خب یکی از آرزوهای من اینبار
یکی از آرزوهام اینه که شب بعد از یه روز پرکار برگردم خونه بعد همین که درو باز کردم خانمم بیاد دم در ازم استقبال کنه بعد من کت رو در بیارم و همینطوری بشینم رو مبل بعد خانمم از تو آشپزخونه بگم شام یا چایی بعد من بگم چایی و اون چایی رو بیاره و با هم بشینیم صحبت کنیم و چایی بخوریم و بعد بلندشم برم دستمو بشورمو برم سره میز غذامو بخورم بعد بشینم پای تلویزیون ترجیحا فوتبال داشته باشه باشگاه های اروپا و تخمه و هندونه
فقط بعد همه اینا بابام با لگد بیدارم نکنه بگه پاشو باید بری دانشگاه
خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود
سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!
منم میخام یه خورده از ارزو هام بگم
من بچه که بودم دوس داشتم یه اسب سفید داشته باشم
یکی دیگه از ارزوهام این بود که یه عصای جادویی داشته باشم
کی دیگه این بود که یه بالون داشته باشم همه جا باش سفر کنم
خو کلا تو تخیل و رویا بودم ولی خب ارزو بر جوانان عیب نیست
خدا کنه جمعیت مردا از نامردا بیشتر بشه...
جمع کن بساطت رو.....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)