درود!
درین تاپیک
یه متن از یه داستان رو می نویسم
و نفر بعدی بر اساس سلیقه یا تفکراتش چند خطی داستانو ببره جلو و ادامه بده!
به نام خدا
بیابان و بود و تابستان بود و آب سرد و استقسا(درست نوشتم؟)
گل قلی میرزا فرزند پنجم حاج منصور عسل که او نیز فرزند یازدهم مرحوم کچل المیرزا بود
گل قلی بسیار به تاریخ و ادب علاقمند بود!
و هر روز به محضر استاد میرزا نینجا !! رفته و از محضر وی ادب پارسی را می آموزید
روزی از روز ها گل قلی به مانند همیشه وارد اتاق استاد میرزا نینجا شد و خواست سلام و ادب کند
دختری دید در محضر استاد که وی را رسما وارد جرگه ی عاشقان نمود!
آری
او سوسک پری فرزند استاد بود...
لطفا ادامه دهید!
علاقه مندی ها (Bookmarks)