بدین مجلس لهو و لعب می دادندی!!...

  6. 4 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  7. #14
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    خلاصه خر از پل گذشت و گل قلی میرزا یا باید پل را نگه میداشت یا با کوکتل ملتفی که بهمراه نداشت خرابش میکردندی.

    سگنیر بدک نبود هر چند سوسک پری آنقدر دست و دل وازانه در دلش نشسته بود که جایی برای سگنیز نگذاشته بود ولی در هر صورت گل قلی میرزا باید مردانگی میکرد و همین جوانمردی موجب شدندی و مجبور شدندی سگنیز رو تو شیروونی دلش هم که شده جا بده .

    به هر حال هر چی پول بدندی آش گرفتندی.یا خلایق آنچه لایق. به اندازه سکه های پیشنهادیش برایش سنگ تمام گذاشتندی تا حرف و حدیثی از برادرخانمها نباشد و باجاناقها هم چشمشان در بیاد.

    پس گور پدر انفجار پل.هر چیزی روزی به کار آید.

    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  8. 4 کاربر از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند .


  9. #15
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!


    گل قلی که همیشه در محضر میرزا سلامی بلند میداد و برای جلوس کردن اجازه می خواست
    اما این بار بدون سلام دادن وارد شد و جلوس کرد
    استاد که از این حرکت گل قلی خونش به جوش امده بود رو به او گفت : مگرآمده ای کاروانسرا که سر خویش را پایین کرده و بی اجازه داخل شده و جلوس می کنی ؟
    شرم کن
    گل قلی که سر از پا نمی شناخت گفت : استاد بنده را عفو بفرمایید ، گویی با دیدن بانو سوسک پری منقلب گشته ام و خود را گم نموده ام ، بسی این آفریده زیباست که ما چشممان آن را گرفته.
    استاد فرمود : چشمانت را درویش کن ای ابله مگر نمی دانستی سوسک پری دختر ماست ؟
    گل قلی که دیگر نا برایش نمانده بود با چشمانی اشک بار از درب حیاط محترمانه خارج شد
    آه ای روزگار
    هیچ دیگر تا آخر عمر گل قلی اندر خم کوچه دلباختگی به بانو پری شده بود
    آخر هم عشقش نا کام ماند

    عجب داستانی شد
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  10. 4 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  11. #16
    همکار تالار مهندسی عمران
    رشته تحصیلی
    نفت و پلیمر
    نوشته ها
    494
    ارسال تشکر
    7,685
    دریافت تشکر: 3,187
    قدرت امتیاز دهی
    12780
    Array
    AaZaAdeh's: جدید117

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    [
    هیچ دیگر تا آخر عمر گل قلی اندر خم کوچه دلباختگی به بانو پری شده بود
    آخر هم عشقش نا کام ماند

    عجب داستانی شد
    ]

    ااااااااااا؟؟؟ اینجوریاس؟؟
    ما هم کم نیاورندی ... آری... آری...
    همه چی 2 داره خو. اینم روش
    گل قلی خان 2

    ویرایش توسط AaZaAdeh : 4th August 2013 در ساعت 11:45 AM
    سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
    از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
    اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!







  12. 4 کاربر از پست مفید AaZaAdeh سپاس کرده اند .


  13. #17
    همکار تالار مذهبی
    رشته تحصیلی
    معلمی دبستان....
    نوشته ها
    1,036
    ارسال تشکر
    4,124
    دریافت تشکر: 2,447
    قدرت امتیاز دهی
    1265
    Array
    مهندس نوجوان's: جدید71

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    گل قلی خان 2:

    یکی بودی و یکی نبودندی و غیر از باری تعالی هیچ کس نبودندی
    سال ها گذشتندی و گذشتندی تا این که گل قلی خان پیر و فرتوت گشتندی و هنوز نیز عزب ماندندی
    چرا که هنوز در پی سوسک پری خانم بودندی و ایشان مدام در افکار گل قلی خان رژه رفتندی و خرامان خرامان ایشان را مجنون کردندی
    و این در حالی بودندی که همان سال های اول بانو با یکی از شاگردان بس خرخون و خرپول میرزا ازدواج کردندی و حتی گل قلی را به یاد هم نیاورندی
    گل قلی فکری نمود و سعی کردندی تا دسیسه ای چیدندی و طی یک کودتا همسر سوسک پری را از چشمان وی بیندازندی و
    ...
    در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...

  14. 4 کاربر از پست مفید مهندس نوجوان سپاس کرده اند .


  15. #18
    همکار تالار مهندسی عمران
    رشته تحصیلی
    نفت و پلیمر
    نوشته ها
    494
    ارسال تشکر
    7,685
    دریافت تشکر: 3,187
    قدرت امتیاز دهی
    12780
    Array
    AaZaAdeh's: جدید117

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    آری گل قلی روزها فکر کردندی هی فکر کردندی انقد فکر کردندی که ملقب به ایکیوسان گردندی و کچل شدندی!!
    اما ...
    یک روز که در باغ زیر درختی در حال فکر کردن بودندی... یکهو یک عدد سیب ناخواسته بر سره او فرود امدندی و حلقه ای از گنجشکان بالای سرش تشکیل شدندی. حالش که بجا آمد فکر نمودی که .. ا؟؟؟؟ نکند ما قانون جاذبه را کشف کردیم؟؟؟
    اری اری ما کاشف جاذبه بودندی..حال میروم پیش استاد بازگو خواهم نمودندی و حالی چنان از این شوهره سوسک پری که فقط بلد هست بگه بلدم بلدم و قمپز در کنندی ،خواهم گرفتندی...
    سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
    از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
    اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!







  16. 5 کاربر از پست مفید AaZaAdeh سپاس کرده اند .


  17. #19
    دوست آشنا
    نوشته ها
    289
    ارسال تشکر
    1,009
    دریافت تشکر: 1,219
    قدرت امتیاز دهی
    562
    Array
    z.000's: جدید37

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهندس نوجوان نمایش پست ها
    گل قلی خان 2:

    یکی بودی و یکی نبودندی و غیر از باری تعالی هیچ کس نبودندی
    سال ها گذشتندی و گذشتندی تا این که گل قلی خان پیر و فرتوت گشتندی و هنوز نیز عزب ماندندی
    چرا که هنوز در پی سوسک پری خانم بودندی و ایشان مدام در افکار گل قلی خان رژه رفتندی و خرامان خرامان ایشان را مجنون کردندی
    و این در حالی بودندی که همان سال های اول بانو با یکی از شاگردان بس خرخون و خرپول میرزا ازدواج کردندی و حتی گل قلی را به یاد هم نیاورندی
    گل قلی فکری نمود و سعی کردندی تا دسیسه ای چیدندی و طی یک کودتا همسر سوسک پری را از چشمان وی بیندازندی و
    ...

    یکی بودی و یکی نبودندی و غیر از باری تعالی هیچ کس نبودندی
    سال ها گذشتندی و گذشتندی تا این که گل قلی خان پیر و فرتوت گشتندی و هنوز نیز عزب ماندندی
    چرا که هنوز در پی سوسک پری خانم بودندی و ایشان مدام در افکار گل قلی خان رژه رفتندی و خرامان خرامان ایشان را مجنون کردندی
    و این در حالی بودندی که همان سال های اول بانو با یکی از شاگردان بس خرخون و خرپول میرزا ازدواج کردندی .

    پایان

  18. 2 کاربر از پست مفید z.000 سپاس کرده اند .


  19. #20
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق صنعتی
    نوشته ها
    1,869
    ارسال تشکر
    13,909
    دریافت تشکر: 12,140
    قدرت امتیاز دهی
    32623
    Array
    mamadshumakher's: جدید136

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    الان ما چکار کنیم؟ادامه بدیم؟نظمش بهم نریزه.
    اخه انگار یکم بهم ریخته شد.

    گل قلی میرزا به نزد استادش رفتندی و رخصت بیان گرفتندی.استاد چشم دیدنش نداشتندی اما خیالی راحت داشتندی چون دخترکش سوسک پری ازدواج کردندی.

    گل قلی بیان حادثه شرح دادندی و عرض بر کشف قانون جاذبه داشتندی.
    استاد-خاک بر سر نحیف و ناتوانت
    گل قلی-چرا؟
    استاد-این قانون را کشف و ثبت و ضبط کردندی این کشورای بیگانندی
    گل قلی بی انکه چیزی گوید از اتاق بیرون رفتندی و با 2دیده ی خود بدیدندی که سوسک پری در حال رخت پهن کردندی


    در فکری بس عجیب فرو رفتندی که چگونه دل سوسک پری را دوباره بدزدندی.شوهرش بس پولدار اما حتی یک ماشین لباسشویی خشک کن بریا سوسک پری نخریدندی پس او خسیس بودندی و سوسک پری در عذاب.من باید انتی خسیس شومندی

  20. 7 کاربر از پست مفید mamadshumakher سپاس کرده اند .


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •