دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39

موضوع: ادامه بده!!

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض ادامه بده!!

    درود!
    درین تاپیک
    یه متن از یه داستان رو می نویسم
    و نفر بعدی بر اساس سلیقه یا تفکراتش چند خطی داستانو ببره جلو و ادامه بده!

    به نام خدا

    بیابان و بود و تابستان بود و آب سرد و استقسا(درست نوشتم؟)
    گل قلی میرزا فرزند پنجم حاج منصور عسل که او نیز فرزند یازدهم مرحوم کچل المیرزا بود
    گل قلی بسیار به تاریخ و ادب علاقمند بود!
    و هر روز به محضر استاد میرزا نینجا !! رفته و از محضر وی ادب پارسی را می آموزید
    روزی از روز ها گل قلی به مانند همیشه وارد اتاق استاد میرزا نینجا شد و خواست سلام و ادب کند
    دختری دید در محضر استاد که وی را رسما وارد جرگه ی عاشقان نمود!
    آری
    او سوسک پری فرزند استاد بود...

    لطفا ادامه دهید!


  2. #2
    همکار تالار مهندسی عمران
    رشته تحصیلی
    نفت و پلیمر
    نوشته ها
    494
    ارسال تشکر
    7,685
    دریافت تشکر: 3,187
    قدرت امتیاز دهی
    12780
    Array
    AaZaAdeh's: جدید117

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    گل قلی بمانند همیشه به استاد عرض سلام و ادب نمود و زیر لب نیز سلامی به عجقش ،نه نه عذر میخواهیم به سوسک پری خاتون نمودندی و در کنار استاد آرام گرفتندی.

    استاد لب به سخن نمود و از گل قلی خواست هرانچه از درس دیروز به یاد دارد باز گویندی...

    قل گلی نه ببخشید گل قلی همی دو دایره قرمز بماننده این انیمیشنهای دنیای فرنگ بر لپانش نشست و از استاد کسب اجازه نمود و

    سخن اینگونه آغاز نمودندی که " تو دنیای منی اما داری از دست من میری با دستای خودت داری... استاد: من : سوسک پری :...

    داری چه میگویی سبک مغز؟؟!!!
    پوزش استاد بزرگ ،فضا ما را گرفت نفهمیدیم چه بلغور نمودندیم. حال مجلس درس را جدی گرفته و درس را سریع باز گو که وقت کم است...
    گل قلی درس پارسی را به قوت، هرچند به سختی بیان نمودندی و لبخندی چنان بر لبان استاد نقش بستندی....
    خلاصه ،مجلس درس انروز به پایان رسیدو....
    سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
    از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
    اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!







  3. 8 کاربر از پست مفید AaZaAdeh سپاس کرده اند .


  4. #3
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    آری آری
    گل قلی که دعا می کرد کلاس زودتر تمام شود!
    با شوق و شور فراوان ابتدا نامه ای به سوسک پری داده و سپس با حرکتی کماندویی از آنجا متواری و به سر کوچه ی میراز نینجا پناه برد
    متن نامه بدین شرح است!
    بسمی تعالی
    با سلام و درود به روح پرشکوه حکیم سعدی شیرین سخن و ابراز ادب خدمت خانواده ی معظم فرهنگیان و شهدای آموز و پرورش و همچنین سلام و درود ویژه خدمت پدر محترمه استاد بی بدیل حاج میرزا نینجا
    بانوی مکرمه و محترمه سوسک پری بانو
    احتراما اینجانب گل قلی میرزا فرزند پنجم حاج منصور عسل!
    ضمن ابراز ادب ویژه خدمت شما
    تقاضامند ملاقات با شما رد پارک بین المللی راسوی سبز! در مرکز شهر دارم
    از طرف خانواده ی گل قلی میرزا + هری پاتر و سایر دوستان و بستگان
    گل قلی میرزا دهم رجب 1399هجری قمری""

    پس از آن واقعه گل قلی به پارک راسوی سبز! مراجعه نمودندی! و در انتظار وی چند شبانه روز ماندندی!
    درین لحظه سوسک پری از دور خود را خرامان چو گوسفندی بسته بر آغل! به پارک راسوی سبز می رساندندی!
    گل قلی تریپ و ژست هندی به خود گرفت و ابتدا شترها و خر هایی را قربانی نمود و از خدای خود شکر گذاردندی
    و به این شعر روی آورد

    شب به گلستان تنها منتظرت بودم

    باده نا کامـی در هجـــــر تو پیمودم

    منتظرت بودم ....منتظرت بودم.....

    آن شب جان فرســــا من بی تو نیاسودم

    وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم

    منتظرت بودم .... منتظرت بودم....

    بودم همه شب دیده به ره تا به سحر گاه

    ناگه چـــو پری خنــــده زنان آمـــدی از راه

    غمها به سر آمد زنگ غم دوران از دل بزدودم

    منتظرت بودم .... منتظــرت بودم....

    پیش گلها شاد و شیدامی خرامید آن ـقامت مـوزونت

    فتنه دوران دیــده تو از دل و جـان من شــده مفـتونت

    در آن عشق و جنون مفتون تو بودم

    اکنــون از دل من بشنـــو تو سرودم

    منتظرت بودم .... منتظرت بودم....

    منتظرت بودم .... منتظرت بودم

  5. 12 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  6. #4
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    ولی عشق پایانی نداشت و همچنان حرارت کشنده خود را بر گل قلی مینشاند.

    سوسک پری در نیای خود به اینطرف و انطرف میرفت و غافل از دل گل گلی ،گل قلی بود.

    کلاس درس هنگامی که سوسک پری حضور داشتندی کلاس دیگری بود همانطور یکه وقتی حضور نداشتندی.

    یا باید حرارت عشق را خاموش میکردنی یا باید زندگی را.

    گل قلی دستی به دل خود کشید و سرش را تا روی آن خم کرد، آری پر شده بود از سوسک همون سوسکی که پری بود.......

    جای خوبی لانه کرده بود ، تاریک از خجالت ابراز و نمور از اشک چشمان قلی گل اوه نه گل قلی!



    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  7. 8 کاربر از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند .


  8. #5
    همکار تالار مهندسی عمران
    رشته تحصیلی
    نفت و پلیمر
    نوشته ها
    494
    ارسال تشکر
    7,685
    دریافت تشکر: 3,187
    قدرت امتیاز دهی
    12780
    Array
    AaZaAdeh's: جدید117

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    عشق است دیگر ....گل قلی و غیر آن نمیشناسندی.... روزها از پی هم میگذشتندی و قلب این شاگرد هرروز دردمندتر از روز پیش... گل قلی دیگر طاقت فراق نداشت باید همچون مرد عزم خود را جزم مینمودی و حقیقت را به استاد میگفتندی!!!!
    همسان روزهای پیش در کلاس حاضر شدندی و بعد از اتمام درس صدایی صاف نموده و رو به استاد آغاز نمودندی...

    استادم...جانم به فدایت،میدانی از برای خود هیچ از مال دنیا نمیدارم جز یه مدرک دولتی از مکتبخانه شما و یک خط تلگرافی ایرانسل و یک عدد سواری شاسی بلند که خره به ارث رسیده از پدرم میباشد و یک حجره ی حقیر نزدیک مکتب خانه و دیگر هیچ...
    حال شما قاضی..
    میخواهم از برای خود زنی اختیار کنم والا و دانا و بغایت زیبا...

    از نظر شما استاد بزرگ، پدری دختر خود به عقد من در خواهد اوردی؟
    استاد...
    سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
    از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
    اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!







  9. 6 کاربر از پست مفید AaZaAdeh سپاس کرده اند .


  10. #6
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ماشین افزار
    نوشته ها
    222
    ارسال تشکر
    474
    دریافت تشکر: 755
    قدرت امتیاز دهی
    3947
    Array

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    استاد:

    شاگردکم در این زمانه که میزیستی اودلار حرف اول را زدندی و معیارت با آن وزن کردندی آنچه تو اندوخته داشتندی دختری کور هم به تو ندادندی چه رسد به دختری والا و دانا و به غایت زیبا پس عزیزکم برو اندوخته ات را بیافزا که این زمانه ورای زمانهای قدیم است
    بمانيم تا کاری کنیم، نه اين كه کاری کنیم تا بمانیم.

  11. 6 کاربر از پست مفید ایده پرداز سپاس کرده اند .


  12. #7
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ماشین افزار
    نوشته ها
    222
    ارسال تشکر
    474
    دریافت تشکر: 755
    قدرت امتیاز دهی
    3947
    Array

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    زیاد تعجب نکن گل قلی جان الان هزاره سوم است و شما از روزگار قدیم آمده اید اگر به زمان خود برگردید حتما دختری والا و دانا و به غایت زیبا به شما می دهند بیخود وقت خود را در این زمانه تلف نکن و از طریق تونل زمان به عصر خود برگرد که روزهای خوشی را همراه با عشق خود خواهی داشت
    بمانيم تا کاری کنیم، نه اين كه کاری کنیم تا بمانیم.

  13. 6 کاربر از پست مفید ایده پرداز سپاس کرده اند .


  14. #8
    دوست آشنا
    نوشته ها
    854
    ارسال تشکر
    4,223
    دریافت تشکر: 4,799
    قدرت امتیاز دهی
    2454
    Array

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    نهیب استاد چونان یک پس گردنی بی هوا در گل قلی میرزا بسی موثر افتادندی و اورا چنان بر آشفت و درآشفت و بر افروخت و درافروخت که فی الفور تصمیم بگرفتندی که جومانجی وار مسافر ماشین زمان شدندی و تا اونجا که جا داره به زمان های دور و عقب عقب رفتندی بلکه منصور عسل و کچل میرزا رانیز ورای سر افکندی شاید بخت این عذب اوقلی باز شدندی

    چه میتوان گفتندی : اخر گل قلی برای وصال سوسک پری ، دختر بغایت زیبا و رعنای حضرت استاد ، عزمش جزم نموندندی ...اما قلی چه خاکی بر سرش ریزندی که داروندارش لیسانس دانشگاه ازاد و یک خط اعتباری ایرانسل و یک فروند خر شاسی بلند بودندی که جملگی مایه ضایع شدن و خجالت هستندی تا دلیل اثبات اصل و نسب و اصالت ، نیستندی ....باری گل قلی قصه ما حال که از استاد جواب نه شنیده بود به مشابه سوسک پری نیز قانع شد و عازم سفر بعقب گردیدندی

    بله بچه ها ! ماشین زمان چرخیدندی و چرخیدندی و خیلی بیش از حد چرخیدندی و گل قلی را بجای عصر قجر به عصر حجر بردندی ...بناگاه گل قلی درون غار سفلی پرتاب شدندی و زیبا رویی بس بزرگ و نره خر بطول شش متر و عرض سه متر ازطایفه دایناسور پری را بدیدندی ...دیدن همانا و یکدل نه صد دل عاشق شدن همانا...قلی عاشق پیشه ما تازه بادایناسورپری گرم گرفتندی که ناگهان سروکله مامان و بابا و داداش و عمه و خاله و دایی دایناسور پری پیداشدندی ..گل قلی بر خود لرزیدندی و وهمانطور که برروی ویبره بودندی ، گفتندی : .....
    توحرف مفت میزنی و من مفتی حرف میزنم و هر 2 به این تفاهم خود می بالیم !

  15. 7 کاربر از پست مفید Sookoot سپاس کرده اند .


  16. #9
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    و من الله التوفیق!
    گل قلی میرزا از غار متواری گشتندی و به سوی جنگل تیره و تار فرار کردندی
    که ناگه برادر و عمو و دایی دایناسور پری او را دنبال و به اسارت در آوردندی!
    و بدو گفتندی
    روی خواهر ما اسم میگذاری و فرار می کنندی؟

  17. 7 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  18. #10
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : ادامه بده!!

    ولی فایده ای نداشت چون گل قلی میرزا خود را به چرخ زمان رساناند تا توانستی خود را به آش نخورده ای که دهانش را سوزانده

    بودندی برساندی،بلکه با همین شرایط سوسک پری نصیبش شدندی و من باب بیم از دست رفتن و به وصال نرسیدن هندل چرخ را تا

    آنجا که با زور نادانی چرخاند به امید رسیدن به زمان سوسک پری(عشق عشق اول است)،غافل از آنکه سرعت بالای چرخ او را

    میبرندی به سمت ..............


    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  19. 4 کاربر از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •