رفتن ديگه همه از دم تنهاش گذاشتن ديگه اونو رسما
اوني كه زماني از همه بوده برتر حالا با دستاي خودش شده پرپر
ياس
رفتن ديگه همه از دم تنهاش گذاشتن ديگه اونو رسما
اوني كه زماني از همه بوده برتر حالا با دستاي خودش شده پرپر
ياس
روزای روشن خداحافظ؛ سرزمین من خداحافظ؛ خداحافظ؛ خداحافظ...
روزای خوبت بگو کجا رفت تو قصه ها رفت یا از اینجا رفت...
« هایده »
تیغ و بردار بزن منو
عمری من زدم به قلبت تو نگفتی کافیه
تو رو به خدا اونطور نگاه نکن به من لا اقل چیزی بگو
حرفی بزن
مجید خراط ها
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
نباشی کل این دنیا واسم قد یه تابوت
نبودت مثل کبرت و دلم انبار باروت
شاید ....
توی این دنیا نشد ازت نگهداری کنم
شاید اون دنیا بتونم واسه تو کاری کنم
مجید خراطها
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
من اگه نباشم کی واسه همیشه تو رو میپرسته
کی برات میمیره ، کی نمیشه خسته
شاید ....
همدم گریه ی من شب و این در و دیواره
وای از تنهایی
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
یه دختر رو تراسه رو به رویی یه شال سبز رو هر روز میتکونه
یه شال و سبز وساده که غروبا پر از خاکستر آتشفشونه
شاید ....
هستی ام را به آتش کشیدی؛ سوختم من ندیدی؛ ندیدی...
« امید »
یه دختر تو تراسه روبرویی شبا کنسرت فریادش به راهه
صداش میگیره از بس غصه داره نمیشه دیدش از بس شب سیاهه
ابی و شادمهر
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)