دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50

موضوع: سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    smilee1 سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (1)



    کسب و کار شخصی و درآمد مستقل داشتن آرزوی خیلی هاست.

    بسیاری از مردم در سراسر جهان رویای داشتن شرکتی بزرگ با کارمندان بسیار و ریاست بر آن را در سر می پرورانند اما خبر ندارند که با یک شرکت کوچک و تعداد محدودی کارمند هم می توان موفق شد.

    از این پس قصد داریم در سلسله گزارش هایی به تبیین اصولی تازه و نو درباره کسب و کار بپردازیم تا کاربران گرامی سایت بانکی بتوانند با دید بازتری درباره کسب و کار خود تصمیم بگیرند.

    آنچه در سلسله گزارش های پیش رو می خوانید با آنچه تاکنون درباره راه اندازی و اداره یک کسب و کار شنیده یا خوانده اید تفاوت دارد..

    داستان این مجموعه گزارش درباره شرکتی نه چندان بزرگ اما بسیار موفق است که با تکیه بر اصولی که از نظر منطقی چندان درست به نظر نمی رسند به درآمدهای میلیونی رسیده است.

    پیشنهاد ما به شما این است که خواندن این رشته گزارش ها را از دست ندهید:

    پیش گفتار


    ما حرف های تازه ای در مورد ساخت، اجرا و رشد (یا عدم رشد) کسب و کارها داریم.

    این حرف ها البته بر پایه تئوری های علمی نیست بلکه نشات گرفته از تجربه 10 ساله ما در کسب و کارمان است.

    شرکت ما شرکتی کوچک است و کارش تولید نرم افزار برای شرکت ها و گروه ها است. و خوب است بدانید که بیش از 3 میلیون نفر در جای جای دنیا از نرم افزارهای ما استفاده می کنند.
    کار ما در زمینه طراحی وب سایت با 3 نفر در سال 1999 شروع شد.

    در سال 2004 زمانی که از نرم‌افزار مدیریت پروژه ای مورد استفاده مان خسته شدیم، تصمیم گرفتیم نیاز واقعی مان را خودمان تولید کنیم، به همین دلیل ساده Basecamp متولد شد!

    وقتی این نرم افزار را به دوستان و همکارن مان نشان دادیم، آنها گفتند ما هم دقیقا چنین نرم افزاری برای شرکتمان نیاز داریم!
    5 سال بعد این نرم افزار در سال سودآوری میلیون دلاری برای ما داشت.

    اکنون شرکت ما نرم افزارهای دیگری هم تولید می کند که در سراسر جهان از آنها استفاده می شود، Highrise ، Backpack، Campfire و فریم ورک متن باز ruby on rails
    برخی تصور می کنند شرکت ما اکنون یک شرکت عریض و طویل با نیروهای زیاد و هزینه گزاف است، درحالیکه اصلا اینطور نیست.

    ما کوچک (یک شرکت 16 نفره)، کم هزینه و پردرآمد هستیم.
    خیلی ها باورهای ما را باور ندارند، آنها به دیگران توصیه می کنند که توصیه های ما را جدی نگیرند.

    حتی برخی ما را بی مسئولیت، توهمی و غیر حرفه ای خطاب می کنند!
    آنها فکر می کنند برای موفق کردن یک کسب کار به جلسات متمادی، بودجه های آنچنانی، هیئت مدیره، تبلیغات، تیم فروش و ده ها پارامتر دیگر نیاز است.


    باور این موضوع که می شود شرکتی را اداره کرد که کارمندانش در هشت شهر متفاوت دو کشور زندگی می کنند و در کارشان موفق می شوند، برای آنها سخت است.به باور آنها نمی توان شرکتی را بدون پیش بینی های مالی و برنامه ریزی پنج ساله موفق کرد.

    خیلی ساده است، آنها اشتباه می کنند!


    آنها می گویند شما برای حضور در صفحات سایت های مشهور خبری و روزنامه نیاز به یک تیم روابط عمومی قوی دارید.

    آنها اشتباه می کنند!
    آنها می گویند شما با بازگو کردن رازهای کسب و کار خود توان باقی ماندن در رقابت با رقبای خود را نخواهید داشت.

    باز هم آنها اشتباه می کنند!
    آنها می گویند شما بدون بودجه های هنگفت تبلیغات و بازاریابی نمی توانید رقابت کنید و نمی توانید با محصولی که کمتر از محصول رقیب شما امکانات دارد موفق شوید.

    آنها چیزهای زیاد دیگری هم می گویند. حرف ما اما این است که آنها اشتباه می کنند و آن را ثابت خواهیم کرد.

    در ابتدا با کسب و کار آغاز می کنیم و به طور کامل توضیح می دهیم که چرا زمان دور ریختن افکار قدیمی درباره چگونگی راه اندازی یک کسب و کار فرا رسیده است.

    بعد ایده های قدیمی را بازساری می کنیم.

    در این فرایند شما می آموزید که چگونه یک کسب و کار راه بیاندازید، چرا نیاز به زیاد فکر کردن ندارید، چه زمانی کار را راه بیاندازید، چگونه از دنیای بسته این روزها خلاص شوید، چه کسانی را چه زمانی استخدام کنید و چطور همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.






    این مجموعه گزارش رویکردی متفاوت به کسب و کار دارد و برای کسانی است که متفاوت فکر می کنند؛ از کسانی که هیچ وقت در رویایی کسب و کار خود نبودند تا کسانی که هم اکنون کسب و کاری موفق دارند.

    این مجموعه متعلق است به کارآفرینان سخت کوش در دنیای کسب وکار؛ همان کسانی که از ابداع، رهبری و فتح قله های موفقیت لذت می برند.

    همچنین برای صاحبان کسب و کارهای کوچک مناسب است. کسانی که اگرچه از بزرگان دنیای کسب و کار نیستند اما کسب و کارشان در اولویت زندگی شان است و همیشه در جستجوی نکته هایی برای بهتر کردن کارشان هستند.

    این مجموعه همچنین متعلق است به کسانی که با وجود درگیر شدن با روزمرگی دوران کارمندی همیشه با رویای کسب و کار خود زندگی می کنند.

    اینطور افراد اگرچه از کاری که می کنند لذت می برند، اما روسای خود را دوست ندارند و یا شاید این روزمرگی آنها را خسته کرده است و در رویایی انجام کاری هستند که عاشقانه دوستش می دارند.

    در نهایت ، مجموعه گزارش حاضر متعلق است به کسانی که هیچ وقت به دنبال راه اندازی یک کسب و کار برای خودشان نبودند، شاید آنها فکر می کنند برای اینکار ساخته نشده اند، شاید هم تصورشان این است که زمان و پول کافی برای اینکار ندارند، شاید اینگونه می اندیشند که این ریسک بیش از توان آنها است، شاید هم دنیای کسب و کار را دنیایی کثیف می پندارند.

    به خاطر همین شاید ها است که خواندن این گزارش به چنین افرادی توصیه می شود.

    یک واقعیت جدید وجود دارد، امروز هر کسی می تواند کسب و کاری را آغاز کند، ابزارهای که قبلا قابل حصول نبودند امروزه به سادگی در دسترس هستند، داشتن تکنولوژی های که قبلا کلی هزینه داشت امروزه با مبالغی اندک و حتی رایگان در دسترس هستند.

    یک نفر می تواند کار یک ، دو یا سه نفر و یا حتی کل یک کسب و کار را انجام دهد.

    کارهایی که روزگاری نه چندان دور غیرممکن بود، اکنون به سادگی قابل انجام است. شما برای انجام کارهای خود نیازمند 60، 80 یا 100 ساعت کار در هفته نیستید و 10 تا 40 ساعت به کل کفایت می کند.

    لازم نیست کل پس انداز زندگی خود را برای خرید قایقی پر از ریسک هزینه کنید، حتی می تواند با راه اندازی یک کسب وکار کوچک در کنار کاری که انجام می دهید نیاز مالی خود را تامین کنید، حتی بدون دفتر کار برای کسانی کار کنید که هیچ وقت آنها را ندیده اید و کیلومترها دورتر از شما زندگی می کنند.


    اکنون زمان تجدید نظر در مورد کلمه "کار" است ، اجازه بدهید شروع کنیم!
    به نظر جالب می رسد، نه؟!

    پس با ما همراه باشید.


    منبع : بانکی- دنیای اقتصاد
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:23 AM

  2. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  3. #2
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (2)

    فنون مبارزهفراموش کردن دنیای واقعی

    این کار در دنیای واقعی جواب نمی دهد! این پاسخی است که شما از اغلب آدم ها هنگام صحبت از ایده های جدید خود می شنوید.
    دنیای واقعی جای کسل کننده ای برای زندگی است؛ جاییکه ایده های جدید، راهکارهای بدیع و مفاهیم تازه در آن جایی ندارد. جایی که ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو در آن ستوده می شود!

    اگر نگاهی دقیق به این دنیای واقعی بیندازید مناظر کسالت بار آن را خواهید دید. خواهید دید که ایده های بدیع جایی در آن ندارد و کسی در آن آماده دگرگونی نیست.

    و بدتر اینکه آنها می خواهند شما را در چاله ای که خودشان زندگی می کنند فرو برند.

    اگر سرشار و جاه طلب باشید سعی می کنند بهتان بقبولانند که ایده هایتان نشدنی است و زمان را بابتشان به هدر ندهید.
    توجهی به آنها نکنید. ممکن است دنیا برای آنها با همین واقعیت ها باشد اما این به آن معنا نیست که شما مجبورید در دنیای آنها زندگی کنید.ما این مسئله را به خوبی لمس کرده ایم، چراکه شرکت مان به شکل های مختلف دنیای واقعی را شکست داده است.

    در دنیای واقعی نمی توان یک شرکت با دوجین کارمند پخش شده در 8 شهر دو کشور مختلف داشت. در دنیای واقعی نمی توان میلیون ها مشتری را بدون بخش فروش و تبلیغات جذب کرد. در دنیای واقعی رسم نیست که فرمول موفقیت را فاش کرد.

    اما ما همه این کارها را انجام دادیم و شکوفاتر نیز شدیم!
    دنیای واقعی هیچ جا نیست، یک نوع فقدان است، توجیهی برای تلاش نکردن و قطعا آورده ای برای شما نخواهد داشت.

    یادگیری از اشتباه ها و شکست ها یکجور مبالغه است

    در عالم کسب و کار شکست به یک مانع قابل انتظار تبدیل شده است. همیشه می شنوید که از هر 10 کسب و کار، 9 کسب و کار با شکست روبه رو می شوند، می شنوید که شانس موفقیت کسب و کارتان حداقل است و باز می شنوید که شکست شخصیت انسان را می سازد.
    در این فضای ناامیدی تنفس نکنید. شکست دیگران، شکست آنهاست، نه شما.

    اگر دیگران نمی توانند محصولات خود را بازاریابی کنند، این موضوع به شما ارتباطی ندارد. اگر دیگران نمی توانند یک تیم درست کنند، این موضوع هم به شما ارتباطی ندارد و اگر دیگران نمی توانند خدمات خود به شایستگی ارزش گذاری کنند، باز هم این موضوع به شما ارتباطی ندارد.

    اگر دیگران نمی توانند به اندازه تلاشی که می کنند برداشت کنند، خب پس شما برداشت کنید.

    تصور رایج و غلط دیگر این است: باید از شکست های خود درس بگیرید! واقعا چه درسی از شکست می شود گرفت؟

    در واقع فقط درباره کارهایی که نباید انجام دهید، خواهید آموخت. اما ارزش آن چیست؟! شما هنوز نمی دانید چه کاری را باید انجام دهید.

    اما یادگیری از پیروزی ها و موفقیت ها ابزار واقعی موفقیت های بعدی را به شما می دهد. وقتی نتیجه کاری موفقیت آمیز باشد، متوجه می شوید چه چیزی به خوبی کار می کند و می توانید آن را دوباره انجام دهید.

    و در مسیر بعد به احتمال زیاد آن کار را بهتر انجام خواهید داد.
    شکست پیش نیاز پیروزی نیست.

    نتایج یک مطالعه در دانشگاه هاروارد نشان می دهد کارآفرینان موفق، مستعد موفقیت های بعدی هستند (با احتمال 34 درصد)، اما کارآفرینانی که در کار اول خود شکست خورده اند، در کار بعدی دقیقا شانسشان معادل کسانی است که برای اولین بار شروع می کنند (با احتمال 23 درصد)
    این بدان معناست که شکست خورده ها نسبت به کسانی که تازه شروع کرده اند مزیتی ندارند.

    موفقیت فقط یک تجربه قابل توجه است.
    نباید شگفت زده شوید، طبیعت نیز اینگونه کار می کند.

    تکامل بر پایه شکست ها استوار نیست و نشات گرفته از پدیده هایی است که به خوبی کار می کرده اند. شما هم اینگونه باشید.





    برنامه ریزی، حدس و گمان است

    برنامه ریزی های بلند مدت تجاری یک فانتزی است، مگر اینکه شما غیب گو باشید. فاکتورهای مختلفی وجود دارد که خارج از اراده شماست.

    شرایط بازار و مشتریان، تصمیم های رقبا، اوضاع اقتصادی و ...
    برنامه ریزی به شما این تصور را القاء می کند که همه چیز تحت کنترل است، در حالی که واقعا اینطور نیست.

    چرا ما برنامه ریزی را با عنوان درست اش استفاده نکنیم: حدسیات! شروع کنید: حدسیات تجاری به جای برنامه ریزی تجاری، حدسیات مالی به جای برنامه ریزی مالی و حدسیات استراتژیک به جای برنامه ریزی استراتژیک.

    خوب حالا دیگر خیلی نگران شان نیستید. آنها به اندازه نگرانی هایی که ایجاد می کنند ارزش ندارند.
    خطرناک خواهد بود اگر حدسیات را به عنوان برنامه ریزی های خود تلقی کنید. برنامه ریزی اجازه می دهد که گذشته در آینده حرکت کند و چشم بند به چشمانتان می زند.

    به عبارت دیگر، بدلیلی که قبلا مشخص شده باید به "اینجا" برویم پس اینجا همان جایی است که ما می خواهیم برویم و این مشکل بزرگی است.

    برنامه ریزی با تصمیم های بداهه و سریع سازگار نیست.
    مهم است که بتوانید تصمیم های سریع بگیرید، موقعیت های جدیدی که در پیش روست را انتخاب کنید و گاهی باید بگویید: امروز در این مسیر جدید گام برمی داریم، چون حس می کنیم که این مسیر بهتر است.زمان بندی برنامه ریزی های بلند مدت اصلا شدنی نیست.

    زمانی می توانید درباره کاری که انجام می دهید، اطلاعات کافی بدست آورید که آن را انجام داده باشید نه قبل از انجام آن. با این حال چه زمانی می خواهید برایش برنامه ریزی کنید؟ احتمالا قبل از انجام دادن آن. این زمان بدترین موقع برای تصمیم گیری های بزرگ است.

    البته این بدان معنا نیست که در مورد آینده و چگونگی مواجهه با مشکلات احتمالی نیاندیشیم. اتفاقا یک تمرین ارزشمند است. فقط حس نکنید نیاز به نوشتن شان هم دارید یا داشتن مکتوب آنها را برای خود دغدغه کنید.

    دراغلب موارد برنامه ریزی های مکتوب یکبار هم مورد توجه قرار نمی گیرند و اکثرا برنامه های بیش از چند صفحه در کمدهای شما فسیل می شوند.
    خود را از کار روی حدسیات خلاص کنید، در مورد کارهایی که این هفته(نه در این سال) باید انجام دهید، تصمیم بگیرید، کار مهم بعدی که باید انجام دهید را مشخص کنید و انجام اش دهید.

    سعی کنید در مورد کارهای جاری که باید انجام دهید درست تصمیم بگیرید.
    خوب است که به آنها بال و پر دهید، فقط بلافاصله سوار هواپیما شوید. شما می توانید از سفرتان به خوبی لذت ببرید.
    ....
    کار کردن بدون برنامه ممکن است به نظر ترسناک برسد اما پیروی کورکورانه از برنامه ریزی که سنخیتی با واقعیت جاری ندارد، ترسناک تر است.


    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:19 AM

  4. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  5. #3
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (3)

    چرا رشد؟

    مردم ازتان می پرسند شرکتتان چقدر بزرگ است؟!

    سوال بی اهمیت و پش پا افتاده ای به نظر می رسد، اما آنها در جستجوی پاسخی بزرگ هستند.

    پاسخ ها با اعداد بزرگتر می توانند موثرتر، حرفه ای تر و قدرتمندتر به نظر برسند.

    اگر به آنها بگویید که بیش از 100 کارمند دارید، خواهند گفت: وای چه خوب! اگر پاسخ شما کمتر باشد آنها خواهند گفت: اه، خوب است.

    به نظر شما چرا اینگونه است؟ چرا همیشه توسعه و رشد هدف است؟
    جذابیت این موضوع در چیست؟

    نگاهی به آکسفورد و هاروارد می اندازیم.
    آنها می گویند زمانی می توان یک دانشگاه بزرگ بود که شعبه هایی در کل جهان داشته باشید و هزاران استاد را استخدام کنید.

    البته که اینطور نیست. چنین پارامترهایی نمی تواند برای سنجش ارزش کیفی این موسسات دقیق و درست باشد. پس چگونه از این پارمترها برای اندازه گیری گستره کسب و کارها می توان استفاده کرد؟!


    شاید بهترین اندازه برای شرکت شما 5 نفر باشد، یا 40 نفر، یا 200 نفر، یا فقط شما و لپ تاپ تان. در مورد اندازه شرکت تان پیش فرضی قایل نشوید و بگذارید به آرامی رشد کنید و به درستی تصمیم بگیرید. بزرگ شدن های سریع قاتل بسیاری از شرکت ها بوده است.


    تا حالا به این نکته توجه کرده اید که چرا شرکت های کوچک به دنبال بزرگ تر شدن هستند؟ آنهم در حالیکه شرکت های بزرگ می خواهند چابک تر و فرز تر باشند.

    توجه داشته باشید که وقتی شرکتتان بزرگ شد ، کوچک شدن تنها به چند دلیل می تواند اتفاق بیفتد: اخراج پرسنل، مشکلات مادی و معنوی و تغییر کلیه فرایندها.


    به سختی بالا رفتن، نباید هدف شما باشد. بحث ما فقط در مورد تعداد پرسنل نیست، بلکه هزینه ها، اجاره، زیرساخت های آی تی، لوازم اداری و... نیز دربرمی گیرد.

    به فکر چیزی باشید که واقعا به آن نیاز دارید. هزینه های نامعقول استرس های شما را افزایش خواهد داد .
    از اینکه کسب و کار کوچکی داری نگران نباش. کسی که کسب و کار سود دهی دارد، چه کوچک و چه بزرگ، می تواند به داشته خود افتخار کند.





    اعتیاد به کار

    فرهنگ ما، ایده ی اعتیاد داشتن به کار (workaholic) را ارج می نهد.

    حکایت انسانهایی که دود چراغ می خورند تا واپسین ساعات شب زیاد به گوش ما می رسد. آنها تمام شب بیدارند و در محل کار می خوابند.

    این که خودتان را فدای انجام یک پروژه کنید، نشانه ی افتخار است.

    هیچ میزانی از کار، بیش از اندازه کار کردن تلقی نمی شود. این اعتیاد به کار نه تنها الزامی نیست بلکه احمقانه نیز هست.

    بیشتر کار کردن به این معنی نیست که اهمیت بیشتری داده اید و یا بیشتر انجام داده اید، تنها به این معنی است که بیشتر کار کرده اید.

    معتادان به کار معمولا به جایی می رسند که بیش از آن که مشکلات را حل کنند مشکل ایجاد می کنند.

    اول این که چنین کار کردنی نمی تواند در گذر زمان پایدار باشد.

    وقتی بحران های فرسودگی کاری سر برسند-که حتما می رسند- آسیب های شدید تری وارد خواهد شد.


    در ثانی، معتادان به کار این نکته را نیز در نظر نمی گیرند که در تلاشند مشکلات را با اختصاص ساعاتی بیشتر به آنها حل کنند. در واقع آنها می خواهند تنبلی ذهنی را با فشار اجباری بپوشانند و این، راهکارهای نابهنجار را به دنبال دارد.


    آنها حتی بحران سازی هم می کنند و هیچگاه به دنبال راههایی برای داشتن کارایی بیشتر نیستند چون در واقع دوست دارند بیش از حد کار کنند.

    آنها از احساس قهرمان بودن لذت می برند و معمولا به طور سهوی مشکلاتی ایجاد می کنند آ«هم تنها به این دلیل که به کار کردن بیشتر دست یابند.


    معتادان به کار باعث می شوند کسانی که بعد از ساعات کاری در محل کار نمی مانند حس خودکم بینی بهشان دست دهد تنها به این دلیل که آنها فقط در ساعات کاری کار می کنند و نه بیشتر.

    این امر به فراگیر شدن احساس گناه و تضعیف روحیه در محیط کار منجر می شود. به علاوه، منجر به ظهور افرادی با ذهنیت "چسبیدن به صندلی کار در ساعات اضافه کار" می شود، حتی اگر آنها واقعا کارا نباشند.


    اگر تنها کاری که انجام می دهید کار است، به احتمال زیاد قضاوت سالمی نخواهید داشت. ارزشها و تصمیم گیری هایتان به خطا خواهد رفت.

    قادر به تشخیص اموری که ارزش وقت گذاشتن را دارند، نخواهید بود و به وضوح خود را همیشه خسته خواهید یافت.

    هیچ کس نمی تواند در زمانی که خسته است تصمیمات دقیق و درست بگیرد.
    در آخر، باید گفت معتادان به کار در واقع بیش از افراد عادی، کارشان به سرانجام نمی رسد.

    شاید ادعای آنها این است که کمال گرایند، اما این حرف تنها به این معنی است که آنها وقت را برای درست کردن جزئیات بی تاثیر صرف می کنند به جای آن که به سراغ سایر وظایفشان بروند.


    معتادان به کار، قهرمان نیستند. آنهابه جای آنکه روز را دریابند، تنها آن را به هدر می دهند. قهرمان واقعی اکنون در خانه اش است زیرا راه سریع تری یافته تا کارهایش را به سرانجام برساند.






    کارآفرینی را متوقف کنید!


    اجازه بدهید کارآفرینی را دوباره تعریف کنیم. معنای پیشین آن دیگر منسوخ شده و اکنون اینطور از آن برداشت می شود که ویژه افرادی خاص است.

    هر کسی می تواند برای داشتن کسب و کاری برای خودش مورد تشویق قرار گیرد و این فقط به افرادی محدود نمی شود که ویژگی منحصر به فردی با عنوان قابلیت های کارآفرینی دارند.


    حالا گروهی جدید و متفاوت بااین گونه افراد پا به عرصه گذاشته و کسب و کار خود را شروع کرده اند. آنها منافع زیادی را کسب می کنند بدون آنکه هرگز فکر کنند کارآفرین هستند یا حتی خیلی از آنها خود را صاحب کسب و کار هم نمی دانند.

    آنها فقط کاری را که دوست دارند انجام می دهند و از محل این کار درآمد کسب می کنند.


    حال اجازه دهید واژه ای سبک تر را جایگزین کارآفرین کنیم، آغازگر. هر کسی که یک کسب و کار جدید را ایجاد می کند یک آغازگر است.


    شما برای اینکار نیازی به مدرک MBA یا کیفی پر از مدارج علمی یا قابلیتی برای تحمل ریسک های مختلف ندارید، آنچه احتیاج دارید فقط یک ایده، مقداری اعتماد به نفس و حرکت برای تبدیل شدن به یک آغازگر است.





    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد



    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:27 AM

  6. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  7. #4
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (4)


    حرکتی مثبت در جهان انجام دهید

    اگر می خواهید کاری فوق العاده انجام دهید باید خودتان حس کنید کارتان متفاوت است و تاثیر مثبتی در جهان اطرافتان دارد و تازه خودتان هم نقش مهمی در آن دارید.

    این بدان معنا نیست که مثلا موظفید علاج سرطان را بیابید تا کارتان بزرگ و فوق العاده باشد، بلکه کافی است به اندازه تلاش تان احساس ارزش کنید.

    قطعا شما هم دلتان می خواهد از زبان مشتریانتان بشنوید: کار شما زندگی مرا بهتر کرده است، در واقع دوست دارید حس کنید که اگر کاری فعلی تان را انجام ندهید مشتریانتان را نگران کرده اید.

    شما باید یک ضرورت دیگر را درک کنید، شما ...

    بیایید نگاهی به شرکت CraigsList بیاندازیم. این شرکت کل کسب وکارهای سنتی و نیازمندی ها را با چند کارمند به چالش کشید و از همین روش هم میلیون ها دلار درآمد کسب کرد. هم اکنون یکی از سایت های معروف جهان در اختیار این شرکت است و باعث کسادی بازار خیلی از روزنامه ها شده است.


    نمونه دیگر در این حوزه Druge Report است که فردی به نام مت دروگ آنرا راه اندازی کرد. این سایت یک صفحه بیشتر ندارد و خود آقای دروگ آن را اداره می کند، اما آنقدر موفق بوده و تاثیر چشم گیری در صنعت خبر، تولیدات تلویزیونی و نیز برنامه های رادیویی داشته که به یکی از سایت های پربازدید گزارشگران و خبرنگاران تبدیل شده است.


    اگر می خواهید کاری انجام دهید، یک کار پر اهمیت را برگزینید. این آدمای کوچک ناگهان شروع کردند و مدل های قدیمی ای را که دهه ها حکومت می کردند از میان بردند. شما هم می توانید چنین کاری را در صنعت خود انجام دهید.




    نیاز خود را پوشش دهید


    ساده ترین و سرراست ترین راه برای خلق یک محصول یا سرویس فوق العاده ساخت آن چیزی است که می خواهید از آن استفاده کنید. این امر به شما کمک می کند که قادر به درک آنچه ن را مثالخلق می کنید، باشید.

    به عنوان نمونه، شرکت خودما

    خودِ ما در شرکت مان، آنچه را در کسب و کار نیاز داشتیم، تولید کردیم. به عنوان نمونه،به دنبال روشی بودیم که رویدادهایی چون مذاکرات،قرارهای ملاقات و پیگیری ها را ثبت و نگهداری کند، بنابراین Highrise (مدیریت تماس ها) را به این منظور تولید کردیم، ما به گروه متمرکز، مطالعه بازار و ... نیاز نداشتیم،بلکه نیازی را که داشتیم خودمان پوشش دادیم.

    وقتی محصول یا سرویسی می سازید، هر روز نیازمند صدها تصمیم گیری در مورد آن هستید.
    اگر در حال حل مشکل شخص ثالثی باشید دایما در تاریکی دارید شمشیر می زنید اما وقتی این مشکل شما باشد، نور وارد این اتاق تاریک خواهد شد و شما به راحتی به هدف خواهید زد.

    James Dyson مخترعی بود که ابتدا نیاز خود را پوشش داد، وقتی داشت خانه خود را جارو می کرد، متوجه شد قدرت مکش جاروبرقی اش به طور مداوم کاهش پیدا می کند و نفوذ گرد و غبار از کیسه جارو هوا را آلوده می کند.

    چون مشکل پیش آمده چیزی بود که خودش تجربه می کرد و نه مشکل دیگران، پس تصمیم گرفت این مساله را حل کند که این تصمیم منجر به تولید اولین جاروبرقی بدون کیسه جهان شد.

    رویکرد "مشکلات خود را حل کنید" باعث می شود عاشق کاری شوید که انجامش می دهید. شما مشکل را می شناسید و ارزش راه حل آن را کامل درک می کنید، چاره ای جز این نیست.

    در هر حال، شما می خواهید سالهای در پیش رو را روی این موضوع کار کنید شاید حتی بقیه زندگی تان را بخواهید صرفش کنید پس بهتر است این موضوع چیزی باشد که واقعا برای شما اهمیت دارد.



    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد

    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:29 AM

  8. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  9. #5
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (5)


    شروع به ساختن کنید

    همه ما احتمالا دوستانی داریم که می گویند، من ایده ای فوق العاده دارم که اگر اجرایش کنم میلیونر می شوم.

    این حرفا خیالبافی و باد هواست! داشتن ایده چیزی را خلق نخواهد کرد. مهم چیزی است که شما اجرا می کنید نه چیزی که در موردش فکر می کنید، حرف می زنید یا برنامه ریزی دارید.
    تصور کنید ایده ارزشمندی دارید.

    خب سعی کنید آن را بفروشید. فکر می کنید چه کسی ایده تان را می خرد و اگر بخرد، چقدر پایش پول می دهد؟! هیچ مبلغی احتمالا! تا زمانی که شما شروع به ساخت چیزی نکرده اید، ایده فوق العاده شما فقط یک ایده است و هر کس دیگری می تواند آنها را انجام دهد.

    استنلی کوبریک به فیلم سازان مشتاق اینگونه توصیه می کند: "دوربین را به دست بگیرید و یک فیلم بسازید." او می داند وقتی شما کاری را شروع می کنید باید ابداع را چاشنی آن کنید و این مهمترین نکته برای شروع است.

    بنابراین دوربین را بردارید، دکمه رکورد را فشار دهید و فیلم تان را آغاز کنید.
    ایده ها فراوان است و این ایده ها بخش کوچکی از کسب و کار است.

    سوال اصلی اما اینجاست که چگونه آن را اجرا خواهید کرد؟!






    زمان نداشتن بهانه است


    بیشترین بهانه ای که مردم می آورند این است: زمان کافی نداریم. اینطور افراد ادعا می کنند که عاشق شروع یک کسب و کار یا شیفته یادگیری هستند و یا حتی دوست دارند یک کتاب بنویسند و ... اما متاسفانه تنها مشکلشان این است که زمان کافی ندارند.

    اینطور نیست، شما همیشه زمان کافی خواهید داشت، تنها درصورتی که زمان تان را درست استفاده کنید. لازم نیست کارهایتان را در ساعت کاری انجام دهید، برای پروژه هایتان از زمان آخر شب استفاده کنید.

    به جای تماشای تلویزیون و بازی با موبایل یا تبلت تان روی ایده هایتان کار کنید، به جای ساعت 10، ساعت 11 بخوابید بخوابید.

    حرف ما البته این نیست که شب بیداری بکشیدو 16 ساعت در شبانه روز کار کنید، بلکه مقصود این است که در هفته چند ساعت بیشتر کار کنید.

    چند ساعت اضافه تر کار کردن در طول هفته برای شروع کار کافی است.
    این اقدام به شما کمک می کند تا بفهمید علاقه تان واقعی است یا گذرا.

    ضمن اینکه کمترین ریسک ممکن را هم به دنبال دارد. کمی وقت گذاشتن ارزش این را دارد که بدانید کل زمانتان را برای کار بگذارید یا نه.
    وقتی چیزی بخواهد بد باشد، زمان یکی از عواملی است که زورمان به آن می رسد، بدون توجه به سایر تعهدات.

    حقیقت این است که اکثر افراد نمی خواهند اینگونه باشد.

    در واقع این افراد با انداختن تقصیر به گردن زمان، خود را از گزند انتقاد خود و دیگران حفظ می کنند. خودتان را اسیر بهانه های واهی نکنید.

    این دقیقا وظیفه خودِ شماست به به رویاهایتان جامه عمل بپوشانید.
    گذشته از این، زمان کامل هیچ وقت نخواهد رسید، اصولا شما یا زیادی جوان هستید یا زیادی پیر، یا بیش از حد سرتان شلوغ است یا بی پول و یا هر دلیل دیگر. اگر همیشه به دنبال یافت زمان کامل هستید، به هیچ نتیجه ای نخواهید رسید.




    خط مشی داشته باشید

    همانطور که پیش می روید، به چرایی چگونگی کار خود هم فکر کنید. کسب و کارهای فوق العاده نه فقط محصولات و خدمات بلکه دیدگاه هم دارند.

    باید به کاری که می کنید، اعتقاد داشته باشید، باید بدانید برای چه می جنگید و در نهایت باید آن را به همه نشان دهید.
    مهم است که چگونه طرفدار جذب خود کنید و کاری کنید که شیفته تان شوند. آنها راه را به شما نشان می دهند و هوادارتان می شوند. در واقع آنها بهتر از هرگونه شیوه تبلیغاتی به توسعه کسب و کار شما کمک می کنند.

    بعضی ها از شما حمایت نمی کنند، چون حمایت شان مجانی نیست. شاید حتی اتهام هایی را هم به شما نسبت دهند، اما زندگی همین است و بالا و پایین دارد.

    برخی عاشقانه شما را دوست دارند و برخی دیگر از شما متنفرند. اگر کسی با حرفی که زده اید مخالفت نکرد، احتمالا حرف های جالبی نزده اید.
    خیلی ها به این دلیل که محصولات ما کمتر از رقبا امکانات دارد از ما متنفرند.

    زمانیکه به امکانات اضافی محصولاتشان انتقاد می کنیم، به ما توهین می کنند. اما ما به کارهایی که محصولات مان انجام نمی دهد بیشتر از آن کارهایی که انجام می دهند افتخار می کنیم.

    ما آنها را ساده طراحی کردیم چون معتقدیم اغلب نرم افزارها پیچیده هستند، امکانات زیاد، دکمه زیاد و سردرگمی های خیلی زیادتر.

    پس ما نرم افزارهایی متفاوت ساختیم.

    اصلا هم بد نیست که آنچه ساخته ایم به درد همه مشتریان نمی خورد.

    اگرچه با این رویکرد بخشی از مشتریان خود را از دست داده ایم، اما خیلی ها هم هستند که عاشق کار ما شده اند.

    در واقع ر این خط مشی ماست.
    وقتی شما خط مشی مشخصی نداشته باشید، هر چیزی قابل استناد و بحث خواهد بود اما در صورت داشتن خط مشی، پاسخ شما در زمان تصمیم گیری مشخص است.


    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد

    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:32 AM

  10. 3 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  11. #6
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (6)




    چشم انداز داشتن غیر ممکن است


    دنیایی تفاوت است بین یک اعتقاد صادقانه با چشم اندازی قراردادی که نشان دهد به چه اعتقاد دارید. ما می دانید و شما هم می دانید که عبارت "ارائه کننده بهترین خدمات" برای چسباندن روی دیوارها درست شده و اصولا با دنیای واقعی فاصله دارد.

    تصور کنید در دفتر یک شرکت خدمات خودرو ایستاده اید؛ اتاقی سرد با کف پوش های کثیف و کانتر خالی.

    در همین حین با کاغذی پاره و پوره مواجه می شوید که روی دیوار اتاق نصب شده است: ماموریت ما ارائه خدمات در حوزه اجاره، لیزینگ و فروش خودرو و تمامی خدمات مرتبط با بهترین کیفیت می باشد و در انجام این کار به فکر خدماتی فراتر از انتظار هستیم.

    تلاش ما این است که وفاداری مشتریانمان را با ارائه خدماتی فراتر از تعهدمان افزایش دهیم و تجربه ای ماندگار برای آنها به جا بگذاریم. ما باید به کارمندانمان جهت خدمات بهتر به مشتری انگیزش دهیم و ...

    و شما در حالیکه این جملات را می خوانید با خود فکر می کنید چه کسی قرار است این خدمات را به من بدهد و حس می کنید این جملات از دنیای واقعی که در آن قرار گرفته اید کاملا فاصله دارد.







    سرمایه گذار خارجی آخرین نقشه است


    یکی از اولین سوالاتی که ممکن است به ذهنتان خطور کند این است که پول از کجا بیاوریم؟

    اغلب مردم فکر می کنند پاسخ این سوال جذب سرمایه گذار خارجی است. اگر می خواهید کارخانه، رستوران یا فعالیتی اینچنینی داشته باشید، احتمالا نیاز به سرمایه گذار خواهید داشت. اما در جریان باشید که امروزه خیلی از کسب و کارها نیازی به زیرساخت های گران قیمت ندارند.

    امروزه ما در اقتصاد خدماتی هستیم. کسب وکارهای خدماتی از قبیل مشاوره، شرکت های نرم افزاری، خدمات مجالس، طراحی گرافیکی و صدها کسب و کار دیگر به پول زیادی برای راه اندازی نیاز ندارند. اگر هدفتان کسب و کارهایی مانند اینهاست از جذب سرمایه گذاری خارجی اجتناب کنید.

    در حقیقت، فارغ از اینکه قرار است استارت چه کسب و کاری را بزنید، سعی کنید حداقل سرمایه گذاری مورد نیاز خود را جذب کنید. خرج کردن پول دیگران شاید به نظر عالی برسد، اما دردسرهای زیادی با خود همراه دار، چراکه ممکن است عنان کار را از دستتان برود.

    در صورت جذب سرمایه گذار مجبورید پاسخگویش باشید. در ابتدای کار و وقتی اندیشه های دو طرف در یک راستا هستند، همه چیز آرام است، اما وای از آن روز که سختی و مشکلی پیش آید! به نظرتان چه اتفاقی می افتد؟

    آیا شما کسب و کار خود را شروع کرده اید که از دیگران دستور بگیرید؟ سرمایه گذار می خواهد پولی که سرمایه گذاری کرده با سودش خیلی برگردد(معمولا بین 3 تا 5 سال)، در ضمن جذب سرمایه گذار اعتیاد آور هم هست، چون هیچ کاری راحت تر از خرج کردن پول دیگران نیست!

    وقتی روز به روز مخارتان بیشتر شود، سرمایه بیشتری به کسب و کار شما تزریق شده و سهم شما از کسب و کار کم می شود. واقعا چنین معامله ای خوبی نیست.

    نیازتان کمتر از تصورتان است، مطمئن باشید!

    آیا واقعا به 10 نفر نیاز دارید، آنهم درحالیکه کارتان با 2 یا 3 نفر راه می افتد؟

    آیا واقعا به 500.000 دلار نیاز دارید یا کارتان فعلا با 50.000 تا یا 5000 دلار راه می افتد؟

    آیا واقعا برای انجام کارها به 6 ماه زمان نیاز دارید یا می شود 2 ماهه همه کارها را انجام داد؟

    آیا واقعا به دفتر کار بزرگ نیاز دارید، یا یک دفتر کار مشترک با دیگران فعلا کفایت می کند ؟

    آیا واقعا نیاز به تبلیغات و استخدام تیم روابط عمومی دارید یا کارتان به گونه ای دیگر قابل انجام است؟

    آیا واقعا نیاز به ساخت یک کارخانه دارید یا می توانید افرادی را استخدام کنید که بتوانند محصول شما را بسازند و در مراحل اولیه کارتان را راه بیاندازند؟

    آیا واقعا نیاز به حسابدار دارید یا می توانید این کار را با یک نرم افزار ساده حسابداری خودتان انجام دهید؟

    آیا واقعا به دپارتمان آی تی نیاز دارید یا با برون سپاری می توانید نیازهای خود را رفع کنید؟

    آیا واقعا به یک کارمند تمام وقت برای پشتیبانی نیاز دارید یا درخواست های پشتیبانی را خودتان می توانید رسیدگی کنید؟

    آیا واقعا نیاز به فروشگاه دارید یا اجناس خود را می توانید به صورت آنلاین بفروشید؟

    آیا واقعا نیاز به کارت ویزیت آنچنانی، سربرگ، بروشور و .. دارید یا می توانید این کارها را بگذارید برای بعد؟

    توجه داشته باشید که ممکن است در آینده به همه اینها نیاز داشته باشید، اما اکنون کار شما با حداقل ها پیش می رود.

    صرفه جویی هیچ مشکلی را به وجود نمی آورد. وقتی ما اولین محصولمان را تولید کردیم، ارزان پایمان تمام شد، دفتر کار انحصاری برای خودمان نداشتیم و آن را با شرکتی در یک جا کار میکردیم. به جای تعداد متعدد کامپیوتر سرویس دهنده با یک کامپیوتر کار خود را شروع کردیم.

    تبلیغات نداشتیم و فقط با اشتراک گذاری تجربیات به صورت آنلاین معرفی شدیم.

    کسی را برای پاسخ به ایمیل های مشتریان استخدام نکردیم و موسس شرکت خودش اینکار را انجام می داد و همه چیز به خوبی کار می کرد.

    شرکت ها بزرگ هم کار خود را از گاراژ شروع کردند. شما نیز می توانید.


    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:33 AM

  12. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  13. #7
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (7)

    خب، رسیدیم به استارت آپ. استارت آپ نوعی کسب و کار است که توجه زیادی را می طلبد (این امر به ویژه درباره شرکت های فناوری صدق می کند).

    استارت آپ را می توان یک موقعیت جادویی دانست که در آن هزینه ها مشکل شخص دیگری است.

    اینجا جایی است که مزاحمی به نام درآمد هیچگاه معضل نمی شود و می توانید پول دیگران را هزینه کنید، تا زمانیکه راهی برای مالکیت بر آن بیابید.

    اینجا جایی است که قوانین چارچوب کسب و کار به کار نمی آید.
    تنها یک مشکل برای استارت آپ وجود دارد و آن اینکه استارت آپ بیشتر شبیه افسانه است.

    واقعیت این است که همه کسب و کارها، چه قدیمی و چه جدید، به دست یک سری قوانین اقتصادی و نیروی های بازار یکسان مدیریت می شوند.

    استارت آپ ها تلاش می کنند این واقعیت را نادیده بگیرند. این نوع کسب و کار از سوی کسانی کلید می خورد که در تلاش برای به تاخیر انداختن یک اتفاق اجتناب ناپذیر هستند.

    آنها با این کار زمان رسیدن کسب و کارشان به پیشرفت، سود و تبدیل شدن به کسب و کاری پایدار و واقعی را عقب می اندازند.
    هرکسی که دیدگاه "در آینده چگونگی به سود رسیدن را کشف خواهیم کرد." در سر داشته باشد، به هیچ جا نخواهد رسید و دیدگاه مضحکی دارد.

    مثل این می ماند که یک راکت شیپ بسیازید اما وقتی می خواهید آن را راه بندازید بگویید: " بیایید وانمود کنیم که جاذبه زمین وجود ندارد!"


    کسب و کار بدون داشتن مسیری مشخص برای درآمدزایی، کسب و کار نیست، یک سرگرمی است. بنابراین از ایده استارت آپ به عنوان عصای زیربغل استفاده نکنید.
    به جای این کارها یک کسب و کار واقعی را آغاز کنید. کسب و کارهای واقعی از روز اول به فکر کسب درآمد و سود هستند. کسب و کارهای واقعی، با گفتن جمله: "مشکلی نیست، ما فقط یک استارت آپ شروع کرده ایم." بر مشکلات بزرگ سرپوش نمی گذارند.


    با کسب و کار مثل یک کسب و کار واقعی برخورد کنید تا یک گام به موفقیت نزدیکتر شوید.





    قبل از شروع به فکر پایان نباشید


    استراتژی تان برای خروج یا برون رفت چیست؟

    این سوالی است که زیاد می شنوید، حتی وقتی تازه می خواهید کارتان را شروع کنید!

    چه اتفاقی افتاده که آدم ها قبل از این که چیزی را بسازند در فکر آن هستند که چگونه از دستش خلاص شوند؟!

    دلیل اینهمه عجله و شتاب چیست؟!

    اولویت بندی تان مسخره و مضحک است اگر قبل از اینکه چیزی را شروع کنید به فکر پایان آن باشید.

    آیا با طراحی جداگانه ای وارد یک رابطه می شوید؟

    آیا توافق نامه طلاق را روز عروسی می نویسد؟

    آیا با وکیل خانواده فردای روز عروسی قرار ملاقات می گذارید؟

    به نظر شما این رفتارها خنده دار به نظر نمی رسد؟

    شما باید به فکر استراتژی تعهد باشید نه برون رفت.

    شما باید در اندیشه رشد و موفقیت پروژه خود باشید نه راه فرار.

    اگر نگاه شما بر اساس تفکرات اینچنینی باشد اساسا شانسی برای موفقیت نخواهید داشت.

    بسیاری از تجار مشتاق را می بینید که امید به خیانت و بی اخلاقی می بندند، اما شانس موفقیتشان خیلی ناچیز است. تنها تعداد خیلی کمی از آنها شاید بتوانند موفق شوند. مثلا 1 در 1000 یا 1 در 10 هزاز. به علاوه وقتی صرفا به دنبال به دست آوردن باشید، روی سیاست غلطی پافشاری می کنید.

    چون به جای اینکه به فکر جلب رضایت قلبی مشتریان خود باشید، نگران این هستید که چه کسی یا چه کسانی از شما خرید می کنند.

    کسب و کاری راه می اندازید، محصولتان را می فروشید و بعد هم پول خوبی به دست می آورید. اما در نهایت چه دستاوردی دارید؟! چقدر دوام دارد؟! به زودگذرها دلخوش نباشید.
    از ایده ی کاهش وزن استقبال کنید. هم اکنون، شما کوچک ترین، باریک ترین و سریع ترین پدیده در مقایسه با آینده ی خود هستید.

    از این جا به بعد، شما شروع به انباشت وزن می کنید. و هر چه یک وسیله سنگین تر باشد، تغیر جهت دادن آن دشوار تر است.

    در دنیای تجارت هم وضع همین است. پس کاهش وزن برای مواردی از این دست اجباری است:






    قرارداد های بلند مدت

    کارمندان مازاد

    تصمیمات پایدار

    جلسات

    فرایندهای دشوار

    سیاهه ی دارایی ها (فیزیکی و فکری)

    نرم افزارها، سخت افزارها و فناوری هایی که مشتری را وابسته به خود می کند.

    نقشه راه های بلند مدت
    سیاستهای اداری

    از این گونه موارد تا هر جا که ممکن است، پرهیز کنید. در این صورت، شما می توانید به آسانی تغییر مسیر دهید. هر چه هزینه بالاتری داشته باشد، احتمال عملی شدنش کمتر است.

    سازمانهای بزرگ سالهای زیادی را صرف می کنند تا یک چرخش اساسی انجام دهند. آنها به جای عمل کردن، حرف می زنند.

    به جای انجام دادن، جلسه برگزار می کنند. اما اگر شما وزن خود را پایین نگه دارید می توانید به سادگی هر چیزی را تغییر دهید.: تمام مدل تجاری، محصول، مجموعه ویزگی ها، و یا پیام بازاریابی تان را.

    می توانید اشتباه کنید و آن را به سرعت اصلاح نمایید.

    می توانید اولویت ها، ترکیب محصول و یا تمرکزتان را تغیر دهید. و مهمتر از همه، می توانید ذهنیت خود را دگرگون سازید.





    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:36 AM

  14. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  15. #8
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (8)



    محدودیت های را به آغوش بکشید

    "من به اندازه کافی زمان، پول، آدم و تجربه ندارم." ناله ها و شکایت ها را خاتمه دهید، لطفا! هرچه کمتر بهتر."

    محدودیت ها مزیت است. منابع محدود شما را مجبور می کند با چیزهایی که واقعا نیاز دارید پیش روید و خلاقیت در وجودتان رشد کند.
    آیا سلاح هایی که زندانیان را با صابون و قاشق ساخته اند را دیده اید؟ آنها با چیزی که در دست داشتند، شروع به ساخت کردند.

    البته منظور این نیست که شال و کلاه کنید و کسی را با اسلحه بزنید. موضوع این است که می توانید با حداقل ها چیزهای خیره کننده ای بسازید.

    نویسندگان معتقدند که از محدودیت ها برای بروز خلاقیت استفاده کنید و این یعنی ساخت یک محصول کوچک خیلی بهتر از یک کالای بزرگ بی ارزش است.

    اگر بخواهید همه ایده ها را یکجا اجرایی کنید، در واقع اراده کرده اید تا از یک سری ایده فوق العاده محصولی بدردنخور بسازید .
    توجه داشته باشید که نمی شود همه آنچه در ذهن می چرخد را یکجا به خوبی به اجرا درآورد.

    زمان ، منابع، توانایی و تمرکز محدود و مشخصی در اختیار شماست. حتی انجام دادن یه کار هم سخت است تا چه رسد به اینکه بخواهید 10 کار را همزمان اجرا کنید ! پس فراموشش کنید.

    بنابراین سعی کنید بعضی از ایده های نازنین تان را برای رسیدن به یک محصول خوب قربانی کنید.






    جاه طلبی خود را نصف کنید.

    بسیاری از ایده هایی که در ذهن دارید، ممکن است برای تولید محصول مناسب نباشند تازه اگر بر فرض مناسب هم باشند، می توانید زمان دیگری را برای اجرایشان در نظر بگیرید.

    خیلی چیزها وقتی کوچکتر می شوند بدردبخورتر و مناسب تر می شوند. کارگردانان خیلی از صحنه های خوب فیلم را برای رسیدن به یک فیلم خوب حذف می کنند.

    موسیقی دان ها و نویسنده های بزرگ نیز همین رویه را دارند.

    نقطه کانونی را بیابید
    وقتی کار تازه ای را شروع می کنید، شرایطی پیش می آید که اجبارا شما را به مسیرهای مختلف می کشد.کارهایی که می توانید انجام دهید، کارهایی که می خواهید انجام دهید و کارهایی که مجبورید انجام دهید.

    یکی از موارد این است که از کجا آغاز کنید.

    و پاسخ این است: از مرکز شروع کنید.
    به عنوان مثال اگر می خواهید یه هات داگ فروشی باز کنید، ممکن است نگرانی های مختلفی از قبیل شیوه بازاریابی، طراحی، اسم رستوران و ... داشته باشید اما اولین چیزی که شما باید نگرانش باشید خودِ هات داگ است، هات داگ کانون کار شماست، بقیه موارد در رده های بعدی قرار می گیرند.

    روش پیدا کردن کانون، پرسیدن این سوال از خودتان است: اگر من این مورد را حذف کنم فروش من ادامه خواهد داشت؟

    مثلا در مغازه هات داگ فروشی اگر هات داگ را حذف کنید دیگر چیزی قابل فروش نخواهد بود.
    بنابراین کانون کار خود را مشخص کنید، کدام بخش کارتان قابل حذف نیست؟

    اگر شما می توانید کارتان را بدون این وجود وسیله یا پدیده ای انجام دهید، این وسایئل و پدیده ها کانون کار شما نیستند.

    وقتی کانون کارتان را پیدا کردید، تمام تمرکز و توان خود را روی آن بگذارید تا به بهترین وجه انجامش دهید ،سایر مسائل در رده های بعدی هستند.




    جزییات را در ابتدای کار فراموش کنید

    معماران پیش از نهایی کردن نقشه طبقات نگران رنگ کاشی حمام و شیرآلات آشپزخانه نیستند. آنها می دانند که در مورد این جزییات بهتر است بعدا تصمیم بگیرند.

    شما هم باید همچون معماران ایده هایتان را به این شیوه پیاده کنید. جزییات تفاوت ها را ایجاد می کنند، اما درگیر شدن در جزییات منجر به اختلاف نظرها در ابتدای کار و کند پیش رفتن آن می شود.
    اگردر ابتدای کار به جزئیات خیلی پر و بال ندهید، در نهایت هم زمان زیادی را از دست نمی دهید و هم روی چیزهایی که بدون شک تغییر می کنند، زیاد وقت نمی گذارید.

    بسیاری از ما وقتی شروع به طراحی نقشه یا طرحی می کنیم، طراح هایمان را به جای خودکار با ماژیک های بزرگ می زنیم، چرا؟ آنهم در حالیکه خودکار خیلی خوب است و کیفیت بهتری دارد، اما اشکالش این است که شما را درگیر نگرانی در مورد جزییاتی می کند که در ابتدای کار مهم نیستند.


    ماژیک امکان های کمی را در اختیار شما قرار می دهد، کشیدن شکل ها، خط ها و باکس ها، خیلی خوب است، تصویر بزرگی که شما باید نگرانش باشید اینگونه شروع می شود.

    پس تمرکز روی چیزهای غیر مهم را پایان دهید



    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 02:39 AM

  16. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  17. #9
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (9)





    تلفن زدن هم گاهی پیشرفت است

    وقتی تصمیم ها را نگیرید، به سادگی روی هم تلنبار می شوند، با عجله و شتاب گرفته می شوند یا اصلا کنار گذاشته می شوند.

    در نتیجه هر مساله ای که روی یکی دیگر تلنبار میشود، لاینحل باقی می ماند.
    هروقت امکانش برایتان وجود داشت، از فکر کردن راجع به چیزی بگذرید تا به تصمیم گرفتن درباره آن برسید. خود را ملزم به تصمیم گیری کنید.

    لطفا منتظر راه حل و چاره ی بی نقص و عالی نباشید. تصمیم بگیرید و حرکت کنید.
    می خواهید درگیر انتخاب و تصمیم گیری شوید.

    وقتی در مسیر این جریان قرار گرفتید تصمیم ها یکی پس از دیگری می آیند و این یعنی افزایش نیروی حرکتی و در نتیجه تقویت روحیه تان.

    تصمیم گیری همان پیشرفت است و هر یک از تصمیم هایی که شما دست دراز می کنید و آن را می گیرید، در واقع یکی از آجرهای بنای شماست.

    امکان ساختن روی فنداسیون "بعدا درباره اش تصمیم می گیریم" وجود ندارد، اما می توان با خیال راحت آجر روی آجر "تصمیم گیری درباره اش انجام شد" قرار داد.

    مشکلات دقیقا از جایی خودشان را تمام قد به ما نشان می دهند که آنها را به عقب می اندازیم، تاخیر درشان ایجاد می کنیم و به امید دست یافتن به پاسخی بی عیب و نقص مدام می گوییم، بعدا درباره اش فکر می کنم.

    آنقدری که فردا برای یک تماس تلفنی روز خوبی است، امروز هم می تواند باشد.
    یک نمونه از دنیای واقعی: مدت ها بود که ما از ساخت یک برنامه وابسته برای محصولاتمان طفره می رفتیم تنها به این دلیل که پیدا کردن یک راه حل "بی عیب و نقص" خیلی پیچیده به نظر می رسید.

    اما زمانی توانستیم از مانع عبور کنیم که از خود این سوال را پرسیدیم: " چه کار کنیم که به سادگی و به بهترین نحو این کار انجام شود؟!" پاسخ این بود: پرداخت ها را از نقد به اعتباری تبدیل کنیم. همین کار را هم کردیم.

    رویکردی که برای خودمان ساخته بودیم باعث شد مدتی درجا بزنیم و گیر کنیم، اما در نهایت روزی که تصمیممان را گرفتیم از آن مانع و مرحله گذشتیم و سیستمی را برای پرداخت ها به اجرا درآوردیم.
    اما نکته اصلی اینجاست که نباید تا ابد مرغتان یک پا بیشتر نداشته باشد و سر یک تصمیم خاص بمانید.

    اگر اشتباه کنید، امید به جبران هست و می شود درستش کرد، اما به شرط اینکه بدترش نکنید. غلط ها را با آنالیز بیش از حد و به تاخیر انداختنشان غلط تر نکنید.

    پروژه های طولانی مدت، روحیه را می خورند. هرچه توسعه یک کار بیشتر طول بکشد، احتمال اینکه به مرحله راه اندازی و بهره برداری برسد کمتر می شود.

    گوشی تلفن را بردارید، تلفنی را که در ذهنتان بوده، بزنید. این خودش یک پیشرفت محسوب می شود. همین حالا دست به کار شوید آنهم با روحیه و انگیزه انجام آن.






    موزه دار باشید نه عتیقه


    به یاد داشته باشید آنچه یک موزه را می سازد، جمع آوری تمام هنر جهان در یک اتاق نیست چون ذات و اصالت اتاق یک چهاردیواری است.

    آنچه موزه را درخشان می کند، به دیوار یا روی میز هم نیست، بلکه نوع نگاه و تصمیم گیری های صاحب آن اتاق یا موزه درباره چگونگی رفتن یا ماندن است که آن را در جایگاه رفیعی قرار می دهد.

    دائم دنبال حذف کردن، آسان سازی و سهل کردن دست و پا گیرها باشید. بچسبید به آنهایی که واقعا ضروری و واجب هستند.


    در واقع مهمترین و تاثیرگذارترین بخش ماجرا را پیدا کنید. از حاشیه ها بپرهیزید. ریزبینانه ببنید تا در کمترین زمان ممکن به بیشترین بازده برسید.

    شاخ و برگ ها را می توانید بعدا به کارتان اضافه کنید.
    به عنوان نمونه کسی که می خواهد روغن زیتون بفروشد بیش از هر چیز باید فکر طعم و مزه روغن باشد و این موضوع را در اولویت فکری خود قرار دهد.

    بسته بندی، بازاریابی و قیمت گذاری حاشیه ها هستند که پس ار حل مشکل اصلی باید مورد توجه باشند.

    اصل همان طعم و مزه است که مشتری جذب می کند. بقیه شاید مشتری بیاورند، اما پایدار نیستند و اینجاست که حرف از کیفیت به میان می آید.

    رویکرد و نکته ای که هم من، هم شما و هم هر کس دیگری که می خواهد کسب و کار داشته باشد، باید آویزه گوشش کند.
    یا مثلا یک رستوران را در نظر بگیرید.

    منویی در رستوران موفق است که پیش از اسم های قلمبه و سلمبه، تر و تمیز و شسته رفته باشد.

    مثلا 10 غذای مشخص و خوش طعم و با کیفیت داشتن خیلی بهتر از 35 غذایی است که فقط در عمل اسمشان با هم تفاوت دارد و طعم خیلی هایشان یکی است.
    کیفیت حرف اول را می زند.

    این شعار نیست، واقعیت است.




    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد




    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 08:45 AM

  18. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  19. #10
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (10)

    روی تغییرناپذیرها تمرکز کنید


    بسیاری از شرکت ها دنبال پیدا کردن آخرین مدهای روز هستند.

    آنها در پی دستیابی به تازه ها و داغ ها هستند و از آخرین و تازه ترین روندها و فناوری ها پیروی می کنند. اما آنها باید بدانند که کارشان اشتباه و احمقانه است.
    چنین شرکت هایی به جای تمرکز روی ذات و متن، به حاشیه ها و شاخ و برگ ها توجه نشان می دهند.

    در واقع این یعنی توجه نشان دادن و بزرگ کردن چیزهایی که به راحتی و مدام تغییر می کنند و همزمان بی اهمیت کردن آنچه دائمی و همیشگی است.

    هسته اصلی کسب و کار اساسا باید روی آنچه که تغییرناپذیر است، بنیانگذاری شود.


    تغییرناپذیر هم یعنی چیزی که مردم هم الان می خواهند و هم ده سال دیگر.

    پس روی چنین نیازهایی باید سرمایه گذاری کرد.






    Amazon.comوبسایتی است که روی حمل ونقل سریع و رایگان، حق انتخاب فراوان، سیاست های دوستانه پس گرفتن یا تعویض و قیمت های مناسب مانور می دهد.

    چنین رویکردهایی همواره متقاضی بالایی به خود جذب می کند.
    داستان خودروسازان ژاپنی هم همین است.

    آنچه برای آنها مهم است، اعتماد، قیمت مناسبی و کارایی است.
    مشتری یا خریدار سی سال پیش همین ها را می خواسته و امروز هم همین را می خواهد و سی سال دیگر هم وضع به همین منوال است.


    اصولی چون سرعت، سادگی، سهولت در استفاده و نظم در دستور کار ما قرار دارد، چون چنین اصولی تاریخ مصرف ندارند و همیشه تازه هستند.

    از ازل همین بوده و تا ابد هم همین خواهد بود.


    مسلما فکر اینکه یک نفر ده سال دیگر به یکباره از خواب بیدار شود و به شما بگوید:" آقا یا خانم فلانی من دنبال نرم افزاری هستم که کار با آن سخت باشد." هم خنده دار است.
    یادتان باشد مدها از بین می روند و دوام ندارند، اما وقتی بر خصوصیات ثابت تکیه کنید، هیچگاه زیرپایتان نمی لرزد.

    نوازنده شمایید

    بتهوون به سادگی بتهوون نشد.

    شما هم می توانید ابزارهایی که بتهوون در اختیار داشت را همین الان حتی با کیفیت بالاتر در اختیار داشته باشید، اما شاید از هر 100 نفر یک نفر بتواند برجسته و بزرگ شود. باید اصول را بلد بود و از داشته ها درست استفاده کرد.


    در واقع تجهیزات و امکانات برای نوازندگی را خیلی ها می توانند بخرند اما انگشتان هنرمند برای نواختن خریدنی نیست.
    وسوسه خریدن ابزار و تجهیزات به روز و عالی، تفکری است که برای بسیاری از مردم بر تلاش برای استفاده درست از تجهیزات موجود غلبه می کند.


    بسیار زیاد دیده می شوند دیزاینرهایی که طراح هایی کهنه و بوی نا گرفته یا فتوشاپ های فانتزی ارائه می دهند و از خودشان حرفی برای گفتن ندارند.


    بسیار زیاد هستند عکاسان آماتوری که به جای یاد گرفتن عکاسی و خلق یک عکس عالی وقت خود را به در برار هم قرار دادن عکاسی نگاتیوی و دیجیتال می گذرانند.


    خیلی از گلف بازها فکر می کنند برای اینکه تایگر وودز شوند باید چوب های گرانقیمتی داشته باشند، حال آنکه با این فکرها فقط وقت و انرژی خود را تلف می کنند.


    تایگر وودز حتی با ارزان ترین چوب های گلف هم می تواند شکست سنگینی به شما تحمیل کند.
    واقعیت این است که مردم تجهیزات و ابزاها را علم می کنند تا با استفاده از آنها بر کمبودها و نداشته های خود سرپوش گذارند.

    بسیاری از کسانی که درگیر کسب و کار هستند، به جای اینکه به فکر جذب مشتری و پول درآوردن باشند، خود را درگیر ابزار، ترفندهای نرم افزاری، فضای فانتزی محل کار، میز و صندلی های آنچنانی و سایر کارهای دست و پا گیرمی کنند.

    می شود با فانتزی ها روزگار گذراند، اما اگر می خواهید دوام داشته باشید و پابرجا بمانید از همه بیشتر به محتوا برسید.






    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد

    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 08:48 AM

  20. 3 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •