دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 39 , از مجموع 39

موضوع: ادامه بده!!

  1. #31
    همکار تالار مذهبی
    رشته تحصیلی
    معلمی دبستان....
    نوشته ها
    1,036
    ارسال تشکر
    4,124
    دریافت تشکر: 2,447
    قدرت امتیاز دهی
    1265
    Array
    مهندس نوجوان's: جدید71

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    مش گل قلی خان کبیر که از خواننده و اینها سردر نیاوردی ولی دلش از متون آهنگ پیشواز به لرزه افتادندی و قطرات اشک همچون باران بر صورتش چکیدندی تا این که بالاخره پس از مدت های بسیار سوسک پری خانم هوس جواب دادن به گوشی خود را نمود و با عشوه ی دلفریب خود پاسخ دادندی:
    - بله ؟ کیستی؟
    گل قلی نگون بخت که در بهر آهنگ پیشواز بودندی و اشک از چشمان پر چروکش غلطیده بودندی با شنیدن صدای سوسک پری خشکش زدندی و زبانش بند آمدندی
    سوسک پری خانم فرمودند :
    - مگر زبانت را مار گزیده یا کر شده ای ؟هوی دارم میگویم کیستی ؟
    گل قلی بیچاره که ترسیده بود تا جایی که توان داشتندی در درون گوشی فوت نمودندی و سوسک پری هم که متوجه شد کسی بجز مزاحم نبودندی با چند فحش آبدار گوشی را قطع نمودندی
    آری این بود اولین مزاحمت تلفنی گل قلی ...
    در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...

  2. 4 کاربر از پست مفید مهندس نوجوان سپاس کرده اند .


  3. #32
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    اشک بر گونه هایش جاری بود
    عاری اگر پری خانوم می دانست که اوست آیا آنگونه سخن می گفتندی ؟
    غم دنیا امده بود در دلش
    هر روز آهنگ های مجید خراطها و آهنگ های دپرسیشن گوش میدادندی !
    عاری از دنیا نا امید بود
    باری دیگر شروع به زنگ زدن بر شماره سوسک پری نمود
    باز آن آهنگ پیشواز !
    کمی صبر نمود باری دیگر سوسک پری جواب داد
    پری : بله !!! بفرمااااااااااااااااااااا ااااااایییییییییییییید ، باز هم مزاحم !
    این دفعه دیگرسوسک پری خونش به جوش آمد و سیم کارت را از گوشی بیرون نهاد تا مزاحم نداشته باشد
    باری دیگر گل قلی ماند با خرواری غصه
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  4. 6 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  5. #33
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    1,850
    ارسال تشکر
    8,023
    دریافت تشکر: 11,669
    قدرت امتیاز دهی
    29795
    Array
    shiny7's: جدید44

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    روزها اندر پی هم گذشتندی و گل قلی زیر خروار اندوه همچون کتلت احساس له شدن می کردندی!
    هر روز گوشی را چک می کردندی و زنگ می زدندی که شاید سوسک جان این دخملی سیه روی سیه موی با شاخک های دراز خوشگل اش سیم کارتش را دوباره در گوشی جا کردنده باشی ولی خبری نبودندی که نبودندی!!
    تا اینکه گل قلی به خودش آمدندی و تصمیم گرفتی تا به مثابه شوالیه سیاه قلعه جادویی شرک(!!!!) فیس تو فیس به ملاقات پدرخان سوسک پری بانو بروندی و از راز دل برای پدر سوسری گویندی!....

    GOD is Watching YOU

    insta:
    _shiny7_



  6. 5 کاربر از پست مفید shiny7 سپاس کرده اند .


  7. #34
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    با استرس و ترس خود مقابله کردندی و به سوی میرزا نینجا رفتندی
    در زد و اجازه جلوس خواست
    میرزا با دیدن او صورتش از عصبانیت سرخ شد خواست که او را بیرون بیندازد اما گل قلی گفتندی : استاد مجال دهید به بنده حقیر عرضی خدمتتان دارم
    میرزا که می خواست او را ببخشد گفت : یا این که از دستت حسابی شکارم اما با دیدنت ناراحت نشدم بلکه شاد گشتم و یاد خاطرات قدیم افتاد
    حال بگو چه می خواهی بگویی ؟
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  8. 6 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  9. #35
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    1,850
    ارسال تشکر
    8,023
    دریافت تشکر: 11,669
    قدرت امتیاز دهی
    29795
    Array
    shiny7's: جدید44

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    گل قلی به من من و هن هن و پت پت و زرت زرت افتادندی!!!!!!!
    ولی چند نفس عمیق به زووووور کشیدندی و خودشان را جمع و جور کردندی.....
    در چشم های از حدقه بیرون فرت شده نینجا خان نگاهی انداختندی و همان طوووور نگاه انداختندی و انداختندی و.....
    آخر سر ناگهانی رهان را باز کردندی و با فشار فراوان گفتندی که:

    میرزا نینجا دلار چه گران شدنده بودنی !!!!!نـــــــــــه؟؟!!؟!؟

    GOD is Watching YOU

    insta:
    _shiny7_



  10. 6 کاربر از پست مفید shiny7 سپاس کرده اند .


  11. #36
    همکار تالار مهندسی عمران
    رشته تحصیلی
    نفت و پلیمر
    نوشته ها
    494
    ارسال تشکر
    7,685
    دریافت تشکر: 3,187
    قدرت امتیاز دهی
    12780
    Array
    AaZaAdeh's: جدید117

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    گران شده است که شده است..ما را چه سود که خاطرمان بی جهت مشوش مینمایی؟؟؟؟؟؟؟
    سخنی داری بگو وگرنه ما را امورات زیاد است و وقت اندک...
    راستش استاد...
    سوسک پری مدت مدیدی است که حکم دلار دارد برایمان..ما خاطرخواه او گشتندی ناجوووووووووووووووورررررر ر...دلم از برایش تلمبه که چه عرض کنم ...از جا در امده است...اوقات مکدر نگردانمو لقمه بدور ه میدان نمی پیچانم
    یک کلا ختم کلام ...عاقا ما عاشقه سوسک پری هستیمو قصد مزدوج شدن با او داشتمی ..بگو خب
    استاد.. براشفت.... گل قلی فشارش دچار نوسان شدندی.....اما...
    اخیشششششششش، عجب کابوسی بودااا...خداروشکر خواب میدیدیم همی!!!..
    صبح همان روز .....................
    سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
    از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
    اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!







  12. 5 کاربر از پست مفید AaZaAdeh سپاس کرده اند .


  13. #37
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    چشمانش را با یاد سوسک پری باز نمودندی و سر بی مویش را از ناز بالش برداشتندی، گویی قوت قلبی در دلش افتانده بودندی ، با خود اندیشندی که مرا چه کم است که نتوانم ابراز عشق نمایم!

    خلاف ملاف هستم؟ که نیستم! مواد پوادی که نه! فقیر و ندار که نه! پس چه مرگت است گل قلی میرزا؟!


    کمی سنت بالاست خب بودندی ،مهم دلت است که جوانی در آن موج زدندی .

    همچنان که درونش با او می حرفید که گاهی کودک و گاهی بزرگ می نمودندی،

    به یادبابا عمر دراز افتادندی که در عصر حجر دوست بودندی و در قجر آشنا و چندی پیش در این لینک مسبب غوغا:



    با خود فکر بکری نمودندی که با تولد اولاد توانستندی که کهولتش را مخفی نمودندی؟ با دادن کمی نمونه خون در مریضخانه سلامتی جنتیک خود و عیال را اعلام نمودندی، و به سوسک پری جان هم طعم خوش مادری را چشانندی.

    باید می رفتندی با استاد می حرفیدی و اتمام حجت می کردندی! فی الواقع فقط اطلاع دادندی که ما می خواهیمش و می بریمش ! می خواهید بخواهید نمی خواهید هم بخواهید!!

    ویرایش توسط zoh_reh : 7th August 2013 در ساعت 04:26 AM

    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  14. 4 کاربر از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند .


  15. #38
    همکار تالار مذهبی
    رشته تحصیلی
    معلمی دبستان....
    نوشته ها
    1,036
    ارسال تشکر
    4,124
    دریافت تشکر: 2,447
    قدرت امتیاز دهی
    1265
    Array
    مهندس نوجوان's: جدید71

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    تنها مشکل همسر سوسک پری بودندی
    این بود که در یک شب طوفانی که قطرات درشت باران بر شیشه خانه گل قلی میکوبیدندی و صدای شیهه خر های شاسی بلند وی از طویله به گوش میرسیدندی و رعد و برق های غول آسا گاه و بیگاه بر چهره شیطانی گل قلی خان می تابیدندی گل قلی تصمیم شومی گرفت .
    این که صبح زود که ملخ خان (همسر سوسک پری) برای کار از خانه خارج شدندی طی یک عملیات خفن با یکی از خر های مسابقه اش او را زیر گرفتندی .
    که البته با این کارش بانو سوسک پری را نیز از چنگال یک خرس خسیس بیرون آوردندی...
    این شد که صبح زود با یک عدد عینک آفتابی و یک بارانی بلند که صورتش را پشت یقه آن پنهان کرده بودندی و خر مسابقه اش دم در خانه سوسک پری کمین کردندی ...
    ویرایش توسط مهندس نوجوان : 9th August 2013 در ساعت 10:48 AM
    در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...

  16. 2 کاربر از پست مفید مهندس نوجوان سپاس کرده اند .


  17. #39
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    ناگهان چیز عجیبی می دندی ، آری درست می دیدندی یک برانکارد بود رویش یک آدم به بزرگی ملخ خان که رویش پارچه سفیدی کشیده بودندی،
    بر روی زین اسبی که پشت هم شیهه میکشید گذاشتندی.

    پس چرا گریه میکردندی،به قلب ترک خورده اش دستی کشیدندی ، ولی اون نیشخندی، عجیب بود که چشمهایش با قلبش هماهنگی نداشتندی،

    یادش آمدندی که بالاتر از چشمش جمجمه ای بودندی که قدیما در آن مغزی بودندی ، به آن مراجعه نمودندی ،
    فرمانها میداندی: پیاده شو ، برو اندرونی تظاهر به اندوهی نمودندی و یواشکندی سوسک پری را زیر نظر بگیرندی و درجه اندوهناکیش را یاداشت برداری نمایند.

    آخ چه فکر بکری

    دوباره دستی به قلبش کشیدندی، عجیبتر شده بودندی ، خبری از تَرک مَرک نبودندی
    چه اُرگ بزرگی !ابله عروسی گرفتندی
    سوسک پری جونم پری جون کجایی؟
    یه روز میای رو پشت بوم دوباره
    ......

    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  18. کاربرانی که از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند.


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •